◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️
#مرثیه_امام_علی
ضربت خوردن حضرت امیر (ع)
حالا که نیست مادر من هست دخترت
حتی حسین هم به فدای تو و سرت
از مسجد مدینه که خیری ندیده ای
یادت که هست کوچه و پهلوی یاورت
دل شوره ام شبیه هراس مدینه است
رنگ کبود پر شده در دیده ی ترت
آیا زمان رفتن تو سوی مادر است؟
خیلی به یاد فاطمه ای روز آخرت
من قصد کرده ام که اگر رفتنی شدی
گیسوی خویش پهن کنم در برابرت
چه ضربه ای زدند که ای کاش می زدند
آن ضربه را به جای تو بر فرق دخترت
چه ضربه ای زدند که ابرو شکاف خورد
چه ضربه ای زدند که افتاد پیکرت
خون از بدن کنار زدن عادت من است
آن روز خون سینه و حالا سحر سرت
#علی_اکبر_لطیفیان
◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️◾️▪️
@Etr_Meshkat
🌹🍃🌹🍃🌼🍃🌹🍃🌹
#مرثیه_امام_علی
از سرِ شب که سر سفره یِ افطار نشست
حال و روزش به دلم چنگ عجیبی میزد
کمی از نان و نمک شبنمی از آن فدک
آهِ آرام حرم بانگ غریبی می زد
با پریشان شدن حال پدر دختر او
کوهی از غصه و دلواپسی و غم می شد
خبری از در و دیوار نبود اما وای
از غم و غصه دوباره کمری خم می شد
شاهِ ما...دَم به دمش...هر قدمش آهی شد
آه او شعله شد وقلب مُحبش می سوخت
از درِ خانه که رد شد ناخودآگاه نظر
سوی دیوار ودرِخانه ومیخش می دوخت
نکند سوخته باشد در این گلخانه
نکند میخ شده بر اثر آتش داغ
نکند دست علی بسته شود در کوچه
نکند باز شود دفتر هجران و فراق
می کشیدند علی را به سوی مسجد نه...
پر درآورده به شوق دیدن بانویش
گام او محکم و تصمیم علی محکمتر
این محال است بلرزد لحظه ای زانویش
لرزه یک روز فقط...روز فراق زهرا
پس از آن روز نلرزیده دو زانوی شاه
مأذنه مست صدای ناب تکبیر او
فکر و ذکری نکند شاه دلم اِلاَ الله
"در نمازم خم اَبروی تو یادم آمد "
خم ابرو...قدِ خم...صورت نیلی... بازو
سجده ای کردم و شمشیر حرامی آمد
خون چکید از سر زخمی شده مثل پهلو
ضربه ای آمد و خوردم قسمی ای کعبه
به خدایی خدا بال و پرم وا کردی
می شوم راحت ازاین سلسلهٔ ننگ وفریب
سند وصل من و فاطمه امضا کردی
تکیه دادم به حسین و حسنم... می دانم
قنفذ وُ مغیره وُ معاویه خوشحالند
نایِ رفتن به خرابات ندارم اِی وای...
که یتیمان همگی زار زده می نالند
زینب آمد چه کنم؟ تا که نبیند چه شده
مسجد کوفه همان کوچه شده واویلا
دخترم گریه نکُن... ندبه بخوان آهسته
اشکهای تو فقط وقفِ غمِ عاشورا
#حسین_ایمانی
🌹🍃🌹🍃🌸🍃🌹🍃🌹
@Etr_Meshkat