#اطلاعیه
#مسابقه
میلاد عشق که می رسد
زمین و زمان برایش پایکوبی می کنند و با تمام وجود تمام لحظات بدنیا آمدن دردانه ی هستی، تنها پسر نرجس را، به نظاره می نشینند.
زمین و زمان در انتظار صاحب خود است.
و ما نیز به عشق آمدنش مسابقه ای را برای ارتقای معرفت، مهیا نموده ایم.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ #مسابقه_بهار_دلها از پادکست #شناخت_امام_زمان با سخنرانی #استاد_محمودی که زمان صوت ها حدودا سه دقیقه و از روز اول ماه شعبان شروع می شود
👈 هر شب یک صوت بهمراه یکسوال بمدت ۱۹ شب ،راس ساعت ۲۱ در کانال گذاشته میشود. پاسخ سوالات را نزد خود نگهدارید و در انتهای مسابقه در تاریخ ۱۴ فروردین به ترتیب از چپ به راست گزینه صحیح را به آیدی زیر ارسال کنید.
@Salehiin313
👈 لطفا نام و نام خانوادگی و شماره تماس خود را ارسال تا درصورت برنده شدن به شما اطلاع دهیم.و چنانچه در شهر دیگری جز همدان هستید شهر خود را ذکر نمایید
👈لطفاً هر نفر فقط با یک اکانت، در مسابقه شرکت کند!
👈بدون گوش کردن فایلها، و با کپی کردن از دیگران، شرکت در مسابقه مشکل شرعی دارد.
👈 به قید قرعه به ۳ نفر از دوستانی که پاسخ صحیح دهند جوایزی اهدا خواهد شد.
@Etr_Meshkat
#مسابقه_بهار_دلها
سوال شماره1⃣
🎯لطفا صوت بالا👆 را گوش دهید و پاسخ مسابقه را نزد خود نگهدارید و در تاریخ ۱۴ فروردین پاسخها را بصورت عدد ۱۹ رقمی از سمت چپ به راست به آیدی زیر ارسال کنید.
@Salehiin313
@Etr_Meshkat
📚#رمان_شیطان_و_جمیل
(عهد و پیمان با خدا و امام عصر علیه السلام)
رمان شیطان و جمیل سرگذشت نافرجامی است که پایان و انتهایی ندارد و زندگی بدون خدا و ولی اش، یک زندگی پوچ و بی معنایی می باشد. در این رمان جمیل فردی است که با توجه به گذشته ی سیاهی که دارد توبه می کند و عهد و پیمان با خدا و امام عصر علیه السلام میبندد که همیشه در راه درست قدم بردارد.
ادامه دارد....
@Etr_Meshkat
#روزشمار_نیمه_شعبان
4️⃣ 1️⃣ روز تا میلاد مولای مهربان، امام زمان علیه السلام باقی مانده است...
💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات
⚡️حضرت جواد علیه السلام به جناب عبدالعظیم حسنی فرمودند:
«...الْقَائِمَ الَّذِي يُطَهِّرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الْأَرْضَ مِنْ أَهْلِ الْكُفْرِ وَ الْجُحُودِ وَ يَمْلَؤُهَا عَدْلًا وَ قِسْطاً هُوَ الَّذِي تَخْفَى عَلَى النَّاسِ وِلَادَتُهُ وَ يَغِيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ وَ يَحْرُمُ عَلَيْهِمْ تَسْمِيَتُهُ وَ هُوَ سَمِيُّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ كَنِيُّهُ وَ هُوَ الَّذِي تُطْوَى لَهُ الْأَرْضُ وَ يَذِلُّ لَهُ كُلُّ صَعْب...»
«... آن قائمی که زمین را از وجود کافر و جحود پاك می نماید و آن را پر از عدل و داد می کند، همان کسـی است که ولادتش از مردم پنهان می مانـد و خودش از دیدگان غایب می شود و بر مردم حرام است که نام او را ببرند؛ او همنام و هم کنیه پیامبرصـلی الله علیه وآله است و زمین براي او طی می شود و هر سختی، آسان می گردد...»
📚کمال الدین، ج2، ص377، ح2
@Etr_Meshkat
هدایت شده از |عطرمشکاتـــ
AUD-20201002-WA0003.mp3
3.62M
مولاجان
زمان؛ مثل برق می گذرد و برای رسیدن به تو، سر از پا نمی شناسد؛
و من در انتظار طلوعت، ترک میکنم هر گناهی را، به امید پاک بودنم در لحظه ی دیدار ...
#دعای_فرج
@Etr_Meshkat
#سلام_بر_ابراهیم
قسمت0⃣1⃣
✨ 17شهریور
صبح روز هفدهم رفتم دنبال ابراهیم و با موتور رفتیم به همان جلسه مذهبي اطراف میدان ژاله ( شهدا ). جلسه که تمام شد سر و صداهای زیادی از بیرون میآمد. از صبح زود حكومت نظامي اعلام شده بود . سربازان و ماموران زيادي در اطراف ميدان مستقر بودند. جمعيت زيادي هم به سمت ميدان در حركت بود و مامورها مرتب از بلندگوها اعلام ميكردند كه متفرق شويد ابراهیم سریع از جلسه خارج شد. بلافاصله برگشت و گفت:
"امیر! بیا ببین چه خبره !"
آمدم بیرون، تا چشم کار میکرد از همه طرف جمعیت به سمت میدان می آمد. شعارها از درود بر خمینی به سمت شاه رفته بود و مرگ بر شاه در میدان طنین انداز شده بود. ابراهیم هم مرتب شعار میداد و با بچههای محل صحبت میکرد. یکی از بچهها در حالی که میدوید فرياد زد :
"از سمت شهباز ( 17 شهریور ) مأمورها خیابون رو بستند ! "
جمعیت به سمت میدان هجوم آورد. بعضيها میگفتندساواکیها از چهار طرف میدان رو محاصره کردندو....
لحظاتی بعد اتفاقی افتاد که کمتر کسی باور میکرد.از همه طرف صدای تیراندازی میآمد. حتی از هلیکوپتری که در آسمان بود و دورتر از میدان قرار داشت.سریع رفتم موتور را آوردم. از یک کوچه راه خروجی پیدا کرده بودم . مأموری در آنجا نبود. ابراهیم سریع یکی از مجروحها را آورد و با هم رفتیم سمت بیمارستان سوم شعبان و سریع برگشتیم. تا نزدیک ظهر حدود هشت بار رفتیم بیمارستان و مجروحها را می رساندیم و بر میگشتیم .تقریباً تمام بدن ابراهیم غرق خون شده بود. یکی از مجروحها جلوی پمپ بنزین افتاده بود و مأمورها هم از دور نگاه میکردند، هیچکس جرأت نداشت مجروح رابردارد. ابراهیم میخواست به سمت آن مجروح حرکت کند که جلویش را گرفتم و گفتم:
"اونا این مجروح رو تله کردن تا هر کسی رفت به سمت اون با تیر بزننش".
ابراهیم یک نگاهی به من کرد و گفت:
"امیر اگه داداش خودت هم بود همین رو میگفتی ؟"
دیگر نمیدانستم چه بگویم فقط گفتم: "خیلی مواظب باش".
صدای تیراندازی کمتر شده بود و مأمورها هم کمی عقبتر رفته بودند. ابراهیم خیلی سریع به حالت سینه خیز رفت توی خیابان و خوابید کنار آن مجروح، بعد هم دست مجروح را گرفت و با یک حرکت آن پسر را انداخت روی کمرش و به حالت سینه خیز برگشت. ابراهیم شجاعت عجیبی از خودش نشان داد . بعد هم آن مجروح را به همراه یک نفر دیگر سوار موتور من کرد و حرکت کردم. در راه برگشت مأمورها کوچه را بسته بودند و حکومت نظامی شدیدتر شده بود . من هم دیگر ابراهیم را ندیدم. هر جوری بود خودم را رساندم خانه. عصر هم رفتم درب منزل ابراهیم، مادرش خیلی ناراحت بود، هنوز خبری از او نبود. آخر شب خبر دادند ابراهیم آمده خانه، خیلی خوشحال شدم و تلفنی باهاش صحبت کردم. از اینکه توانسته بود از دست مأمورها فرار بکند خیلی خوشحال شدم. روز بعد رفتیم بهشت زهرا و توی مراسم تشییع و تدفین شهدا کمک کردیم
⏪ ادامه دارد...
@Etr_Meshkat
16.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سه_شنبه_های_مهدوی
سلسله مباحث مهدویت :
⬅️
حجت الاسلام والمسلمین ثابت عیار (طول عمر حضرت مهدی).
(((((بنیادفرهنگی حضرت مهدی موعود عج استان همدان با همکاری سازمان فرهنگی شهرداری همدان))))
@Etr_Meshkat