#سلام_بر_ابراهیم
قسمت 1⃣1⃣
✨ پوریای ولی
مسابقات انتخابی کشوری بود.... ابراهیم در آن زمان در اوج آمادگی به سر می برد و هرکسی یک مسابقه از ابراهیم میدید میگفت :
"امسال تو 74 کیلو هیچکس حریف ابراهیم نمیشه."
مسابقات شروع شد و ابراهیم یکی یکی حریفها رو از پیش رو برمی داشت و با چهار کشتی که برگزار کرد به نیمه نهائی رسید اکثر کشتیها رو هم یا ضربه میکرد یا با امتیاز بالا میبُرد.
با اون شور و حالی که داشت گفتم:
"امسال دیگه یه کشتیگیر از باشگاه ما میره تیم ملی"
دیدار نیمه نهائی هم با اینکه حریفش خیلی مطرح بود ولی ابراهیم با اقتدار برنده شد و به فینال رفت.
حريف پاياني او آقاي محمود .ك بود كه همان سال قهرمان مسابقات ارتشهاي جهان شده بود. قبل از شروع فینال رفتم رختکن پیش ابراهیم و گفتم:
" من کشتیهای حریفت رو دیدم .خیلی ضعیفه ،از این کشتی قبلی راحتتر میتونی ببری. "
ابراهیم هم بندهای کفشهاش رو بست و در حالی که مربی آخرین توصیهها را به ابراهیم گوشزد میکرد، با هم به سمت تشک رفتند.
وقتی ابراهیم روی تشک رفت، من در بین تماشاگرها رفته بودم و داشتم نگاهش میکردم، حریف ابراهیم داشت با او حرف می زد و او هم سرش رو به علامت تائيد تکون میداد. بعد هم حریف ابراهیم یک جائي رو بالای سالن بین تماشاگرها به او نشان داد. من هم برگشتم و نگاه کردم. دیدم یک پیرزن، تسبیح به دست اون بالای سکوها نشسته.
نفهمیدم چی گفتن و چی شد ولی ابراهیم خیلی بد کشتی رو شروع کرد و همه اش دفاع میکرد، بیچاره مربی ابراهیم، اینقدر داد زد و راهنمائیکرد که صِداش گرفت.
ولی ابراهیم انگار هیچی از حرفهای مربی و حتی داد زدن های من را نمی شنید و فقط داشت وقت رو تلف میکرد. حریف ابراهیم با اینکه اولش خیلی ترسیده بود ولی جرأت پیدا کرد و هی حمله میکرد و ابراهیم با آرامش خاصی مشغول دفاع بود. داور اولین اخطار و بعد هم دومین اخطار را به ابراهیم داد و در پایان هم ابراهیم باخت و حریف ابراهیم قهرمان 74 کیلو شد.
داور وقتی دست حریف را بالا میبرد ابراهیم میخندید و خوشحال بود انگار که خودش قهرمان شده. بعد هم دو تا کشتیگیر یکدیگر رو بغل کردند.
حریفِ ابراهیم در حالی که از خوشحالی گریه میکرد خم شد و دست ابراهیم رو بوسید.
دو تا کشتی گیر در حال خارج شدن از سالن بودند که از بالای سکوها پریدم پائین و آمدم سمت ابراهیم و داد زدم:
"آدم عاقل، این چه وضع کشتی بود.
بعد هم از زور عصبانیت با مشت زدم به بازوی ابراهیم"
و گفتم:
"آخه اگه نمیخوای کشتی بگیری بگو، ما رو هم معطل نکن"
ابراهیم سریع رفت تو رختکن و لباسهاش را پوشید و خيلي آرام با یک لبخند گفت:
" اینقدر حرص نخور"
بعد هم سرش رو انداخت پائین و رفت. از زور عصبانیت کارد میزدن خونم در نمیاومد، وهمينطور به دروديوار مشت ميزدم. رفتم بیرون. جلوی در ورزشگاه همان حریف فینال ابراهیم را دیدم که با مادر و کلی از فامیلهایشان دور هم ایستاده بودند و خیلی خوشحال بودند.
یکدفعه همان آقا من را صدا کرد. برگشتم و با اخم گفتم: بله ؟ آمد به سمت من و گفت:
"من متوجه شدم شما رفیق آقا ابرام هستید، درسته ؟"
با عصبانیت گفتم:
" فرمایش"
ادامه داد:
"آقا عجب رفیق با مرامی دارید. من قبل مسابقه به آقا ابراهيم گفتم:
"شک ندارم که از شما میخورم، اما هوای ما رو داشته باش، مادرم و برادرام اون بالای سالن نشستهاند، مواظب باش ما خیلی ضایع نشیم".
بعد ادامه داد:
"رفیقتون سنگ تموم گذاشت نمیدونی مادرم چقدر خوشحاله"،
بعد هم گریهاش گرفت و گفت:
"من تازه ازدواج کردم و به جایزه مسابقه هم خیلی احتیاج داشتم، نمی دونی چقدر خوشحالم".
من هم که مانده بودم چه بگویم کمی سکوت کردم و گفتم:
"رفیق جون ، اگه من جای داش ابرام بودم، با این همه تمرین و سختی کشیدن این کار رو نمیکردم. این کارها مخصوص آدمای بزرگی مثل ابراهیمه". از آن پسر خداحافظی کردم و نیم نگاهی به اون پیرزن خوشحال و خندان انداختم و حرکت کردم. بین راه به کار ابراهیم فکر میکردم، اینجور گذشت کردن اصلاً با عقل جور در نمییاد. با خودم فکر میکردم که پوریایِ ولی وقتی فهمید که حریفش به قهرمانی تو مسابقه احتیاج داره و حاکم شهر، اونها رو اذیت کرده به حریفش باخت اما ابراهیم...
یاد تمرینهای سختش افتادم....عجب آدميه این ابراهیم
⏪ ادامه دارد....
@Etr_Meshkat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای اهل حرم #میروعلمدار #خوش آمد
سقای حسین سید و سالار خوش آمد
🌹علمدار خوش آمد🌹
🌹علمدار خوش آمد🌹
@Etr_Meshkat
؛🌺🍃💫🌸✨✨✨✨✨✨✨✨
؛🍃💫🌸✨
؛💫🌸✨
؛🌸✨ #مرز_نیکی_مرد_به_همسر_
؛✨
🌺پیامبر🍃 ص🍃 فرمود:هر گاه زنی در حالیکه آرایش کرده و معطر است از خانه اش خارج شود و همسرش از این عمل او خشنود باشد برای همسر در برابر هر قدمی که آن زن بر میدارد خانه ای از آتش ساخته می شود. پس بالهای زنانتان را کوتاه کنید[و به آنان قدرت جولان ندهید] در بلندی بالهایشان پشیمانی است و کیفر آن آتش است و در کوتاهی بالهای آنها خوشنودی و سرور و بی حساب وارد بهشت شدن است.وصیت مرا درباره زنان تان حفظ کنید تا از دشواری حساب[ روز قیامت] نجات یابید و هرکس وصیت مرا حفظ نکند نزد خدا چه حال بدی خواهد داشت!
📚برگرفته از کتاب: مفاتیح الحیاه جوادی آملی
✨
🌸✨
💫🌸✨ @Etr_Meshkat
🍃💫🌸✨
🌺🍃💫🌸✨✨✨✨✨✨✨✨
سجده نزدیکترین حالت بنده است به خدا!
و تو سیّدِ سجدهکنندگانِ عالم!
ما در انتظار ملاقات کسی هستیم؛
که میگویند؛ تمثالِ همهی لطافت و قرابتِ تو به خداست !
الهی بحقّ #سید_الساجدین علیه السلام،
إشفِ صدورنا، بظهور الحجّه 💫.
@Etr_Meshkat
#روزشمار_نیمه_شعبان
1️⃣ 1️⃣ روز تا میلاد مولای مهربان، امام زمان علیه السلام باقی مانده است...
💠بشارت به امام زمان علیه السلام در روایات
⚡️حضرت عسکری علیه السلام فرمودند:
كَأَنِّي بِكُمْ وَ قَدِ اخْتَلَفْتُمْ بَعْدِي فِي الْخَلَفِ مِنِّي أَمَا إِنَّ الْمُقِرَّ بِالْأَئِمَّةِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ الْمُنْكِرَ لِوَلَدِي كَمَنْ أَقَرَّ بِجَمِيعِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ ثُمَّ أَنْكَرَ نُبُوَّةَ رَسُولِ اللَّهِ وَ الْمُنْكِرُ لِرَسُولِ اللَّهِ كَمَنْ أَنْكَرَ جَمِيعَ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ لِأَنَّ طَاعَةَ آخِرِنَا كَطَاعَةِ أَوَّلِنَا وَ الْمُنْكِرَ لِآخِرِنَا كَالْمُنْكِرِ لِأَوَّلِنَا
گويا شما را مى بينم كه پس از من درباره جانشين من اختلاف مى كنيد، آگاه باشيد كه هر كس به ائمّه بعد از رسول خدا اقرار کند امّا منكر فرزندم شود مانند كسى است كه به همه انبياء الهى و رسولانش اقرار داشته باشد امّا نبوّت رسول اكرم را انكار كند و منكر رسول خدا مانند كسى است كه جميع انبياء الهى را انكار كند، زيرا اطاعت از آخر ما مانند اطاعت از اوّل ماست و منكر آخر ما مانند منكر اوّل ماست.
📚کمال الدین، ج2، ص402، ح8
@Etr_Meshkat
20.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#جشن_میلاد
خیابان پاسداران
@Etr_Meshkat
#جشن_میلاد
مراسم میلاد حضرت عباس علیه السلام در خیابان پاسداران و مداحی و پذیرایی و گروه سرود و هدیه
@Etr_Meshkat
#جشم_میلاد
کوی فرهنگیان مجلس جشن اعیاد شعبانیه و قرائت زیارت جامعه کبیره
هم چنین جوانان منطقه ارزاق مادی و معنوی بین همسایگان و رهگذران توزیع نمودند
@Etr_Meshkat