✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠
#داستان_انکه_دیر_آمد
✅قسمت👈هفدهم
من نیز گریان گفتم: « اگر احمد هم شک کند، من شک نمی کنم. » و خم شدم و بر دستش بوسه زدم. دست به سرم کشید. در این نوازش مهری بود که من تا آن زمان بیهوده، آن را در دستان پدر و مادر جستجو کرده بودم.
گفت: « نمی خواهید حنظل بخورید؟ »
احمد گفت: « هرچه از شما برسد، نیکوست »سرور دو حنظلی را که مردِ همراهش به او داده بود، در دست چرخاند و نیمه کرد و به ما داد و گفت:« اینک من می روم، اما خیالتان آسوده باشد. تا ساعتی دیگر از اینجا نجات خواهیدیافت. »
حنظل را به دهان گذاشتم. با آن که شیرین و خنک بود، اما مزه نمی داد، چون فکر جدایی از او تلخ تر از طعم حنظلِ شیرین بود. گریان گفتم: «باز هم شما را خواهیم دید؟»احمد روی پای او افتاد و گفت: «نمی شود ما را هم با خودتان ببرید؟»سرور موی او را نوازش کرد و گفت: « هر وقت مرا از ته دل بخوانید، می بینید.شما از من خواهید بود، احمد زودتر ومحمود دیرتر.»نرم و سبک برخاست.مرد سپیدپوش نیز.نالیدم: «آقا!»
خواستم پارچه مخمل را چنگ بزنم. اما پارچه ای نبود و تا سر بلند کنم آن ها سوار بر اسب بودند. احمد مبهوت ایستاده بود. مرد به خداحافظی دست بلند کرد و حرکت کرد.به دنبالش دویدم و فریاد زدم: «ما را فراموش نکنید.» نگاهشان کردم تا آخرین تپه محو شدند.
#ادامه_دارد
📚برگرفته از کتاب: نجم الثاقب
✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠
@Etr_Meshkat
هدایت شده از بنیادفرهنگی حضرت مهدی نمایندگی استان همدان
12.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سه_شنبه_های_مهدوی
سلسله مباحث مهدویت :
⬅️
▪️حجت الاسلام کفیل
▪️موضوع: مهدویت و انقلاب اسلامی .
(((((بنیادفرهنگی حضرت مهدی موعود عج استان همدان ))))
@bonyadmahdaviiat99
⭕️ کتاب "قدیمی ترین قصه عاشقانه ناتمام"
🔹 کتاب "قدیمی ترین قصه عاشقانه ناتمام" نوشته ی لیلا غلامزاده نطنزی است و دفتر نشر معارف، آن را به چاپ رسانده است.
🔸 نویسنده با سبکی خلاقانه، در قالب مباحثه ی استاد و دانشجویان در کلاس درس، به بیان جنبه هایی از سبک زندگی مهدوی میپردازد.
🔻 بخش اول داستان، استاد با بیان خاطره ای از دوران کودکی که مادرش برای او و خواهر و برادرش، مباحث مهدوی را بیان میکرده، بحث را شروع میکند و در ادامه به سبک زندگی مهدوی میپردازد.
#معرفی_کتب_مهدوی
@Etr_Meshkat
4.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دو بیت شعری که سید مجید بنی فاطمه از زبان مرحوم آیت الله صافی گلپایگانی در محضر ایشان خواند و ماندگار شد...
@Etr_Meshkat
@Ostad_Shojae4_6035025858060618107.mp3
زمان:
حجم:
5.44M
چهل سال سختی...
چهل سال طعنه...
چهل سال... زخم زبانهایی که طعم کشنده نفاق داده اند... اما حقیقت کدام است؟
➖ چرا در دورانی، انقلاب اسلامی رقم میخورد که دیگر از دین و مذهب جز پوستهای باقی نمانده؟
➖ هدف از این انقلاب چه بود و قرار است تاریخ را به کجا برساند؟
#استاد_شجاعی
#تمدن_سازی_نوین_اسلامی
@Etr_Meshkat
Morteza Haeri - Doa Faraj.mp3
زمان:
حجم:
2.45M
#دعایفرج
تو را آزردهام اما همیشہ #دوستٺ_دارم
نیایدلحظہاےڪہ ازخیالٺ دسٺ بردارم
بہ تاوان گناه من همیشہ #اشڪ مےبارد
بہ چشمٺ معذرٺ خواهے بسیارے بدهڪارم
🔅 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
نذر سلامتی و ظهورش ۱۴ صلوات
@Etr_Meshkat
💠 امام علی علیه السلام فرمودند:
🍃 در شگفتم از كسى كه نوميد مى شود در حالى كه استغفار با اوست.
📚 نهج البلاغه #حکمت_87
@Etr_Meshkat
✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠
#داستان_انکه_دیر_آمد
✅قسمت👈هیجدهم
من نیز گریان گفتم: « اگر احمد هم شک کند، من شک نمی کنم. » و خم شدم و بر دستش بوسه زدم. دست به سرم کشید. در این نوازش مهری بود که من تا آن زمان بیهوده، آن را در دستان پدر و مادر جستجو کرده بودم.
گفت: « نمی خواهید حنظل بخورید؟ »
احمد گفت: « هرچه از شما برسد، نیکوست »سرور دو حنظلی را که مردِ همراهش به او داده بود، در دست چرخاند و نیمه کرد و به ما داد و گفت:« اینک من می روم، اما خیالتان آسوده باشد. تا ساعتی دیگر از اینجا نجات خواهیدیافت. »
حنظل را به دهان گذاشتم. با آن که شیرین و خنک بود، اما مزه نمی داد، چون فکر جدایی از او تلخ تر از طعم حنظلِ شیرین بود. گریان گفتم: «باز هم شما را خواهیم دید؟»احمد روی پای او افتاد و گفت: «نمی شود ما را هم با خودتان ببرید؟»سرور موی او را نوازش کرد و گفت: « هر وقت مرا از ته دل بخوانید، می بینید.شما از من خواهید بود، احمد زودتر ومحمود دیرتر.»نرم و سبک برخاست.مرد سپیدپوش نیز.نالیدم: «آقا!»
خواستم پارچه مخمل را چنگ بزنم. اما پارچه ای نبود و تا سر بلند کنم آن ها سوار بر اسب بودند. احمد مبهوت ایستاده بود. مرد به خداحافظی دست بلند کرد و حرکت کرد.به دنبالش دویدم و فریاد زدم: «ما را فراموش نکنید.» نگاهشان کردم تا آخرین تپه محو شدند.
#ادامه_دارد
📚برگرفته از کتاب: نجم الثاقب
✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠✨💠
@Etr_Meshkat
10.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعمال شب اول رجب !
#أین_الرجبیون
@Etr_Meshkat