#نهجالبلاغة
#اول_مظلوم
خار در چشم و استخوان در گلو ...🥀
(تصورش را بکنید..)
○•••═༅༅═┅──
امير مؤمنان حضرت على عليه السّلام در قسمتى از خطبۀ شقشقيه فرمودند: أما و اللّه لقد تقمّصها فلان (ابن ابى قحافه) و إنّه ليعلم أنّ محلّي منها محلّ القطب من الرّحا. ينحدر عنّي السّيل، و لا يرقى إلىّ الطّير؛ فسدلت دونها ثوبا، و طويت عنها كشحا، و طفقت أرتئي بين أن أصول بيد جذّاء (جدّ) ، أو أصبر على طخية (ظلمة) عمياء، يهرم فيها الكبير، و يشيب فيها الصّغير، و يكدح فيها مؤمن حتّى يلقى ربّه!
فرأيت أنّ الصّبر على هاتا أحجى، فصبرت و في العين قذى، و في الحلق شجا، أرى تراثي نهبا.
آگاه باشيد! به خدا سوگند! ابا بكر، جامۀ خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مىدانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مىكند.
او مىدانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است و مرغان دور پرواز انديشهها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد.
پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كنارهگيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پا خيزم؟ يا در اين محيط خفقانزا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم؟
كه پيران را فرسوده،
جوانان را پير،
و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مىدارد!
پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانهتر ديدم.
پس صبر كردم در حالى كه گويا ،
خار در چشم ،
و استخوان در گلوى من مانده بود.
و با ديدگان خود مىنگريستم كه ميراث مرا به غارت مىبرند!
📚نهج البلاغه، بخشی از خطبۀ ۳
○•••═༅༅═┅──
𖣐اللّٰهُمَــ؏َجِـلْ لِوَلیــِـــڪَ الـْفَرَّج𖣐
https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
🛑برخورد با مفسد اقتصادی ❗️
💢از نامه 20 «نهج البلاغه» که #امامعلي(عليه السلام) آن را به «زياد بن ابيه» جانشين فرماندار خود، «عبدالله بن عباس» در بصره نوشته است، استفاده مى شود كه «زياد» قصد خيانت در بيت المال و طفره رفتن از پرداختن تمام خراج را داشت و #امیرالمؤمنین(عليه السلام) از طريق بعضى از «عيون» خود از اين امر آگاه شد و اين نامه شديد اللحن را براى او نوشت كه خراج را بايد به طور كامل به بيت المال بپردازد و نزد امام(عليه السلام) بفرستد و امام(عليه السلام) او را تهديد كرد كه اگر از اين كار خوددارى نمايد او را شديداً مجازات خواهد كرد.
از اين نامه و مانند آن روشن مى شود كه امام(عليه السلام) عُمال و مراقبينى بر تمام مسئولان حكومتى گماشته بود كه مسائل مهم را مرتباً گزارش مى دادند، و اگر مسئولى پا از مأموريت خود فراتر مى نهاد امام(عليه السلام) به او هشدار مى داد.
📚نامه ۲۰ #نهجالبلاغه به شرح زیر است :
🔷(فرستاده من چيز تعجب آورى را به من خبر داد؛ او مى گويد: تو اين سخن را به عنوان يك راز به او گفته اى كه كردهاى منطقه سركشى كردند و از پرداختن بسيارى از خراج خوددارى ورزيدند و گفته اى: اين سخن را به امير مؤمنان(عليه السلام) نگو [شايد به گمان اينكه امام(عليه السلام) از مقدار خراج كه قرار داده شده دقيقا خبر نداشته باشد و هرچه براى او بفرستند مى پذيرد)].
🔵گرفتن حق مردم مظلوم از مسئول خائن
🔶از اين قسمت نامه به خوبى استفاده مى شود كه زياد براى تقليل خراج توطئه كرده بود و به عنوان اينكه اكراد از پرداختن خراج به طور كامل خوددارى كردند مى خواست بخشى از خراج را به نفع خود بردارد و براى بيت المال نفرستد. امام(عليه السلام) از توطئه او آگاه شد و اين نامه شديد اللحن را براى او فرستاد و فرمود:
🔶(صادقانه به خداوند سوگند ياد مى كنم اگر به من گزارش رسد كه از بيت المال مسلمين چيزى كم يا زياد به خيانت برداشته اى آنچنان بر تو سخت مى گيرم كه در زندگى تو را كم بهره، سنگين بار و حقير و ذليل سازد، والسلام).
اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
به کانال محبین و شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، بپیوندید 👇
https://eitaa.com/fazayell_amiralmomenin_Ali
#ماه_رجب #انتخابات
حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام :
هر کس در مقابل ثروتمند ، بخاطر ثروتش
تواضع کند ، دو سوم دینش از بین برود
#نهجالبلاغه
@fazayell_amiralmomenin_Ali
برخي از جامعه شناسان برتر دنيا در دانمارک جمع شده بودند؛
تا پيرامون موضوع مهمي به بحث و تبادل نظر بپردازند.
_موضوع اين بود:
" ارزش واقعي انسان به چيست؟! "
هر جامعهشناس معیاری ارائه میداد.
یک نفر میگفت: ارزش انسان به تعداد زن و فرزندانش است.
یک نفر میگفت:
ارزش انسان به مال اوست و....
نوبت به علامهجعفری رسید.
بالا رفت و گفت:
اگر ميخواهيد بدانيد يک انسان
چقدر ارزش دارد،
" ببينيد به چه چيزي علاقه دارد،
و به چه چيزي عشق میورزد"
کسي که عشقش يک آپارتمان است،
در واقع ارزشش به مقدار همان است
کسي که عشقش ماشينش است،
ارزشش به همان ميزان است.
_ اما کسي که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازهی خداست!
وقتي جامعه شناسان سخنان او را شنيدند، براي چند دقيقه روی پای خود ايستادند،
و کف زدند.
علامه جعفری گفت: عزيزان، اين کلام از من نبود، بلکه از شخصي به نام #علیعليهالسلام بود.
که در #نهجالبلاغه فرمود:
[قِيمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا يُحسِنُهُ]
ارزش هر انساني به اندازه چيزی است
که دوست میدارد و آن را خوب میداند.
✅ فضایل مولایمان عـلـے﴿؏﴾
❌ برای دوستان بفرست 😊👇
📡 @fazayell_amiralmomenin_Ali
دائم بگوئید⬅️ #«اللّهمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج
سفارش اکيد امام عليه السلام درباره قاتلش!
#نهـجالبـلاغـه
▫️يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ، لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً، تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ [قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ]؛ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي، انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ؛ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ، فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله) يَقُولُ: إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُور.
🔹اى فرزندان عبد المطلّب: مبادا پس از من دست به خون مسلمين فرو بريد [و دست به كشتار بزنيد] و بگوييد، امير مؤمنان كشته شد، بدانيد جز كشنده من كسى ديگر نبايد كشته شود. درست بنگريد اگر من از ضربت او مردم، او را تنها يك ضربت بزنيد، و دست و پا و ديگر اعضاى او را مبريد، من از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه فرمود: «بپرهيزيد از بريدن اعضاى مرده، هر چند سگ ديوانه باشد».
📘#نهج_البلاغه، نامه_47
دعوتید محبین عزیز به👇
کانال#فضایل #امیرالمومنین↴❤️🌿
📚@FAZAYELL110
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄
📗#داستان_واقعی
خواندنی و بسیار مهم
تقصیر شماست...!
در زمان دانش آموزی معلمی داشتیم به نام آقای سید مهدی موسوی كه در آمریكا تحصیل كرده و تازه به وطن بازگشته بود و از همین روی، گاه و بیگاه خاطرات و تجربههایی از سالهای زندگی در ایالت اوهایو نقل میكرد و این گفتهها به اقتضای دوره نوجوانی به دقت در ذهن ما ثبت و ضبط می شد.
ایشان میگفت: یک روز در دانشگاه اعلام شد كه در ترم آینده، مشاور اقتصادی رییس جمهوری سابق آمریكا -گمان می كنم ریچارد نیكسون - قرار است درسی را در این دانشگاه ارائه كند و حضور آن شخصیت نامدار و مشهور چنان اهمیتی داشت كه همه دانشجویان برای شركت در كلاس او صف بستند و ثبت نام كردند و اولین بار بود كه من دیدم برای چیزی صف تشكیل شده است.
به دلیل كثرت دانشجویان، كلاسها در آمفی تئاتر برگزار میشد و استاد كه هر هفته با هواپیما از واشنگتن میآمد، دیگر فرصت آشنایی با یكایک دانشجویان را نداشت؛ اما گاهی به طور اتفاقی و بر حسب مورد نام و مشخصات برخی را میپرسید.
در یكی از همان جلسات نخست، به من خیره شد و چون از رنگ و روی من پیدا بود كه شرقی هستم، از نام و زادگاهم پرسید و بعد برای این كه معلومات خود را به رخ دانشجویان بكشد، قدری درباره شیعیان سخن گفت و البته در آن روزگار كه كمتر كسی با اسلام علوی آشنا بود، همین اندازه هم اهمیت داشت، ولی در سخن خود قدری از علی علیهالسلام با لحن نامهربانانه و نادرستی یاد كرد.
این موضوع بر من گران آمد و برای آگاه كردن او، ترجمه انگلیسی #نهجالبلاغه را تهیه كردم و هفتههای بعد، به منشی دفتر اساتید سپردم تا هدیه مرا به او برساند.
در جلسات بعد دیگر فرصت گفتوگویی پیش نیامد و من هم تصور میكردم كه یا كتاب به دست او نرسیده و یا از كار من ناراحت شده و به همین دلیل، تقریبا موضوع را فراموش كردم.
روزی از روزهای آخر ترم، در كافه دانشگاه مشغول گفتگو با دوستانم بودم كه نام من برای مراجعه به دفتر اساتید و ملاقات با همان شخصیت مهم و مشهور از بلندگو اعلام شد. با دلهره و نگرانی به دفتر اساتید رفتم و هنگامی كه وارد اتاقش شدم، با دیدن ناراحتی و چهره درهم رفتهاش، بیشتر ترسیدم.
با دیدن من روزنامهای كه در دست داشت به طرف من گرفت و گفت میبینی؟ نگاه كن! وقتی به تیتر درشت روزنامه نگاه كردم، خبر و تصویر دردناک خودسوزی یک جوان را در وسط خیابان دیدم.
او در حالی كه با عصبانیت قدم می زد گفت: میدانی علت درماندگی و بیچارگی این جوانان آمریكایی چیست؟ بعد به جریانات اجتماعی رایج و فعال آن روزها مانند هیپیگری و موسیقیهای اعتراضی و آسیبهای اخلاقی اشاره كرد و سپس ادامه داد: همه اینها به خاطر تقصیر و كوتاهی شماست!
من با اضطراب سخن او را میشنیدم و با خود میگفتم: خدایا، چه چیزی در این كتاب دیده و خوانده كه چنین برافروخته و آشفته است؟
او سپس از نهجالبلاغه یاد كرد و گفت: از وقتی هدیه تو به دستم رسیده، در حال مطالعه آن هستم و مخصوصا فرمان علیبنابیطالب، به مالک اشتر را كپی گرفتهام و هر روز میخوانم و عبارات آن را هنگام نوشیدن قهوه صبحانه، مرور میكنم تا جایی كه همسرم كنجكاو شده و میپرسد: این چه چیزی است كه این قدر تو را به خود مشغول كرده است؟
بعد هم شگفتی و اعجاب خود را بیان كرد و گفت: من معتقدم اگر امروز همه نخبگان سیاسی و حقوقدانان و مدیران جمع شوند تا نظام نامهای برای اداره حكومت بنویسند، نمیتوانند چنین منشوری را تدوین كنند كه قرنها پیش نگاشته شده است!
دوباره به روزنامه روی میز اشاره كرد و گفت: میدانی درد امثال این جوان كه زندگیشان به نابودی میرسد چیست؟ آنها نهج البلاغه را نمیشناسند!
آری، تقصیر شماست كه علی را برای خود نگهداشتهاید و پیام علی را به این جوانان نرساندهاید! دلیل آشوب و پریشانی در خیابانهای آمریكا، محرومیت این مردم از پیام جهان ساز و انسان پرور، نهج البلاغه است.
این داستان را در سن دوازده سالگی از معلم خود شنیدم، اما سالها بعد از آن وقتی كه برای جشنواره باران غدیر در تهران میزبان مرحوم پروفسور دهرمندرنات نویسنده و شاعر برجسته هندی بودیم، چیزی گفت كه حاضران در جلسه را به گریه آورد و مرا به آن خاطره دوران نوجوانی برد.
پیرمرد هندو در حالی كه بغض كرده بود و قطرات اشک در چشمانش حلقه زده بود، از مظلومیت علیبنابیطالب یاد كرد و با اشاره به مشكلات گوناگون اجتماعی در كشورهای مختلف جهان گفت: شما در معرفی امام علی و نهجالبلاغه موفق نبودهاید! باید پیامهای امام علی را چون سیمكشی برق و لولهكشی آب به دسترس یكایک انسانها در كشورها و جوامع مختلف رساند.
✨به عشق امیرالمومنین نشر دهید...
دعوتید محبین عزیز به👇
کانال#فضایل #امیرالمومنین↴❤️🌿
📚@FAZAYELL110
═✧❁🌷یازهرا🌷❁✧┄