eitaa logo
فداییان اسلام قم
247 دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
9.4هزار ویدیو
108 فایل
#انقلاب‌اسلامی به عنوان یک نقطه عطف درتاریخ اسلام، در طول حیات خود ازالگوهای برجسته چون #فداییان‌اسلام به رهبری #شهید‌نواب‌صفوی بهره برده است. امید است در #نظام‌انقلابی و تداوم آن ازنقش آگاهانه و خالصانه آنان درمقابل ظلم و استکبار الهام بگیریم. @Gorzin1
مشاهده در ایتا
دانلود
ما مرد جنگیم: طنز😍 خروس و شيرى باهم رفيق شده و به صحرا رفته بودند . شب که شد خروس برای خوابيدن روى يک درخت رفت و شير هم پاى درخت دراز کشيد . هنگام صبح خروس مطابق معمول شروع به خواندن کرد . که در ان حوالى بود به طمع افتاد و نزدیک درخت امده و به خروس گفت: بفرمائيد پائين تا به شما اقتدا کرده و نماز جماعت بخوانيم! خروس گفت : همان طورى که مى بينى بنده فقط هستم ، پيش نماز پاى درخت است او را بيدار کن .. روباه که تازه متوجه حضور شده بود ، با غرش شير پا به فرار گذشت . پرسید : کجا تشريف مى بريد؟ مگر نمى خواستيد جماعت بخوانيد؟ روباه در حال فرار گفت : دارم مى روم تجدید وضو کنم ! دشمنان جمهوری اسلامی ایران بدانند که زیادی پای درخت تنومند انقلاب آماده هستند؛ الکی دور ور ایران‌ پرسه نزنند باور ندارند، امتحان کنند و شیران خفته را بیدار کنند😁
👑 پادشاهی دستور داد چند سگ وحشی تربیت کنند، تا هر کسی که از او اشتباهی سر زد را جلوی آنها انداخته تا با درندگی او را بدرند. 🔸روزی یکی از وزرا رأیی داد که موجب پسند پادشاه نبود! دستور داد که او را جلوی سگ‌ها بیندازند. 👤 وزیر گفت: من ده سال خدمت شما را کرده‌ام و ده روز تا اجرای حکم از شما مهلت می‌خواهم. 👑 پادشاه گفت: ده روز به تو مهلت می‌دهم. 👤 وزیر رفت پیش نگهبان سگ‌ها و گفت: می‌خواهم به مدت ده روز خدمت این سگ‌ها را نمایم. 🔸 نگهبان پرسید: از این کار چه فایده‌ای می‌بری...؟! 👤 وزیر گفت: به زودی خواهی فهمید. 🔸 نگهبان گفت: پس چنین کن. 👤 وزیر شروع به فراهم کردن اسباب راحتی برای سگ‌ها کرد و دادن غذا، شستشوی آن‌ها و هر کاری که لازم بود را انجام داد. 🔸 ده روز گذشت و وقت اجرای حکم فرا رسید دستور دادند که وزیر را جلوی سگ‌ها بیندازند. مطابق دستور عمل شد و خود پادشاه هم نظاره‌گر ماجرا بود، ولی با صحنه‌ی عجیبی روبرو شد. همه‌ی سگ‌ها به پای وزیر افتادند و تکان نمی‌خوردند...! 👑 پادشاه پرسید: با این سگ‌ها چه کرده‌ای...!؟ 👤وزیر پاسخ داد: ده روز خدمت این سگ‌ها را کردم فراموش نکردند ولی ده سال خدمت شما را کردم همه را فراموش کردید. 👑 پادشاه سرش را پایین انداخت‌ و دستور به آزادی وزیر داد... 🌹 آگاهی در پرتو نور 🌹 https://eitaa.com/AagahiDarPartoNoor
👱🏻‍♂️یک جوان از عالمی پرسید: من جوان هستم و نمی توانم نگاه خود را از نامحرم منع کنم... چاره ام چیست؟⁉️ 👤عالم نیز کوزه ای پر از شیر به او داد و به او توصیه کرد که کوزه را سالم به جایی ببرد و هیچ چیز از کوزه بیرون نریزد و از شخصی درخواست کرد او را همراهی کند و اگر شیر را ریخت؛ جلوی همه‌ی مردم او را کتک بزند! ✅ جوان کوزه راسالم به مقصد رساند و چیزی بیرون نریخت... 👤 عالم از او پرسید: چند دختر سر راه خود دیدی؟؟ 👱🏻‍♂️ جوان جواب داد: هیچ! فقط به فکر آن بودم که شیر را نریزم و مبادا جلوی مردم کتک بخورم و خار و خفیف بشوم... 👤 عالم گفت: این حکایت مومنی است که همیشه خدارا ناظر بر کارهایش می بیند... و از روز قیامت و حساب و کتابش که مبادا در نظر مردم خوار و خفیف شود بیم دارد. 🌹 آگاهی در پرتو نور 🌹 https://eitaa.com/AagahiDarPartoNoor