eitaa logo
کانون طه آب‌پخش
977 دنبال‌کننده
44.7هزار عکس
20.5هزار ویدیو
966 فایل
ارتباط با ادمین: @faraghlit313
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ▪️ حر بن یزید ریاحی تازیانه بر اسب زد و نزد امام حسین آمد و از مرکب پیاده شد. رکاب حسین را بوسه داد و گفت: یابن رسول الله، مرا گمان نبود که این جماعت قصد تو کنند و خیال می‌بستم که مهم به صلح از هم بگذرد. اکنون که تمرّد و عصیان و تغلّب و طغیان ایشان بر من ظاهر شد، به خدمت تو مبادرت نمودم. آیا توبۀ من مقبول شود یا نی و عذر گناه من به حیّز قبول رسد یا نی؟ حسین از بالای مرکب، دست مبارک بر سر و روی حُرّ مالید و گفت: ای حر، هرچند بنده گناه کند، چون روی به درگاه خداوند آورده، استغفار نماید و از آن گناه توبه کرده، عذر خواهد، امید قبول هست. «وُ هُوَ الَذی یَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادهِ...» (سوره شوری، آیه ۲۵)؛ جرمی که نسبت به من کردی، ناکرده انگاشتیم و تقصیری که تا این غایت از تو واقع شد، درگذاشتیم. مردانه باش و دل بر حربی قوی بنه که امروز، روز بازار سعادت و این میدان جلوه‌گاه اهل شهادت است. حرّ با دلی از محبّت حسین پرُ،‌ روی به میدان نهاد و در ترید کردن و جولان نمودن، داد هنر بداد.‌ حر، مردی مردانه و دلاوری فرزانه بود و او را در کارزار با هزار سوار برابر داشتندی و سپه‌سالار پسر زیاد بود. بر مرکبی دوندۀ روندۀ جهندۀ تازی‌نژاد سوار شده به میدان آمد و رجزگویان مبارز طلبید حر در میان آن گروه می‌جوشید و می‌خروشید و مردانه می‌کوشید که به ناگاه قسور بن کنانه نیزه‌ای بر سینۀ حرّ زد که در او جای گرفت. حرّ گرم حرب بود، چون زخم خورد درنگریست. قسور را دید که ضرب زده بود و خود از سرش جدا شده، شمشیری بینداخت بر فرق قسور که تا سینه‌اش بشکافت، قسور از اسب درگشت و حرّ نیز از مرکب درافتاد. حسین مرکب درتاخت و حر را از میان میدان در ربوده، به پیش صف لشکر خود آورد، پس پیاده شد و بنشست و سر حرّ بر کنار خود نهاده به آستین، گرد کردار از رخسار وی پاک می‌کرد. حرّ را رمقی مانده بود. دیده باز کرد و سر خود بر کنار حسین دید تبسّمی فرمود و گفت:‌ یابن رسول الله، از من راضی شدی؟ امام فرمود که من از تو راضی شدم. خدای نیز از تو راضی باد. حرّ از این بشارت شادمان شده، نقد جان نثار نمود. @Fahma_KanoonTaha