12.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️ نوعی لنز چشمی اختراع شده که میشه باهاش همه چیز رو به صورت الکترونیکی دید
🔸همچنین یکسری اطلاعات کاربردی رو در هر شرایط به ما میده
#خانواده_و_سوادرسانهای
باماهمراه باشید با تازهترین ها👇
📲به تنها کانال جامع تحلیلی، آموزشی و تخصصی خانواده و سواد رسانهای بپیوندید 👇
@Family_literacy
🔴 منحرف ۰۰۰
داستان دنباله دار من و خاطرات جنگ
قسمت دویست و شصت و سوم
۰۰۰ من به همراه کلی زباله ُو استخون رفتیم پائین ُو افتادیم داخل باربند یه تریلی هیجده چرخ مخصوص حمل زباله ، من وقتی خوب به اطراف نگاه کردم دیدم ما بیرون قلعه هستیم ُو هوا داره تاریک میشه ، واسه همین وقتی تریلی شروع به حرکت کرد من آروم از پشت تریلی پریدم پائین ُو منتظر شدم تا ماشین از اونجا دور شد ، وقتی خوب نگاه کردم به نظرم اومد که دریچه پشت دیوارهای قلعه قرار گرفته ، بابا روح اله که محو تماشای عمو جقله شده بود ، با حساسیت خاصی پرسید : بعدش ؟ بعدش چی شد عمو جلیل ؟ عمو جقله که متوجه دقت همه ما روی حرفهاش شده بود یه بادی داخل غب غبش انداخت ُو گفت : آره جون دلم واستون بگه که ، چون هوا داشت تاریک میشد به خودم گفتم که آگه آلان من از اینجا برم هیچ وقت دیگه نمیتونم محل این دریچه و راه پنهان رو پیدا کنم واسه همین تصمیم گرفتم همونجا تا صبح و روشن شدن هوا بمونم تا بتونم با روشن شدن هوا یه نقشه خوب از اونجا داخل ذهنم داشته باشم تا دفعه بعد اگر خواستم بیام راه رو گُم نکنم ، خلاصه محمدحسن راست میگه من بعد اون دوبار دو بار دیگه از اون راه مخفی وارده قلعه سیندرلا شدم ، جناب سرگرد پرسید : آقا جلیل ؟ شمشیرک چی شد ؟ تو تونستی بازم شمشیرک رو ببینی ؟ عمو جقله جواب داد : نه دیگه او رو ندیدم ، حالا یا مُرده یا گیر نوچه های پائین طبقه سیندرلا افتاده ُ و آلان داره شکنجه میشه ، من بلافاصله گفتم : یا اینکه همین آلان پیش جناب مشاور داره به سادگی شما میخنده ، عمو جقله از حرف من ناراحت شد ُ و گفت : چی داری میگی بچه ؟ خنده کدومه ؟ جناب سرگرد پرسید : محمدحسن جان منظورت از این حرف چیه ؟ من تا اومدم جواب بدم جناب پرفسور پیش دستی کرد ُ و گفت : منظور محمدحسن عزیز من اینه که تمام این چیزهایی که آقا جلیل تعریف کرد داره نشون میده که همه اینا یه نقشه از پیش طراحی شده بوده ُ و آقا جلیل بازی خورده ، عمو جقله از حرف جناب دکتر عصبانی شد ُ و گفت : نه اصلا" هم اینطور نیست ، من در جواب عمو جقله گفتم : عمو مگه شما بین حرفهات نگفتی که افتادی داخل یه گودال پر از زباله ُ و نخاله ُ و استخون آدمهای بزرگ ؟ عمو جقله جواب داد : بله درسته ، من گفتم من تا اونجا که مطالعه کردم بدن یه آدم مُرده باید حداقل چهل روز بمونه تا پوسیده بشه ُ و ازش فقط اسکلت باقی بمونه درسته جناب پرفسور ؟ آقای دکتر خندید ُ و گفت : بله حرفت تقریبا" درسته البته این چهل روز بسته به نوع بدن افراد با هم کمی فرق میکنه ُ و ممکنه گاهی کم ُ و زیاد هم بشه ، من گفتم : درسته ولی عمو جلیل شما اونجا بدن مرده ایی رو که تازه داخل اون گودال افتاده باشه دیدی یا بوی تعفن بدن مُرده میومد ؟ عمو جقله جواب داد : نه البته بوی زباله میومد ولی بوی تعفن نه ، همین موقع بابا روح اله گفت : پس آقا جلیل این نشون میده که اون گودال زباله ماها بوده که تخلیه نشده بوده و تخلیه اونجا در اون لحظه ُ و اون زمان واسه این بوده که شما اون راه مخفی رو یاد بگیری ، عمو جقله با عصبانیت پرسید : آخه واسه چی ؟ چرا مشاور میخواست که من اون راه مخفی رو یاد بگیرم ، همین موقع بود که همه در جواب سوال عمو جقله سکوت کردن ُ و چیزی نگفتن یه هو آبجی زینب که همه ما فکر میکردیم خوابه و هیچی نمیشنوه سرش رو چرخوند به سمت من ُ و گفت : داداش محمدحسن تو که جواب این سوال رو میدونی پس چرا جواب این آقای ترسناک رو نمیدی ؟ میخای من به جای تو جواب بدم ؟ با شنیدن صدای قشنگ آبجی زینب بابا روح اله فوری رفت به سمت آبجی ُ و پیشونیش رو بوسید ُ و گفت : بگو عزیز دلم ؟ بگو نازنین بابا روح اله ؟ تو جواب سوال ما رو بده ، آبجی زینب یه نگاه به من کرد ُ و خندید ُ و گفت : خُوب معلومه دیگه اون آقا بده که داداش محمدحسین دستش رو حسابی گاز گرفت میخواسته این آقا بده راه رو یاد بگیره ُ و به شماها نشون بده تا شماها برید ُ و اون بچه ها رو آزاد کنید دیگه ، با شنیدن این حرف همه ما زدیم زیر خنده ُ و جناب پرفسور رفت به سمت آبجی زینب ُ و او رو بوسید ُ و گفت : آفرین عروسک خوشگل خودم یه جایزه پیش من داری ، بلافاصله من گفتم : آره عمو جلیل ؟ آبجی زینب درست میگه ، نقشه مشاور این بوده که شما اون راه رو یاد بگیری و بازم بری اونجا ، عمو جقله پرسید : آخه واسه چی ؟ جناب سرگرد یه کمی فکر کرد ُ و گفت : هوش پلیسی من به من میگه که احتمالا" ملکه بو بُرده که این جناب مشاور یه جورایی داره او رو دور میزنه ُ و تک خوری میکنه ، واسه همین میخواد کاری کنه که ذهن ملکه رو از سمت خودش منحرف کنه ُ و تمام تقصیرها رو به گردن غلوم پاپتی ُ و نوچه هاش بندازه ، عمو جقله پرسید : راست میگی جناب سرگرد ؟ پس این بین اون یدی خمره ایی نامرد ُ و نوچه هاش چی میشن ؟ جناب سرگرد جواب داد : جلیل خان یادت رفته که خود ِ یدی خمره ایی دست راست اون مشاوره ۰۰۰
ادامه دارد ، حسن عبدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ آینده گوشی های موبایل، احتمالا میره به سمت گوشی های تاشو📱
تازه ترین ها با ما
@Family_literacy
♨️یک شرکت چینی مدعی شده یک باتری اتمی ساخته که میتونه برای موبایل تا ۵۰ سال شارژدهی کنه! 📱
🔹شرکت Betavolt گفته طراحی لایهای این باتری باعث میشود تا در برابر آتشگرفتن یا انفجار مقاوم باشد.
🔸 همچنین این باتری میتواند در محدودۀ دمایی منفی ۶۰ تا ۱۲۰ درجه سانتیگراد کار کند.
تازهترین ها با ما
#خانواده_و_سوادرسانهای
@Family_literacy
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نسل جدید شارژرها
شارژرهای بیسیمی که تا ۴۰ سانتی متر فاصله قابل شارژ کردن باطری ها هستند.
تازهترین ها با ما
#خانواده_و_سوادرسانهای
@Family_literacy
زیــســتــانــو🌱.mp3
3.28M
🎙 #فایل_صوتی
🟠«راهکارهای کمک به کودکان خشن»
🔰ویژه والدین
🎤صداپیشه: ستایش شهرکی پور
#تربیت_فرزند
#خانواده_و_سوادرسانهای
#عزت_نفس_فرزند
@Family_literacy
🔰طوری رفتار کنید که فرزند همه مسئلههاشو به شما بگه و اعتماد کنه 👨👩👦
راهش هم اینه:
✅ شنونده خوبی برای سخنان فرزندت باش
بادقت به فرزندت گوش بده
حرفش رو قطع نکن
در مقابلش حالت تهاجمی
و پرخاشگرانه نگیر
مدام بهش طعنه نزن
و یکسره نصیحتش نکن
همین؛
🌿✍امیررحمان زنگنه
فرزندان ما آن طوری که ما میخواهیم ادب نمیشوند بلکه آن گونه که ما خودمان هستیم(همانطوری که رفتار میکنیم ) ادب خواهند شد. فرزندان ما به شدت یا بهتر بگویم ۹۰ درصد نگاه به اعمال و رفتار والدین میکنند و به همان ترتیب شکل خواهند گرفت پس نتیجه میگیریم که بهترین راه و سریع ترین راه برای تربیت فرزندان تربیت خود است🌿
🎭جهت رزرو مشاوره با ادمین کانال ارتباط بگیرید.👇
@ADMINfamily_literacy
#خانواده_و_سوادرسانهای #خانواده_و_سوادزندگی
#رحمن_زنگنه
@Family_literacy