eitaa logo
کانون تبلیغاتی فراخوان
69 دنبال‌کننده
66 عکس
9 ویدیو
0 فایل
°• بیش از 5 سال سابقه تبلیغات در فضای مجازی •° تبلیغات خود را در پیامرسان ها به ما بسپارید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🚨 داستان عجیب ازدواج با آیت الله ناصری می‌گویند سید ابوالحسن کَروَندی نقل می‌کند در تهران داخل مسجدی شدم موقع نماز سروصدای عجیبی شنیدم گویا یک عدّه به یکدیگر‌ آب می‌پاشند نمازم را خواندم دیدم کسی نیست و آب حوض تکان میخوره ترسیدم و آمدم بیرون. روز بعد جریان را به دوستم گفتم او گفت من هم آنجا رفتم و بلای بزرگی به سرم آوردند وقتی داخل مسجد شدم دیدم خانم محجّبه‌ای گوشه‌‌ مسجد نشسته جلو آمد و گفت..😱 🔻ادامه در کانال زیر شده 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270
🚨معجزه عجیب زنده‌شدن مادر شهید پس از مرگ 💠 برادر شهیدان پالیزوانی می‌گوید سال ۸۴ مادرمان با سکته مغزی کرد، در آن لحظه به سه برادر شهیدم، توسّل پیدا کردم و گفتم ما هنوز به مادر، احتیاج داریم، به اتاق برگشتم مادری که ۴۵ دقیقه مرده بود شده بود و دست برادرم را گرفت. دکترها دستگاه‌هایی که یک ساعت پیش کنده بودند را وصل کردند. حال مادر که کمی بهتر شد دکتر از او پرسید: آنطرف چه دیدی؟ مادر گفت: آنطرف بود. رسیدم به منطقه‌ای که خانه‌های خرابه‌ای مشابه خانه‌های قدیمی قم داشت. درب باز شد، فرزندانم مصطفی و مرتضی و محمد آمدند مرا داخل آن بردند آنجا آدمهایی دیدم که ...😱 🔻ادامه اینجا شده است👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270
🚨ملاقات پسر و دختر نامحرم با در کوه‌پیمایی رهبر انقلاب در کوهپیمایی، به یک دختر و پسر برخورد می‌کنند که وضع مناسبی نداشتند. آنها فرصت نمی‌کنند به ظاهر خود رسیدگی کنند از رفتارشان مشخص بود که ترسیده‌اند! سلام کردند و پرسیدند آیا زن و شوهر هستید؟ پسر جوان گفت: نه! ما دوست هستیم. رهبر انقلاب در جمله جالبی فرمودند..😳 🔻ادامه در کانال زیر شده 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270
🚨داستان عجیب و راننده‌تاکسی می‌گوید: از ماموریت بر‌می‌گشتم. منتظر نماندم تا ماشین برایم بفرستند. سوار شدم. بین راه، راننده جوان، مُدام به من نگاه می‌کرد. پرسیدم آیا شبیه آشنایان شما هستم؟ راننده گفت: شما برادر یا پسر خاله‌ سردار سلیمانی هستی؟ گفتم: من، سردار سلیمانی‌ام. راننده خندید و گفت: با من شوخی می‌کنی؟ گفتم: نه من، سردار سلیمانی‌ام. راننده گفت: بخور! من قسم خوردم که سردار سلیمانی‌ام. راننده ساکت شد. از او پرسیدم با گرانی و مشکلات چطور سر می‌کنی؟ راننده در جمله‌ی عجیبی گفت: اگر تو خود هستی...😳 🔺ادامه در کانال زیر شده 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270
🚨داستان عجیب و راننده‌تاکسی می‌گوید: از ماموریت بر‌می‌گشتم. منتظر نماندم تا ماشین برایم بفرستند. سوار شدم. بین راه، راننده جوان، مُدام به من نگاه می‌کرد. پرسیدم آیا شبیه آشنایان شما هستم؟ راننده گفت: شما برادر یا پسر خاله‌ سردار سلیمانی هستی؟ گفتم: من، سردار سلیمانی‌ام. راننده خندید و گفت: با من شوخی می‌کنی؟ گفتم: نه من، سردار سلیمانی‌ام. راننده گفت: بخور! من قسم خوردم که سردار سلیمانی‌ام. راننده ساکت شد. از او پرسیدم با گرانی و مشکلات چطور سر می‌کنی؟ راننده در جمله‌ی عجیبی گفت: اگر تو خود هستی...😳 🔺ادامه در کانال زیر شده 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/3870687243Cb7696c0270