eitaa logo
فاروق
81 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1هزار ویدیو
23 فایل
فاروق (روشنگر، جدا کننده حق از باطل) یکی از القاب امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام با محتوائی ارزشی و مطالب متنوع ارتباط با ادمین @Sattaral_oyoob
مشاهده در ایتا
دانلود
⛔ *خانم هایی که از ظاهر زیبا برخوردارند یا با ظاهری زیبا (و آرایش و کم حجاب⛔)به خیابان می آیند,این داستان عجیب را حتماً بخوانند و برای دیگران بفرستند* 👇👇👇 ⭕ *هنوز جای تاوَلها روی مچ دستم باقیست*❗ 🛑خاطره ای عجیب از راویِ کتاب سه دقیقه در قیامت ✔️(این خاطره، در ویرایشِ جدید به کتاب اضافه شده است) 📗كتاب سه دقيقه در قيامت، چاپ و با ياري خدا، با اقبال مردم روبرو شد. استقبال مردم از اين كتاب خيلي خوب بود و افراد بسياري خبر ميدادند كه اين كتاب تأثير فراواني روي آنها داشته . ✍️ *اصل داستان* يك روز صبح، طبق روال هميشه از مسير بزرگراه به سوي محل كار ميرفتم . يك خانم خيلي بدحجاب كنار بزرگراه ايستاده و منتظر تاكسي بود. از دور او را ديدم كه دست تكان ميداد، بزرگراه خلوت و هوا مساعد نبود، براي همين توقف كردم و اين خانم سوار شد. ✴️بي مقدمه سلام كرد و گفت:ميخواهم بروم بيمارستان ... من پزشك بيمارستان هستم. امروز صبح ماشينم روشن نشد. شما مسيرتان كجاست؟ گفتم: محل كار من نزديك همان بيمارستان است. شما را ميرسانم. آن روز تعدادي كتاب سه دقيقه در قيامت روي صندلي عقب بود. اين خانم يكي از كتابها را برداشت و مشغول خواندن شد. بعد گفت: ببخشيد اجازه نگرفتم، ميتونم اين كتاب را بخوانم؟ گفتم: كتاب را برداريد. هديه براي شماست. به شرطي كه بخوانيد. تشكر كرد و دقايقي بعد، در مقابل درب بيمارستان توقف كردم . خيلي تشكر كرد و پياده شد . ✴️من هم همينطور مراقب اطراف بودم كه همكاران من، مرا در اين وضعيت نبينند! كافي بود اين خانم را با اين تيپ و قيافه در ماشين من ببينند و ... چند ماه گذشت و من هم اين ماجرا را فراموش كردم. تا اينكه يك روز عصر، وقتي ساعت كاري تمام شد، طبق روال هميشه، سوار ماشين شدم و از درب اصلي اداره بيرون آمدم . ✳️همين كه خواستم وارد خيابان اصلي شوم، ديدم يك خانم چادري از پياده رو وارد خيابان شد و دست تكان داد! توقف كردم. ايشان را نشناختم، ولي ظاهرًا او خوب مرا ميشناخت! شيشه را پايين كشيدم. جلوتر آمد و سلام كرد وگفت: مرا شناختيد؟خانم جواني بود. سرم را پايين گرفتم وگفتم: شرمنده، خير. گفت: خانم دكتري هستم كه چند ماه پيش، يك روز صبح لطف كرديد و مرا به بيمارستان رسانديد. چند دقيقه اي با شما كار دارم. گفتم: بله، حال شما خوبه؟ رسم ادب نبود، از طرفي شايد خيلي هم خوب نبودكهيك خانم غريبه، آن هم در جلوي اداره وارد ماشين شود . ✴️ماشين را پارك كردم و پياده شدم و در كنار پياده رو، در حالي كه سرم پايين بود به سخنانش گوش كردم. گفت: اول از همه بايد سؤال كنم كه شما راوي كتاب سه دقيقه هستيد؟ همان كتابي كه آن روز به من هديه داديد؟ درسته؟ ميخواستم جواب ندهم ولي خيلي اصرار كرد . گفتم: بله بفرماييد، در خدمتم. ✳️گفت: خدا رو شكر، خيلي جستجو كردم. از مطالب كتاب و از مسيري كه آن روز آمديد، حدس زدم كه شما اينجا كار ميكنيد. از همکارانتان پيگيري کردم، الان هم يكي دو ساعته توي خيابان ايستاده و منتظر شما هستم. گفتم: با من چه كار داريد؟ گفت: اين كتاب، روال زندگي ام را به هم ريخت. خيلي مرا در موضوع معاد به فكر فرو برد. اينكه يك روزي اين دوران جواني من هم تمام خواهد شد و من هم پير ميشوم و خواهم رفت. جواب خداوند را چه بدهم؟! درسته که مسائل ديني رو رعايت نميكردم، اما در يك خانواده معتقد بزرگ شدهام . يك هفته بعد از خواندن اين كتاب، خيلي در تنهايي خودم فكر كردم. تصميم جدي گرفتم كه توبه كامل كنم . ❇️من نميتوانم گناهانم را بگويم، اما واقعاً تصميم گرفتم كه تمام كارهاي گذشتهام را ترك كنم. درست همان روز كه تصميم گرفتم ،تصادف وحشتناكي صورت گرفت و من مرگ را به چشم خود ديدم! من كاملاً مشاهده كردم كه روح از بدنم خارج شد، اما مثل شما ،ملك الموت مهربان و بهشت و زيباييها را نديدم! ✴️دو ملك مرا گرفتند تا به سوي عذاب ببرند، هيچكس با من مهربان نبود. من آتش را ديدم. حتي دستبندي به من زدند كه شعله ور بود. اما يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم. ✴️يكي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميكنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبه پذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟ گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگي ام وارد نكنم . حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند و... ❇️آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حق الناس بدهكار هستي! 🩸وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهره اي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟! ❇️با لباسهاي تنگ و نامناسب⛔ آرايش و موهاي رنگ شده⛔ و بدون حجاب⛔ صحيح از خانه بيرون ميآمدي، اين تعداد از مردان،
با ديدن شما دچار مشكلات مختلف شدند . 👌🏻بسياري از آنها همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلاف بين زن و شوهرها شدي. برخي از مردان جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و ... گفتم: خُب آنها چشمانشان را حفظ ميكردند و نگاه نميكردند .به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريمها و حجاب را رعايت ميكردي و آنها به شما نگاه ميكردند، ديگر گناهي براي شما نبود. چون خداوند به هر دو گروه زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد. اما اكنون به دليل عدم رعايت دستور خداوند در زمينه حجاب، در گناه آنها شريك هستي . ❇️تو باعث اين مشكلات شدي و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتن زندگي آرام است. تو آرامش زندگي آنها را گرفتي و اين حقالناس است. پس به واسطه حقالناس اين هزار و صد نفر، در گرفتاري و عذاب خواهي بود تا تك تك آنها به برزخ بيايند و بتواني از آنها رضايت بگيري. اين خانم ادامه داد: هيچ دفاعي نميتوانستم از خودم انجام دهم هرچه گفتند قبول كردم 🛑بعد مرا به سمت محل عذاب بردند. من آنچه كه از آتش و عذاب جهنم توصيف شده را كامل مشاهده كردم . ✴️درست در زماني كه قرار بود وارد آتش شوم، يكباره ياد كتاب شما و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها افتادم . ✳️همانجا فرياد زدم و گفتم: خدايا به حق مادرم حضرت زهرا سلام الله علیها به من فرصت جبران بده. خدا... 🩸تا اين جمله را گفتم، گويي به داخل بدنم پرتاب شدم! با بازگشت علائم حياتي، مرا به بيمارستان منتقل كردند و اكنون بعد از چند ماه بهبودي كامل پيدا كردم . ✴️اما فقط يك نشانه از آن چند لحظه بر روي بدنم باقي مانده . دستبندي از آتش بر دستان من زده بودند، وقتي من به هوش آمدم ،مچ دستانم ميسوخت، هنوز اين مشكل من برطرف نشده! ❇️دستان من با حلقه اي از آتش سوخته و هنوز جاي تاولهاي آن روي مچ من باقي است! فكر ميكنم خدا ميخواست كه من آن لحظات را فراموش نكنم. ✳️من به توبه ام وفادار ماندم. گناهان گذشته ام را ترك كردم. نمازها را شروع كردم و حتي نمازهاي قضا را ميخوانم . ✴️ولي آنچه مرا در به در به دنبال شما كشانده، اين است كه مرا ياري كنيد. من چطور اين هزار و صد نفر را پيدا كنم؟ چطور از آنها حلاليت بطلبم؟ اين خانم حرفهاي آخرش را با بغض و گريه تكرار كرد . من هم هيچ راه حلي به ذهنم نرسيد،جز اينكه يكي از علماي رباني را به ايشان معرفي كنم.‌ ✍️ وسخن آخر: خانم هایی ک به آشکار ساختن موهای خود و آرایش خود به نامحرم کم اهمیت هستند، *فقط👌🏻یک درصد*👌🏻 *احتمال می‌دهند* *این داستان راست باشد*❓❓❓ اگر احتمال یک درصدی هم میدهند پس باخود و خدا عهد ببندند🤝🏻 تا بخاطر خدا زیبایی خود را برای نامحرم به نمایش نگذارند👌🏻 دوست عزیز ✳️ خواهشمند است کتاب «سه دقیقه در قیامت»را حتما بخوانید و به دیگران(خصوصاً جوانان و نوجوانان) نیز هدیه بدهید، که باعث تحول روحی انسان و مراقب اعمال می شود. در فضای مجازی نیز کتاب «سه دقیقه در قیامت» وجود دارد. @Farough_ir
﷽ مراقب باش! در کدام جبهه شلوارت پاره میشود.... این دو شلوار را دشمن پاره کرد..... یکی با جنگ نرم و دیگری با جنگ سخت....! @Farough_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام محمد باقر (ع): 🔸لَا یُسْلَمُ أحَدٌ مِنَ الذُّنُوبِ حَتّی یَخْزُنَ لِسانَهُ. 🔸هیچ کس از گناهان در امان نمى‌ماند مگر آن که زبانش را در کام کشد. بحارالأنوار: 75/179/54 @Farough_ir
❤️ علايم جاده زندگی زناشويی 💓 بوق زدن ممنوع يعنی داد و بيداد کردن و بی احترامی ممنوع! 💓 خطر ريزش کوه يعنی وقتی ناسپاس هستی، وقتی توهين و فحاشی ميکنی، انتقاد، قضاوت و تحقير و مقايسه ميکنی، بايد منتظر بارش خرده سنگ ها بر سرت باشی! 💓 پيچ خطرناک يعني سرعت خود را کم کنيد!!! زندگی هم به کمی شوخ طبعی و انعطاف نياز دارد. 💓 با نور بالا حرکت نکنيد يعنی هرگز تصور نکن که هميشه حق به جانب توست. اطمينان داشته باش وقتی ماشين مقابل، همسرت است و نتواند خوب ببيند، تو پيروز نيستی؛ چون با تو تصادف می کند و هر دو آسیب می‌بینید! 💓 خطر سقوط بهمن يعنی در جاده زندگی مدام پرخاش نکن. قهر نکن. تو با صدای خطاهای کوچکت باعث مي شوی خرده برف ها به هم آميخته و به تدريج به بهمنی بزرگ تبديل شوند و در نهايت سر از دادگاه های خانواده در آوری. 💓 سبقت ممنوع يعنی چرا همسرت را رقيب خود می داني؟ با او همراه و همفکر و همدل شو! در کنار هم حرکت کنيد! 💓 جاده دو طرفه است يعنی کمی هم به همسرت بينديش و ببين چه خواسته ای دارد. يکه تازی و فقط به فکر خود بودن، ممنوع! 💓 به محل پارک پانصد متر مانده يعنی گاهی کارت را تعطيل کن و برای تفريح و استراحت خودت و همسرت و فرزندانت وقت بذار. @Farough_ir
💑 هفـت رازِ همسـرانِ مــوفق: 1⃣ همسرتان را علی رغم تفاوت‌ها، همانطور که هست بپذیرید و از تلاش برای تغییر او دست بردارید. 2⃣ کاری کنید که وقتی همسرتان در کنار شماست احساس خوبی نسبت به خودش داشته باشد. 3⃣ در برخورد و ارتباط با همسرتان دقت و خلاقیت به خرج دهید. 4⃣ برای داشتن زندگی عاشقانه و رمانتیک وقت و انرژی صرف کنید. 5⃣ به نیازهای جسمی و جنسی همسرتان توجه کنید. 6⃣ همسـری شاد باشید و مسئولیت شادی خود را به عهده بگیرید. 7⃣ احساسات خود را بشناسید، به آنها بها دهید و با همسرتان پیرامون آن صحبت کنید. @Farough_ir
💚 پیامبر مهربانی (ص): ‌ 💞هدیه دادن مرد به همسر، عفت او را افزایش میدهد💞 📒من لایحضر:4/381 @Farough_ir
🔺خدیجه رشید، تازه مسلمان هندی اهل بیت برای من انسان‌های کاملی هستند که برای خداوند زحمت کشیدند و در راه او به شهادت رسیدند. با وجود اهل بیت ما نیاز به هیچ الگوی دیگری در زندگی نداریم . 🔹 من در دوبی متولد شدم. پدر و مادرم بسیار مذهبی و مسیحی کاتولیک هستند. خداوند در خانه ما حضور داشت؛ هنگام خوردن غذا دعا می‌کردیم، صبح و شب دعا می‌کردیم و به کلیسا می‌رفتیم. کریسمس در خانواده ما خیلی مهم بود نه به صورت امروزی که آذین‌بندی می‌کنند و فقط جشن می‌گیرند... 🔸با مسلمانان رفت و آمد داشتم. با آداب آنها آشنا شده بودم. روزه و افطاری آنها برایم جالب بود. حتی گاهی اوقات برای اینکه بفهمم مسلمانان چه احساسی دارند، روزه می‌گرفتم. بسیار برایم جالب بود. زندگی در دبی، باعث آشنایی من با زبان عربی شد. شنیدن قرآن کریم برایم بسیار جذاب بود و احساس می‌کردم که کسی می‌گوید: بیا! 🔹در دانشگاه با فرق اسلامی آشنا شدم. از امام حسین (علیه‌السلام) چیزی نمی‌دانستم. نظر بسیاری راجع به شیعه منفی بود. آنها شیعه را یک مذهب اهل ماتم می‌دانستند. هنگامی که داستان عاشورا را شنیدم، بسیار بسیار گریه کردم... @Farough_ir
💐🌾💐🌾💐 😅😁 😇😍 یه زمانی آنـقدر زیاد بود، که دخترا الکی 💍 دستشون میکردن تا کسی مزاحم‌شون نشه !! الان بعضیا رو تا میدن بالا همه ببین که چیزی نیست.❌❌❌ اما بازم که نیست... 😁 <,︻╦̵̵ ╤─ ҉ ✨😜😅😅 \ \ ||""|| || || 👢 👢 🔰 : باید تمامی بدن(به جز صورت ودست ها تامچ) رابپوشانند و هر گونه و را( حتی در صورت ودست ها تا مچ) . معیار : لباسی است که پوشیدن آن برای شخص، به خاطر یا یا بودن آن وعلل دیگرمناسب نیست، به طوری که اگر آن را در برابر مردم بپوشد توجه آنان را به خود جلب نموده و نما می شود. ❌❌❌ @Farough_ir
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👌حرف هایی که زندگی ام را تغییر داد. قسمت چهارم @Farough_ir