eitaa logo
فاروق
82 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
1هزار ویدیو
23 فایل
فاروق (روشنگر، جدا کننده حق از باطل) یکی از القاب امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام با محتوائی ارزشی و مطالب متنوع ارتباط با ادمین @Sattaral_oyoob
مشاهده در ایتا
دانلود
کارشناس شبکه منوتو: به جای بچه، سگ بیاورید هر کس، رو به این ترجیح بده، مطمئن باشه که خدا ازش رو برگردونده، خودش نفهمیده😔😔 @Farough_ir
تک فرزندها چگونه بار می‌آیند؟ 👤 لیلا برون، روانشناس کودک و رئیس انجمن دراماتراپی ایران گفت: 🔸️ تک‌فرزندها هرگز جایگاه قدرتی را که در خانواده دارند از دست نمی‌دهند و آن‌ها همیشه مرکز و کانون توجه هستند. آن‌ها همواره نیاز به توجه فوری دارند یعنی سریع به آن‌ها توجه می‌شود و توجه به آن‌ها تقسیم شده نیست. 🔹️ تک‌فرزندان برای اینکه موفق شوند و پیشرفت داشته باشند فشار بسیار زیادی را تحمل می‌کنند یعنی همه فشار و تمرکز والدین روی یک نفر است. والدین این فرزندان می‌خواهند بهترین آینده برای او باشد چون فکر می‌کنند یک فرزند دارند و او حتما باید به جایی برسد؛ به همین دلیل برای موفقیت و تسلط، فشار زیادی روی این کودکان است. 🔸️ موضوع دیگر این است که این افراد در ارتباط با دیگران رقابت و تقسیم را یاد نگرفته‌اند. به همین دلیل اگر آن توانایی‌ها و استعدادهایی را که دارند و با تشویق اغراق‌آمیز والدین در خانه مواجه است، در بیرون از خانه با توجه کافی همراه نباشد، احساس ناامیدی می‌کنند. @Farough_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سقط جنین😳😡 بچه هایی که میگن قلبشون تشکیل نشده ... قضیه چیه؟؟؟🤔🤔 @Farough_ir
🌺🌺🌺🌺🌺 🌺🌺🌺 🌺 💠مردم چه می گویند؟؟ 🔹می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدربزرگم به مادرم گفت: فقط بیمارستان خصوصی. مادرم گفت: چرا؟... گفت: مردم چه می‌گویند؟!... 🔸می خواستم برای مدرسه، به مدرسه سرکوچه‌مان بروم. مادرم گفت: فقط مدرسه غیر انتفاعی! پدرم گفت: چرا؟... مادرم گفت: مردم چه میگویند؟!... 🔹به رشته‌ انسانی علاقه داشتم. پدرم گفت: فقط ریاضی! گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 🔸میخواستم با دختری ساده و صاف و صادق ازدواج کنم. مادرم گفت: من اجازه نمیدهم. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 🔹میخواستم پول مراسم عروسی را سرمایه‌ی زندگی‌ام کنم. پدر و مادرم گفتند: مگر از روی نعش ما رد شوی. گفتم: چرا؟... گفتند: مردم چه میگویند؟!... 🔸میخواستم به اندازه‌ی جیبم خانه‌ای در پایین شهر اجاره کنم. همسرم گفت: وای بر من. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 🔹می خواستم یک ماشین مدل پایین در حد وسعم بخرم، زنم گفت: خدا مرگم دهد. گفتم: چرا؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... 🔸میخواستم بمیرم،‌ بالای سرم بر سر قبرم بحث شد. پسرم گفت: قبرستان حاشیه شهر، زنم فریاد کشید. دخترم گفت: چه شده؟... گفت: مردم چه میگویند؟!... ⚫️.... از دنیا رفتم! 🔹برای مراسم ترحیمم خواستند مجلس ساده‌ای بگیرند. خواهرم داد زد و گفت: مردم چه می گویند؟!... 🔸از طرف قبرستان سنگ قبر ساده ای بر سر مزارم گذاشتند. اما برادرم رفت و سنگ قبری با نقش صورتم سفارش داد و گفت: مردم چه میگویند؟!... 🔲 حالا من در اینجا،‌ تنهای تنها در حفره‌ای تنگ خانه کرده‌ام و تمام سرمایه‌ام برای قبرم جمله‌ای بیش نیست: ⭕️مردم چه میگویند؟!... ‼️مردمی که عمری نگران حرفهایشان بودم، الان لحظه‌ای نگران من نیستند!!! هیچکدامشان کنارم نیستند!!! من هستم و اعمالم، نه پدر و مادرم، نه برادرم،‌ نه خواهرم، نه همسرم،‌ نه فرزندانم و نه هیچکس دیگری کاری برایم نمی‌کنند!! 🔘و تمام عمرم فدای این جمله شد: مردم چه میگویند؟؟؟!!! ⚜و چه نيكو فرموده قرآن كريم: 💢وَ تَخْشَى النَّاسَ وَ اللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشاه ُ(سوره احزاب آیه37) و از حرف مردم میترسيدى و حال آنكه خداوند سزاوارتر است از اينكه از مخالفت امر او بترسى. @Farough_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸پول ┄┅═══✼🍃💐🍃✼═══┅┄ زندگی به سبک کلام اهل بیت سلام الله علیهم 🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹 @Farough_ir
✴️💠 خاطرات شهدا 💠✴️ 🔹خراش کوچیک!🔹 داییش تلفن کرد گفت : حسین تیکه پاره رو تخت بیمارستان افتاده، شما همین طور نشستین؟ گفتم: نه.. خودش تلفن کرد. گفت دستش یه خراش کوچیک برداشته پانسمان می کنه میاد. گفت: شما نمیخواد بیاین. خیلی هم سرحال بود. شب رفتیم یزد، بیمارستان. به دستش نگاه می کردم. گفتم: خراش کوچیک! خندید... گفت: دستم قطع شده، سرم که قطع نشده! "شهید حسین خرازی" 🌷 @Farough_ir
📹 فیلم بازی شهید مدافع‌حرم احسان کربلایی‌پور با فرزند خردسالش 🔻در پی حمله هوایی جنگنده‌های رژیم صهیونیستی به حومه دمشق دو تن از نیروهای ایرانی مدافع حرم «مرتضی سعید نژاد» و «احسان کربلایی پور» به شهادت رسیدند. این چندین بار است که اسرائیل اقدام به بمباران مواضعی در خاک سوریه می‌کند. حملاتی که عمدتا شبانه و از طریق جنگنده‌‌ صورت می‌گیرد. @Farough_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ همه اسفندهایی که برای اسلام دود کردیم! ؛ فاتحان علم فرماندهان جنگ 🔹درست است که اسفند حال‌وهوای عید را با خود می‌آورد و آدمی را به فکر بدوبدوهای قبل از سال تحویل می‌اندازد؛ اما چهار دهه قبل وضعیت متفاوت بود و با فرارسیدن این ماه، رزمنده‌ها تلاش می‌کردند بیش از پیش مقابل ماشین جنگی صدام بایستند و حتی برای چند روزی هم که شده آرامش مردم در آخرین ماه سال حفظ شود. مولفه‌ای که درنهایت باعث می‌شد هر سال آمار شهدای ایرانی در این ماه بالا برود؛ شهدایی که نام برخی از آنها در ذهن مردم حک شده و حتی گذشت زمان هم نتوانست فاصله‌ای بین آنها و نسل‌های سوم و چهارم انقلاب بیندازد. از میان شهدای هشت‌سال جنگ تحمیلی نزدیک به سه‌هزار و 97نفرشان، دانشجو یا فارغ‌التحصیل بودند؛ ‌آنهایی که رفتند تا ایران به سرنوشت برخی از کشورهای همجوار دچار نشود. شهدایی که یا فارغ‌التحصیل شده بودند یا همزمان با جنگ کلاس درس را نیمه‌کاره رها کردند و به‌سوی جبهه‌ها روانه شدند تا آرزوی فتح 3روزه تهران توسط صدام برای همیشه به گور برود. @Farough_ir
در حال برگزاری نماز جماعت بودیم که ناگهان افسر عراقی با چند نفر از سربازان به آسایشگاه داخل شدند. بچه ها فوراً نماز را فُرادا کردند و برای این که امام جماعت شناخته نشود، پنج نفر از کسانی که جلو بودند، یک قدم پیش گذاشتند و امام جماعت یک قدم عقب آمد. افسر بعثی به دنبال یافتن امام جماعت بود؛ اما هر چه تلاش کرد، نتیجه ای نگرفت. یک باره با خشم داد زد: « من نمی دانم شما چه طور مسلمان هستید که یک نماز جماعت را به امامت پنج نفر برگزار می کنید؟! شما تاکنون در کجا شنیده یا دیده اید که رسول خدا و چهار خلیفه ی او، پنج نفری با هم امام جماعت باشند. شما از احکام اسلام هیچ چیزی نمی دانید. من باید از بغداد بخواهم که یک روحانی برایتان بفرستند تا شما را نسبت به احکام دین آگاه کند ... » در نهایت با زندانی کردن چند نفر از نمازگزاران، ماجرا پایان یافت اما خنده بر حماقت آن بعثی ادامه داشت. راوی: محمد درویشی منبع: کتاب قصه ی نماز آزادگان، صفحه:237 @Farough_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا