✋
۱۰۰ روز گذشت
🔺اقدامات رئیسی در این مدت چه بود؟
🔹 رئیس جمهور ۹سفر استانی رفت و با تمام اقشار مردم، بویژه روستاییان و آسیب دیدگان بصورت مستقیم گفتگو کرد.
🔸 حدود۸۴میلیون دوز واکسن کرونا تزریق گردید.
🔹 تقریباً هر هفته جلسه شورای عالی سران قوا تشکیل شده است.
🔸 بعد از گذشت حدود۱۰سال جلسه شورای آموزش و پرورش به ریاست رئیس جمهور برگزار شد.
🔹 پایان غیبت ۸ساله رئیس جمهور در جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام.
🔸 برگزاری جلسات مختلف با اقتصاد دانان،صادر کنندگان،تولید کنندگان و...
و خیلی اقدامات و کارهای اثر بخش و امید آفرین دیگر
🔻جناب مشاور!
خداییش هم بخوای حساب کنی در این ۱۰۰روز اندازه ۸سال دولت تان کار انجام شده، ولی اون گندایی که شما در دولت روحانی زدید به این زودی ها پاک نمیشه!
#صد_روز_اوار_برداری
✋
حاشیهنگاری تجمع مخالفان واکسن اجباری در قم
🔺بیستم آبان، به تجمع مخالفان واکسن اجباری در شهر قم رفتم تا سخنان و استدلالشان را بشنوم و برای واکسنزدن یا نزدن، دلم قرص شود و شاید ناگفتههایی باشد که بهدردمان بخورد؛
اما این تجمع حاشیههای جالبی داشت:
🔹اول؛ ظاهرا تجمعات، اگر بدون خشونت باشد منع قانونی ندارد، ولی راهپیمایی نیاز به مجوز دارد. تجمع شهر قم همراه با راهپیمایی بود که مجوز قانونی نداشت و وقتی پرسیدم چرا مجوز نگرفتید؟ دو پاسخ دادند؛ اول اینکه از کجا معلوم به ما مجوز میدادند! دوم اینکه مگر مردم در ۹ دی با مجوز وارد میدان شدند ( نه دی شورای هماهنگی تبلیغات رسما از مردم دعوت کرده بود!)
🔹دوم: همه مخالفان واکسن اجباری تاکید داشتند که اجباریبودن واکسن، مراحل قانونیاش را طی نکردهاست. سوال من این بود: اگر مراحل قانونی را طی کند و بشود قانون، آیا شما واکسن میزنید؟ جواب جالب بود؛ خیر!
🔹سوم؛ مسئولین این تجمع، به صراحت علیه واکسن سخن گفتند و همان مطالبی که تا بحال گفتهشده، تکرار شد! بحث بر سر اجباری و غیر اجباری بهانه بود و هدف اصل واکسن بود و جالب اینکه سخنرانان این تجمع، هیچکدام تخصص پزشکی نداشتند و نهایتا دوره طب سنتی یا اسلامی داشتند! یعنی یک مخالف پزشک هم صحبت نکرد. البته ترس از بیکار شدن، بهانه صحبتنکردن پزشکان بود که این خودش جای هزار حرف و حدیث دارد!
🔹چهارم؛ تعداد زیادی از شرکتکنندگان قمی نبودند و خودشان میگفتند هر کجا تجمع باشد شرکت میکنند! یعنی از این شهر به آن شهر میروند برای تجمع و حتی بنرها هم از این شهر به آن شهر میروند. اینکه چه کسانی این افراد را سازماندهی میکنند و هزینه این رفتوآمدها از کجاست و... سوالی است که پاسخی برایش نیافتم.
🔹پنجم: ابتدای تجمع، با یکیدو نفر از مخالفان در گوشهای و به دور از تجمع شروع به صحبت کردم که با اصرار یکی از برگزارکنندگان به میان تجمعکنندگان رفتیم، اما پساز چند دقیقه، بزرگواری که ظاهرا از لیدرهای جریان بود و قمی هم نبود، یا جنجال و سروصدا به ما حمله کرد که《 اینجا تجمع مخالفان است و شما بروید جای دیگر》 و .. مخالفانشان را مجبور به سکوت کرد!
🔹ششم؛ به نظر میآمد که بعضی برای منفعتشان نگرانند تا جان مردم. بزرگواری اول ادعای طبابت میکرد ولی بعد اقرار کرد، ده طبیب را سازماندهی کرده برای درمان کرونا، بیشتر نگران منافعش بود تا جان مردم! شلوغکاریها و اجازه صحبتندادنها هم برای همین بود.
🔹هفتم؛ بازار لایوهای اینستاگرامی و.. هم گرم بود! ادعا میکردند که نگران سوءاستفاده شبکههای خارجی از این تجمعند، اما بعضی از اینها در لایوهایشان با بزرگنمایی و دروغ، سعی در انتقال اخبار نادرست داشتند!
🔹هشتم؛ سخنرانی حکیم علی باقری هم جالب بود. انشاءالله مدعیان مناظره آزاد و علمی و... سخنرانی ایشان را در بین تجمعکنندگان قم، تمام و کمال پخش کنند! البته گمان نکنم..
🔹نهم؛ رفتن به در بیت مراجع تقلیدی که خودشان واکسن زدهاند و درخواست برای اعلام حرمت واکسن یا واکسن اجباری، در نوع خودش ابتکاری جدید بود. فکرش را بکنید مرجع تقلیدی که خودش واکسن زده به دیگران بگوید واکسن نزنید! یا واکسن اجباری نیست! آنوقت عوام چه خواهند گفت؟ چقدر وجاهت مرجعیت در میان مردم خواهد شکست!
🔹دهم: و اما مسئلا مهم اینکه بزرگواران ادعا کردند که همه ما ولایتمداریم و ولایتپذیر!
🔻 اما چند نکته؛
🔸1. کجا حضرت آقا اجازه تخطی از قانون دادند که شما بدون مجوز تجمع و راهپیمایی برگزار کردید؟! مخصوصا حضور بیضابطه بر در بیت مراجع در کوچههایی که رفت و آمد مردم را دچار مشکل کرد؟! آتش به اختیار هم خارج از قانون معنا ندارد و خارج از قانون هرج و مرج است...
🔸2. در میان تجمعکنندگان افرادی بودند که مستقیم رهبری را نشانه رفتند و اتفاقا تشویق هم شدند! کودک کلاس هشتمی در میان جمعی که متاسفانه روحانیون چفیه به دوش هم در میانشان بود، با صدای بلند گفت: از کجا معلوم رهبر بجای واکسن ، آب مقطر نزده؟! که با تشویق و احسنت جمع هم روبرو شد! و یا سخنرانی که مقابل بیت آیتالله نوری همدانی صراحتا برخی سخنان حضرت آقا را کم و زیاد کرد و در جایی از صحبتهایش گفت: ما هر کس که موافق واکسن است را متهم به غربگرایی میکنیم و...
و حتما منظورشان غیر از حضرات علما و حضرت آقا بوده!
🔸3.در این آشفتهبازار، ظاهرا پشت پرده این جریان دستهاییست که شاید گردانندگان آن خبر ندارند که در کدام زمین بازی میکنند..
آنچه من دیدم، دیر یا زود رویارویی علنی یا در لفافه با ولایت است...
اللهماجعل عواقب امورنا خیرا
#نفوذ
@fatemi_ar
7.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 امروز رئیسی جمعه خود را با فراموششدهها سپری کرد، آنهایی که چون یکبار برچسب اعتیاد به آنها خورده، کسی محلشان نمیگذارد...
🆔 @fatemi_ar
✋
خبرهای تازه
🔴 لغو اعزام تیم ملی پرورش اندام به مسابقات آسیا
فدراسیون بدنسازی و پرورش اندام، اعزام تیم ملی پرورش اندام به مسابقات آسیایی لبنان را لغو و دلیل آن را شرایط امنیتی کشور میزبان اعلام کرد.
🔴 بازدید رئیسی از آسایشگاه کهریزک
رييس جمهور صبح امروز از مرکز نگهداری، بازپروری و درمان سروش و آسايشگاه خيريه کهريزک بازديد کرد.
🔴 استفاده از پهپادهای فرانسوی برای ترور نخستوزیر عراق
«کاظم الحاج» کارشناس امور امنیتی و سیاسی، در گفتوگو با شبکه عراقی «دجله» درباره پهپادهایی که اخیرا خانه «مصطفی الکاظمی» نخستوزیر عراق را هدف قرار دادند، گفت که پهپادهای استفاده شده در این حمله ساخت فرانسه هستند.
🔴 اوجی: مشترکین پرمصرف گاز مشمول جریمه میشوند
وزیر نفت با تأکید بر اینکه هیچ برنامهای برای افزایش قیمت گاز مطرح نیست، گفت: ۲۵ درصد مشترکین پرمصرف و بدمصرف گاز که نزدیک ۵۰ درصد گاز خانگی را مصرف میکنند، مشمول جریمه خواهند شد.
🔴 انفجار دوباره یک مسجد در افغانستان
منابع محلی از وقوع انفجار در مسجدی در منطقه «تریلی» شهرستان سپینغر ولایت ننگرهار خبر دادهاند. الجزیره گزارش داده که در این حادثه تاکنون ۱۵ تن زخمی شدهاند.
🔴 فروش فوری محصولات ایران خودرو به قیمتهای قبلی برگشت
به دنبال دستور رئیس جمهور مبنی بر لغو افزایش قیمت خودروها در شرکت ایران خودرو و سایپا، طرح فروش فوری محصولات ایران خودرو نیز با همان قیمتهای قبلی اجرایی خواهد شد. در طرح فروش فوری ۴ محصول ایران خودرو که از ۱۹ آبان ماه تا جمعه ۲۱ آبان ماه اجرایی می شود، موعد تحویل راناپلاس، پژو ۲۰۷ و دناپلاس سهماهه و موعد تحویل پژو ۲۰۶ تیپدو ۴۵ روزه است.
🔴 دستور رئیسجمهور برای بررسی و حل مشکلات کشاورزان اصفهان
وزیر نیرو در جمع کشاورزان شرق اصفهان: در حال پشت سر گذاشتن سالی هستیم که در ۵۲ سال گذشته خشکترین سالها بوده است. دو ماه و چند روز است دولت کار خود را شروع کرده و ارثی که به ما رسیده سدهای خالی و سوء مدیریت زیادی در گوشه و کنار کشور است. برای احقاق حق کشاورزان ایستادهام و تمام تلاشم را خواهم کرد؛ رئیسجمهور از من خواست این سفر برای بررسی به دقت و اتخاذ تصمیم برای حل مشکل انجام شود.
🔴 بازگشایی مدارس و دانشگاهها معقول نیست/ نظر ستاد ملی کرونا فصلالخطاب است
خاتمی، عضو کمیسیون بهداشت و درمان مجلس:بازگشایی همه مدارس و دانشگاهها در یک تاریخ مشخص معقول نیست.این تصمیم برای اجرایی شدن نیازمند بازنگری و رصد دقیق شرایط است. نظر ستاد ملی کرونا برای بازگشایی مراکز علمی و آموزشی فصلالخطاب است. تزریق واکسن برای افراد زیر ۱۲ سال کمتر توصیه شده و تأکید بیشتر بر روی رعایت پروتکلهای بهداشتی است
🔴 انریکه مورا با علی باقری دیدار کرد
علی باقری کنی معاون سیاسی وزارت امورخارجه در جریان سفرش به اسپانیا با انریکه مورا معاون دبیرکل سرویس اقدام خارجی اتحادیه اروپا که ریاست نشست کمیسیون مشترک برجام را برعهده دارد دیدار کرد. در این دیدار، طرفین درخصوص مسائل دوجانبه، منطقهای و بینالمللی از جمله روابط ایران و اتحادیه اروپایی، موضوع افغانستان و نیز مذاکرات برای برداشتن تحریمهای ظالمانه در حال رایزنی با یکدیگر هستند.
🔴 ۳.۵ میلیارد دلار از منابع مسدود ایران در دسترس قرار گرفته است
علی نادری، مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی: کمتر از ۱۰۰ روز پس از آغاز دولت سیزدهم، اخیرا بیش از ۳.۵ میلیارد دلار از منابع مسدود ایران در یکی از کشورها در دسترس قرار گرفته و بخش قابل توجهی از این منابع در حال ورود به چرخه تجاری کشور است.
🔴 میزان واکسیناسیون کرونا در 28 استان کشور بالای 50 درصد و در سه استان کمتر از 50 درصد است.
مرکز مدیریت آمار وزارت بهداشت: واکسیناسیون کامل در جمعیت بالای 12 سال کشور به 61 درصد رسیده است. استانهای گیلان و آذربایجان شرقی با 70 و 69 درصد بیشترین میزان واکسیناسیون را دارند. سیستان و بلوچستان و قم با 38 و 43 درصد کمترین میزان واکسیناسیون را دارند. در تهران میزان واکسیناسیون 65 درصد اعلام شده است.
🔴 دستگیری نیروهای سفارت آمریکا در یمن توسط نیروهای انصارالله
وزارت خارجه ی آمریکا روز پنج شنبه در بیانیه ای از نیروهای انصارالله خواست تا کارکنان سفارت آمریکا را که در شمال صنعا مستقر بودند، آزاد کنند.
@fatemi_ar
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_هشتم
💠 عقب ماشین من و مادرش در آغوش هم از حال رفته و او تا #حرم بیصدا گریه میکرد. مقابل حرم که رسیدیم دیدم زنان و کودکان آواره #داریا در صحن حرم پناه گرفته و حداقل اینجا خبری از #تروریستها نبود که نفسم برگشت.
دو زن کمی جلوتر ایستاده و به ماشین نگاه میکردند، نمیدانستم مادر و خواهر سیدحسن به انتظار آمدنش ایستادهاند، ولی مصطفی میدانست و خبری جز پیکر بیسر پسرشان نداشت که سرش را روی فرمان تکیه داد و صدایش به هقهق گریه بلند شد.
💠 شانههایش میلرزید و میدانستم رفیقش #فدای من شده که از شدت شرم دوباره به گریه افتادم. مادرش به سر و صورتم دست میکشید و عارفانه دلداریام میداد :«اون حاضر شد فدا شه تا #ناموسش دست دشمن نیفته، آروم باش دخترم!»
از شدت گریه نفس مصطفی به شماره افتاده بود و کار ناتمامی داشت که با همین نفسهای خیس نجوا کرد :«شما پیاده شید برید تو #صحن، من میام!»
💠 میدانستم میخواهد سیدحسن را به خانوادهاش تحویل دهد که چلچراغ اشکم شکست و نالهام میان گریه گم شد :«ببخشید منو...» و همین اندازه نفسم یاری کرد و خواستم پیاده شوم که دلواپس حالم صدا زد :«میتونید پیاده شید؟»
صورتم را نمیدیدم اما از سفیدی دستانم میفهمیدم صورتم مثل مرده شده و دیگر #خجالت میکشیدم کسی نگرانم باشد که بیهیچ حرفی در ماشین را باز کردم و پیاده شدم.
💠 خانوادههای زیادی گوشه و کنار صحن نشسته و من تنها از تصور حال مادر و خواهر سیدحسن میسوختم که گنبد و گلدستههای بلند حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) در گریه چشمانم پیدا بود و در دلم خون میخوردم.
کمر مادرش را به دیوار سیمانی صحن تکیه دادم و خودم مثل جنازه روی زمین افتادم تا مصطفی برگشت. چشمانش از شدت گریه مثل دو لاله پر از #خون شده بود و دلش دریای درد بود که کنارمان روی سر زانو نشست و با پریشانی از مادرش پرسید :«مامان جاییت درد میکنه؟»
💠 و همه دلنگرانی این مادر، #امانت ابوالفضل بود که سرش را به نشانه منفی تکان داد و به من اشاره کرد :«این دختر رنگ به روش نمونده، براش یه آبی چیزی بیار از حال نره!» چشمانم از شرم اینهمه محبت بیمنت به زیر افتاد و مصطفی فرصت تعارف نداد که دوباره از جا پرید و پس از چند لحظه با بطری آب برگشت.
در شیشه را برایم باز کرد و حس کردم از سرانگشتانش #محبت میچکد که بیاراده پیشش درددل کردم :«من باعث شدم...»
💠 طعم تلخ اشکهایم را با نگاهش میچشید و دل او برای من بیشتر لرزیده بود که میان کلامم عطر عشقش پاشید :«سیده سکینه شما رو به من برگردوند!»
نفهمیدم چه میگوید، نیمرخش به طرف حرم بود و حس میکردم تمام دلش به سمت حرم میتپد که رو به من و به هوای #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) عاشقانه زمزمه کرد :«یک ساله با بچهها از #حرم دفاع میکنیم، تو این یکسال هیچی ازشون نخواستم...»
💠 از شدت تپش قلب، قفسه سینهاش میلرزید و صدایش از سدّ بغض رد میشد :«وقتی سیدحسن گوشی رو قطع کرد، فهمیدم گیر افتادین. دستم به هیچ جا نمیرسید، نمیدونستم کجایید. برگشتم رو به حرم گفتم سیده! من این یکسال هیچی ازتون نخواستم، ولی الان میخوام. این دختر دست من امانته، منِ #سُنی ضمانت این دختر #شیعه رو کردم! آبروم رو جلو شیعههاتون بخر!» و دیگر نشد ادامه دهد که مقابل چشمانم به گریه افتاد.
خجالت میکشید اشکهایش را ببینم که کامل به سمت #حرم چرخید و همچنان با اشکهایش با حضرت درددل میکرد. شاید حالا از مصیبت سیدحسن میگفت که دوباره نالهاش در گلو شکست و باران اشک از آسمان چشمانش میبارید.
💠 نگاهم از اشک مصطفی تا گنبد حرم پر کشید و تازه میفهمیدم اعجازی که خنجرشان را از تن و بدن لرزانم دور کرد، کرامت #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بوده است، اما نام ابوجعده را از زبانشان شنیده و دیگر میدانستم عکس مرا هم دارند که آهسته شروع کردم :«اونا از رو یه عکس منو شناختن!» و همین یک جمله کافی بود تا تنش را بلرزاند که به سمتم چرخید و سراسیمه پرسید :«چه عکسی؟»
وحشت آن لحظات دوباره روی سرم خراب شد و نمیدانستم این عکس همان #راز بین مصطفی و ابوالفضل است که به سرعت از جا بلند شد، موبایلش را از جیبش در آورد و از من فاصله گرفت تا صدایش را نشنوم، اما انگار با ابوالفضل تماس گرفته بود که بلافاصله به من زنگ زد.
💠 به گلویم التماس میکردم تحمل کند تا بوی خون دل زخمیام در گوشش نپیچد و او برایم جان به لب شده بود که اکثر محلههای شهر به دست #تکفیریها افتاده بود، راه ورود و خروج #داریا بسته شده و خبر مصطفی کارش دلش را ساخته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@fatemi_ar
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_نهم
💠 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل میشنیدم در چشمان #نگران او میدیدم.
هنوز نمیدانستم چه عکسی در موبایل آن #تکفیری بوده و آنها بهخوبی میدانستند که ابوالفضل التماسم میکرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری #تهران، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت #داریا.»
💠 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را میگرفت که ابوالفضل مرتب تماس میگرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم میچرخید.
مادرش همین گوشه #صحن، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمیبرد. رگبار گلوله همچنان شنیده میشد و فقط دعا میکردیم این صدا از این نزدیکتر نشود که اگر میشد صحن این #حرم قتلگاه خانوادههایی میشد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) شده بودند.
💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمههای شب، زمزمه کم آبی در #حرم بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد میکرد و دلم میخواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود.
چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی میخواند که خواب سبکی چشمان خستهام را در آغوش کشید تا لحظهای که از آوای #اذان حرم پلکم گشوده شد.
💠 هنوز میترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم #نماز میخواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود.
خواست به سمتم بچرخد و نمیخواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بیخبر از بیداریام با پلکهایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمیتونم تحمل کنم...»
💠 پشت همین پلکهای بسته، زیر سرانگشت #عشقش تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و میترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!»
نمیتوانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش میزد و او دوباره با #مهربانی صدایم زد :«خواهرم، نمازه!»
💠 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند.
از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را میدیدم و این خلوت حالش را بههم ریخته بود که #آشفته از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد.
💠 تا وضوخانه دنبالمان آمد، با چشمانش دورم میگشت مبدا غریبهای تعقیبم کند و تحمل این چشمها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف میکشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند.
آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلولهای که تن و بدن مردم را میلرزاند.
💠 مصطفی لحظهای نمینشست، هر لحظه تا درِ #حرم میرفت و دوباره برمیگشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمیترسی که؟»
و مگر میشد نترسم که در همهمه مردم میشنیدم هر کسی را به اتهام #تشیّع یا حمایت از دولت سر میبرند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانوادهها تمام شد.
💠 دست #مدافعان خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به #داریا در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بیمعطلی از داریا خارج شویم که میدانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد.
حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان میداد و من اشکهایم را از چشمانش مخفی میکردم تا کمتر زجرش دهم.
💠 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه میدیدیم کوچههای داریا #مقتل مردم شده است. آنهایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکرهای پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود.
مصطفی خیابانها را به سرعت طی میکرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم #مظلوم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا میزد. دستههای ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلمبرداری میکردند...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@fatemi_ar
«
سید مصطفی موسوی
ولادت: ۱۸آبان۱۳۷۴
شهادت: ۲۱آبان۱۳۹۴
شهادت: العیس سوریه
#نحوه شهادت: شلیک توپ جنگی 23 و ترکش بر قسمت های گلو، قلب و پهلو،چانه و پیشانی😭
#مزار بهشتزهرا #تهران قطعه۲۶ردیف۷۵شماره۱۶
به نقل از مادر شهید سید مصطفی موسوی:
خیلی مودب بود ،اصلا اهل شلوغی نبود.
دوست داشت بگه و بخنده و شوخی کنه. ولی مثل بعضی بچه ها نبود که صاحب خونه ازشون بیزار میشه.
کلا تمام فامیل عاشق سید بودن.
بسیار مودب و متین و باوقار بودن.
#سالروز_شهادت
@fatemi_ar
✋
قضیه حکومت دامادها
🔺بیشترین دغدغه من در زمان دفاع از حکم زاکانی متوجه یک خلاء جدی در جریان حزب اللهی « اقناع خود و دفاع از دولت انقلابی» بود.
🔹آن روز برخی ها، بجای توجه به نکته مهم رایگان یا افتخاری بودن مشاوره داماد وی و ضرورتهای لازم، به بهانه مبارزه با فساد، با اصلاحات همزبان شده بودند و نشان دادند توانایی لازم مدیریت فضای رسانه ای را ندارند و همچنان قصه خوب حرف خورها بازی میخورند هستند.
🔹حالا کار دولت انقلابی با این لایی که جریان ارزشی خورده به اینجا رسیده که خشک و تری که سابقا شغل داشتند هم در نوک پیکان حمله قرار گرفته و انگ و تهمت حکومت دامادها یا دولت دامادها می خورند!
🔹چقدر سیبل را باز کردند تا اصلاحات هر شخصی را به این قضیه نسبت بدهند!
این همان نتیجه نامیمون قضیه است.
🔻اما به هر حال
این دولت و شهرداری کارهایی کرده و خیلی کارها خواهد کرد ولی همچنان این ضعف وجود خواهد داشت ضعفی که پاشنه آشیل جریان ارزشی است.
✍ محمود باقری
#حربه_اصلاحات
@fatemi_ar