#اذان-در-اسلام-و-یهودیت
🤔#پرسش
❔اذان مسلمانان هم كپى بردارى از اذان يهوديان است.
بارها گفته ايم كه قرآن و داستانهاى آن كپى ناقصى از احكام تورات و داستانهاى اسطوره اى يهوديان است.
حال ببينيد اذان مسلمانان هم يك كپى ناقص از اذان يهوديان ميباشد.
اين ويديو را ببينيد و با دوستان و اعضاى خانواده خود به اشتراك بگذاريد ❗️❗️
💠#پاسخ💠
👌در روایت زیبایی امام رضا علیه السلام فرمودند ؛
« مردم به گفتن #اذان مامور شده اند برای علل زیادی از جمله ؛
🔶یاد آوری مردم ( به #نماز ) _ آگاه ساختن افراد غافل _ اعلان وقت برای کسی که اوقات نماز را نمی داند _برای آن که بندگان خدا را به سوی عبادت پرودگار دعوت کند ._ به نیایش پرودگار ترغیب و تشویق کند. _ آنان را به یگانگی معبود اقرار آورد .
❕ #اذان اعلان کننده ایمان و اسلام است و بیدار باش است برای کسانی که خود را به نادانی می زنند .اذان با تکبیر آغاز و با تهلیل « لا اله الا الله » به پایان می رسد زیرا خدا اراده کرده است که شروع و پایان آن با یاد خودش باشد .و فصول اذان دو بار دو بار مقرر شده است تا در گوش شنوندگان هر بخش تکرار شود و برایشان تاکید شود .....
📚الفقیه ج1 ص299 _ عیون الاخبار ج2 ص102 _علل الشرایع ج1 ص258
❕در تفسیر نمونه ، در این رابطه می خوانیم ؛
👌هر ملتى در هر عصر و زمانى براى برانگيختن عواطف و احساسات افراد خود و دعوت آنها به وظائف فردى و اجتماعى شعارى داشته است و اين موضوع در دنياى امروز به صورت گسترده ترى ديده مى شود.
❕مسيحيان در گذشته و امروز با نواختن صداى ناموزون ناقوس پيروان خود را به كليسا دعوت مى كنند، ولى در اسلام براى اين دعوت از شعار اذان استفاده مى شود، كه به مراتب رساتر و مؤثرتر است، جذابيت و كشش اين شعار اسلامى به قدرى است كه بقول نويسنده « تفسير المنار » بعضى از مسيحيان متعصب هنگامى كه اذان اسلامى را مى شنوند، به عمق و عظمت تاثير آن در روحيه شنوندگان اعتراف مى کنند.
👌چه شعارى از اين رساتر كه با نام خداى بزرگ آغاز مى گردد و به وحدانيت و يگانگى آفريدگار جهان و گواهى به رسالت پيامبر او اوج ميگيرد و با دعوت به رستگارى و فلاح و عمل نيك و نماز و ياد خدا پايان مى پذيرد، از نام خدا" اللَّه" شروع مى شود و با نام خدا" اللَّه" پايان مى پذيرد، جمله ها موزون، عبارات كوتاه، محتويات روشن، مضمون سازنده و آگاه كننده است.
❕و لذا در روايات اسلامى روى مساله اذان گفتن تاكيد زيادى شده است در حديث معروفى از پيامبر ص نقل شده كه اذان گويان در روز رستاخيز از ديگران به اندازه يك سر و گردن بلندترند! اين بلندى در حقيقت همان بلندى مقام رهبرى و دعوت كردن ديگران به سوى خدا و به سوى عبادتى همچون نماز است.
❕صداى اذان كه به هنگام نماز در مواقع مختلف از ماذنه شهرهاى اسلامى طنين افكن مىشود، مانند نداى آزادى و نسيم حيات بخش استقلال و عظمت گوشهاى مسلمانان راستين را نوازش مى دهد و يكى از رموز بقاى اسلام است، شاهد اين گفتار اعتراف صريح يكى از رجال معروف انگلستان است كه در برابر جمعى از مسيحيان چنين اظهار مى داشت ؛
« تا هنگامى كه نام محمد در ماذنه ها بلند است و كعبه پابرجا است و قرآن رهنما و پيشواى مسلمانان است امكان ندارد پايه هاى سياست ما در سرزمينهاى اسلامى استوار و برقرار گردد »
📚تفسیر نمونه ، ج 4 ص 438
❕حال ملحد دروغگو ، مدعی شده است که اذان مسلمین از اذان یهودیان ، اقتباس شده است ، در حالی که مطابق آنچه برخی نقل می کنند ، یهودیان از دیرباز ، برای جمع پیروان برای عبادت ، از بوق و صوتی استفاده می کرده اند که « البقع » نام داشته است ؛
📚لسان العرب ، ج 8 ص 259
❕شواهد این سخن ، در تورات کنونی نیز می باشد .
👌در کتاب لاویان می خوانیم ؛
« خداوند ، موسی را خطاب کرده ، گفت ، بنی اسرائیل را بگو ، اولین روز ، از ماه هفتم ، روز فراغت ، روز فراغت برای شما خواهد بود ، محفلی مقدس که با نواختن شیپور گرامی داشته خواهد شد "
📚تورات ، لاویان ، فصل 23 ، آیه 23_24_25
👌و در بخش دیگری می خوانیم ؛
« خداوند ، موسی را خطاب کرده ، گفت ، دو شیپور بساز ، آنها را از نقره چکش کاری شده ، بساز ، و برای فرا خواندن ، جماعت و کوچاندن اردوها به کار بر ، هر گاه هر دو را بنوازند ، تمامی جماعت ، نزد تو به در خیمه ملاقات گرد آیند ...»
📚تورات ، اعداد ، فصل دهم ، آیه 2_3_4
👌بنابراین ، اگر تقلیدی نیز در کار باشد ، این یهودیان ، معاصر هستند که تقلید کرده اند و به سبک اذان اسلامی ، و با ندا دادن ، پیروان خود را به عبادات ، دعوت می کنند و ندای با بوق و شیپور را کنار گذاشته اند .
🍃🍃🍃🍃
🍃🍃🍃
🍃🍃
#سوال_در_باب_نماز
موضوع: #فقهی
#فلسفه احکام #اذان و #اقامه
🤔پرسش
❓فلسفه #اذان و #اقامه گفتن قبل از #نماز ها چیست ❕❕
💠پاسخ💠
👌در روایت زیبایی امام رضا علیه السلام فرمودند :
« مردم به گفتن #اذان مامور شده اند برای علل زیادی از جمله ؛
🔶یاد آوری مردم ( به #نماز )
🔶آگاه ساختن افراد غافل
🔶اعلان وقت برای کسی که اوقات نماز را نمی داند
🔶برای آن که بندگان خدا را به سوی عبادت پرودگار دعوت کند .
🔶به نیایش پرودگار ترغیب و تشویق کند.
🔶آنان را به یگانگی معبود اقرار آورد .
🔶 #اذان اعلان کننده ایمان و اسلام است و بیدار باش است برای کسانی که خود را به نادانی می زنند .
👌اذان با تکبیر آغاز و با تهلیل « لا اله الا الله » به پایان می رسد زیرا خدا اراده کرده است که شروع و پایان آن با یاد خودش باشد .
👌و فصول اذان دو بار دو بار مقرر شده است تا در گوش شنوندگان هر بخش تکرار شود و برایشان تاکید شود .....
📚الفقیه ج1 ص299
📚عیون الاخبار ج2 ص102
📚علل الشرایع ج1 ص258
❕حکمت های مذکور در مورد #اقامه گفتن نیز صادق است و اقامه نیز در واقع تاکیدی است بر محتوا و اهداف اذان
🔶به سبب همین حکمت ها و فوائد است که پیامبر گرامی فرمود :
« هر کس به خاطر ایمان و تقرب به خداوند #اذان بگوید ، خداوند تمام گناهان گذشته اش را می آمرزد و در مابقی عمرش به او توفیق ترک گناه را می دهد و روز قیامت نیز او را با شهدا محشور می گرداند»
📚الفقیه ج1 ص294
📚وسائل الشیعه ج5 ص375
🔷و امام صادق علیه السلام فرمود :
« زمانی که قبل از نماز ، اذان و اقامه بگویی ، پشت سرت دو صف از فرشتگان به #نماز می ایستند و زمانی که فقط اقامه بگویی ، پشت سرت یک صف از فرشتگان به نماز می ایستند»
📚الکافی ج3 ص303
┄┅═══✼🌺🍃🌺🍃🌺✼═══┅┄
📝پرسمان اعتقادی
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_نهم
💠 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل میشنیدم در چشمان #نگران او میدیدم.
هنوز نمیدانستم چه عکسی در موبایل آن #تکفیری بوده و آنها بهخوبی میدانستند که ابوالفضل التماسم میکرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری #تهران، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت #داریا.»
💠 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را میگرفت که ابوالفضل مرتب تماس میگرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم میچرخید.
مادرش همین گوشه #صحن، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمیبرد. رگبار گلوله همچنان شنیده میشد و فقط دعا میکردیم این صدا از این نزدیکتر نشود که اگر میشد صحن این #حرم قتلگاه خانوادههایی میشد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) شده بودند.
💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمههای شب، زمزمه کم آبی در #حرم بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد میکرد و دلم میخواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود.
چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی میخواند که خواب سبکی چشمان خستهام را در آغوش کشید تا لحظهای که از آوای #اذان حرم پلکم گشوده شد.
💠 هنوز میترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم #نماز میخواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود.
خواست به سمتم بچرخد و نمیخواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بیخبر از بیداریام با پلکهایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمیتونم تحمل کنم...»
💠 پشت همین پلکهای بسته، زیر سرانگشت #عشقش تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و میترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!»
نمیتوانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش میزد و او دوباره با #مهربانی صدایم زد :«خواهرم، نمازه!»
💠 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند.
از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را میدیدم و این خلوت حالش را بههم ریخته بود که #آشفته از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد.
💠 تا وضوخانه دنبالمان آمد، با چشمانش دورم میگشت مبدا غریبهای تعقیبم کند و تحمل این چشمها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف میکشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند.
آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلولهای که تن و بدن مردم را میلرزاند.
💠 مصطفی لحظهای نمینشست، هر لحظه تا درِ #حرم میرفت و دوباره برمیگشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمیترسی که؟»
و مگر میشد نترسم که در همهمه مردم میشنیدم هر کسی را به اتهام #تشیّع یا حمایت از دولت سر میبرند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانوادهها تمام شد.
💠 دست #مدافعان خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به #داریا در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بیمعطلی از داریا خارج شویم که میدانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد.
حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان میداد و من اشکهایم را از چشمانش مخفی میکردم تا کمتر زجرش دهم.
💠 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه میدیدیم کوچههای داریا #مقتل مردم شده است. آنهایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکرهای پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود.
مصطفی خیابانها را به سرعت طی میکرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم #مظلوم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا میزد. دستههای ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلمبرداری میکردند...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@fatemi_ar