eitaa logo
فاطمی
401 دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
4.9هزار ویدیو
171 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
♦این پایان ندارد! 💢 «حامد فخری‌زاده»، فرزند فخری‌زاده درباره ویژگی‌های پدر شهیدش گفت: 🔰 «پدر بارها می‌گفتند آمریکا مانند گرگ است و گرگ تا وقتی خوی گرگ بودن خود را کنار نگذاشته، قابل نیست. ♻️شهید مخالف برجام بودند و من هیچ‌وقت پدر را موافق برجام ندیدم و همیشه می‌گفتند این برجام بعد می‌شود موشکی، بعدش می‌شود برجام حقوق بشر و این ته ندارد، پایان ندارد، چراکه آمریکا هیچ‌وقت خوی گرگ بودن خود را کنار نمی‌گذارد. 🔸پدر همیشه می‌گفتند و رژیم مشکلشان با ایران هسته‌ای یا ایران نیست، بلکه تا زمانی که نظام و ایران وجود دارد، این جریانات ادامه دارد و با اصل نظام و مشکل دارند». ✅‌‌
کلیپ 11 / صبح / و تمدن میکروبی آمریکا در طول 60 سال گذشته از هیچ تلاشی برای صدور تمدن به کشورهای مختلف دریغ نداشته است .کوبا یکی از این نمونه هاست @fatemi_ar
🔻 متولد هستم و دارای فرزند هستم! 🔻برای تربیت صحیح فرزندان به ایران برگشتم. 🔻الان در مراغه در دل طبیعت مشغول کشاورزی و دامداری هستم. 🔻 وی با ذکر این نکته که در خانواده های زیادی وجود دارند که سبک زندگی که انتخاب کرده اند زندگی در طبیعت و کارهای همچون و دامداری مشغول هستند. 🔻 زندگی لاکچری در یعنی افرادی که دور از شهر و هیاهوی مشغول لذت از زندگی هستند. 🔻معمولا این خانواده ها در دارای فرزندان زیاد و بالای 14- 15 فرزند هستند. 🔻فرزند 13 و 14 ام بنده نیز در سال 1400 به دنیا خواهند آمد. @fatemi_ar
✍️ 💠 به‌قدری جدی شده بود که نمی‌فهمید چه فشاری به مچ دستم وارد می‌کند و با همان جدیت به جانم افتاده بود :«تو از اول با خونواده‌ات فرق داشتی و به‌خاطر همین تفاوت در نهایت ترک‌شون می‌کردی! چه من تو زندگی‌ات بودم چه نبودم!» و من آخرین بار خانواده‌ام را در محضر و سر سفره با سعد دیده بودم و اصرارم به ازدواج با این پسر سر به هوای ، از دیدارشان محرومم کرده بود که شبنم اشک روی چشمانم نشست. از سکوتم فهمیده بود در شکستم داده که با فندک جرقه‌ای زد و تنها یک جمله گفت :« یعنی این!» دیگر رنگ محبت از صورتش رفته و سفیدی چشمانش به سرخی می‌زد که ترسیدم. 💠 مچم را رها کرد، شیشه دلستر را به سمتم هل داد و با سردی تعارف زد :«بخور!» گلویم از فشار بغض به تنگ آمده و مردمک چشمم زیر شیشه اشک می‌لرزید و او فهمیده بود دیگر تمایلی به این شب‌نشینی ندارم که خودش دست به کار شد. در شیشه را با آرامش باز کرد و همین که مقابل صورتم گرفت، بوی حالم را به هم زد. صورتم همه در هم رفت و دوباره خنده سعد بلند شد که وحشتزده اعتراض کردم :«می‌خوای چی‌کار کنی؟» 💠 دو شیشه بنزین و و مردی که با همه زیبایی و دلم را می‌ترساند. خنده از روی صورتش جمع شد، شیشه را پایین آورد و من باورم نمی‌شد در شیشه‌های دلستر، بنزین پُر کرده باشد که با عصبانیت صدا بلند کردم :«برا چی اینا رو اوردی تو خونه؟» بوی تند بنزین روانی‌ام کرده و او همانطور که با جرقه فندکش بازی می‌کرد، سُستی مبارزاتم را به رخم کشید :«حالا فهمیدی چرا می‌گفتم اون‌روزها بچه بازی می‌کردیم؟» 💠 فندک را روی میز پرت کرد، با عصبانیت به مبل تکیه زد و با صدایی که از پس سال‌ها انتظار برای چنین روزی برمی‌آمد، رجز خواند :«این موج اعتراضی که همه کشورهای عربی رو گرفته، از و و و و و ، با همین بنزین و فندک شروع شد؛ با حرکت یه جوون تونسی که خودش رو آتیش زد! مبارزه یعنی این!» گونه‌های روشنش از هیجان گل انداخته و این حرف‌ها بیشتر دلم را می‌ترساند که مظلومانه نگاهش کردم و او ترسم را حس کرده بود که به سمتم خم شد، دوباره دستم را گرفت و با مهربانی همیشگی‌اش زمزمه کرد :«من نمی‌خوام خودم رو آتیش بزنم! اما مبارزه شروع شده، ما نباید ساکت بمونیم! یه ماه هم نتونست جلو مردم تونس وایسه و فرار کرد! فقط دو هفته دووم اورد و اونم فرار کرد! از دیروز با هواپیماهاش به لیبی حمله کرده و کار هم دیگه تمومه!» 💠 و می‌دانستم برای سرنگونی لحظه‌شماری می‌کند و اخبار این روزهای سوریه هوایی‌اش کرده بود که نگاهش رنگ رؤیا گرفت و آرزو کرد :«الان یه ماهه سوریه به هم ریخته، حتی اگه ناتو هم نیاد کمک، نهایتاً یکی دو ماه دیگه بشّار اسد هم فرار می‌کنه! حالا فکر کن ناتو یا وارد عمل بشه، اونوقت دودمان بشّار به باد میره!» از آهنگ محکم کلماتش ترسم کمتر می‌شد، دوباره احساس مبارزه در دلم جان می‌گرفت و او با لبخندی فاتحانه خبر داد :«مبارزه یعنی این! اگه می‌خوای مبارزه کنی الان وقتشه نازنین! باور کن این حرکت می‌تونه به ختم بشه، بشرطی که ما بخوایم! تو همون دختری هستی که به خاطر اعتقاداتت قیام کردی! همون دختری که ملکه قلب پسر مبارزی مثل من شد!» 💠 با هر کلمه دستانم را بین انگشتان مردانه‌اش فشار می‌داد تا از قدرتش انگیزه بگیرم و نمی‌دانستم از من چه می‌خواهد که صدایش به زیر افتاد و تمنا کرد :«من می‌خوام برگردم سوریه...» یک لحظه احساس کردم هیچ صدایی نمی‌شنوم و قلبم طوری تکان خورد که کلامش را شکستم :«پس من چی؟» نفسش از غصه بند آمده و صدایش به سختی شنیده می‌شد :«قول میدم خیلی زود ببرمت پیش خودم!» کاسه دلم از ترس پُر شده بود و به هر بهانه‌ای چنگ می‌زدم که کودکانه پرسیدم :«هنوز که درس‌مون تموم نشده!» و نفهمید برای از دست ندادنش التماس می‌کنم که از جا پرید و عصبی فریاد کشید :«مردم دارن دسته دسته میشن، تو فکر درس و مدرکی؟» 💠 به‌ هوای سعد از همه بریده بودم و او هم می‌خواست تنهایم بگذارد که به دست و پا زدن افتادم :«چرا منو با خودت نمی‌بری سوریه؟» نفس تندی کشید که حرارتش را حس کردم، با قامت بلندش به سمتم خم شد و با صدایی خفه پرسید :«نازنین! ایندفعه فقط شعار و تجمع و شیشه شکستن نیست! ایندفعه مثل این بنزین و فندکه، می‌تونی تحمل کنی؟»... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
✍️ 💠 دو سال پیش به هوای هوس پسری سوری رو در روی خانواده‌ام قرار گرفتم و حالا دوباره عشق دیگری دلم را زیر و رو کرده و حتی شرم می‌کردم به ابوالفضل حرفی بزنم که خودش حسم را نگفته شنید، هلال لبخند روی صورتش درخشید و با خنده خبر داد :«یه ساعت پیش بهش سر زدم، به هوش اومده!» از شنیدن خبر سلامتی‌اش پس از ساعت‌ها لبخندی روی لبم جا خوش کرد و سوالی که بی‌اراده از دهانم پرید :«می‌تونه حرف بزنه؟» و جوابم در آستین شیطنتش بود که فی‌البداهه پاسخ داد :«حرف می‌تونه بزنه، ولی نمی‌تونه بکنه!» 💠 لحنش به‌حدی شیرین بود که میان گریه به خنده افتادم و او همین خنده را می‌خواست که به سمتم آمد، سرم را بوسید و به فدایم رفت :«قربونت بشم من! چقدر دلم برا خنده‌هات تنگ شده بود!» ندیده تصور می‌کرد چه بلایی از سرم رد شده و دیگر نمی‌خواست آسیبی ببینم که لب تختم نشست، با دستش شکوفه‌های اشکم را چید و ساده صحبت کرد :«زینب جان! داره با سر به سمت جنگ پیش میره! دو هفته پیش دو تا ماشین تو منفجر شد، دیروز یه ماشین دیگه، شاید امروز یکی دیگه! سفرای کشورهای خارجی دارن دمشق رو ترک می‌کنن، یعنی خودش داره صحنه جنگ رو برای آماده می‌کنه!» 💠 از آنچه خبر داشت قلبش شکست، عطر خنده از لبش پرید، خطوط صورتش همه در هم رفت و بی‌صدا زمزمه کرد :« داره میفته دست تکفیری‌ها، حمص همه آواره شدن! آماده لشگرکشی شده و کشورهای غربی و عربی با همه توان تجهیزش کردن! این تروریست‌هام همه جا هستن، از کنار هر ماشین و آدمی که تو دمشق رد میشی شاید یه انتحاری باشه، به‌خصوص اینکه تو رو میشناسن!» و او آماده این نبرد شده بود که با مردانگیِ لحنش قد علم کرد :«البته ما آموزش نیروهای سوری رو شروع کردیم، و تصمیم گرفتن هسته‌های مردمی تشکیل بدیم و به امید خدا نفس این رو می‌گیریم!» 💠 و دلش برای من می‌تپید که دلواپس جانم نجوا کرد :«اما نمی‌تونم از تو مراقبت کنم، تو باید برگردی !» سرم را روی بالشت به سمت سِرُم چرخاندم و دیدم تقریباً خالی شده است، دوباره چشمان بی‌حالم را به سمتش کشیدم و معصومانه پرسیدم :«تو منو به‌خاطر اشتباه گذشته‌ام سرزنش می‌کنی؟» 💠 طوری به رویم خندید که دلم برایش رفت و او دلبرانه پاسخ داد :«همون لحظه‌ای که تو حرم (علیهاالسلام) دیدمت، فهمیدم خودش تو رو بخشیده عزیزدلم! من چرا باید سرزنشت کنم؟» و من منتظر همین پشتیبانی بودم که سوزن سِرُم را آهسته از دستم کشیدم، روی تخت نیم‌خیز شدم و در برابر چشمان متعجب ابوالفضل خجالت کشیدم به احساسم اعتراف کنم که بی‌صدا پرسیدم :«پس می‌تونم یه بار دیگه...» 💠 نشد حرف دلم را بزنم، سرم از به زیر افتاد و او حرف دلش را زد :«می‌خوای به‌خاطرش اینجا بمونی؟» دیگر پدر و مادری در ایران نبود که به هوای حضورشان برگردم، برادرم اینجا بود و حس حمایت مصطفی را دوست داشتم که از زبانش حرف زدم :«دیروز بهم گفت به‌خاطر اینکه معلوم نیس سوریه چه خبر میشه با رفتنم مخالفت نمی‌کنه!» که ابوالفضل خندید و رندانه به میان حرفم آمد :«پس هم کرده!» 💠 تازه حس می‌کرد بین دل ما چه گذشته که از روی صندلی بلند شد، دور اتاق چرخی زد و با شیطنت نتیجه گرفت :«البته این یکی با اون یکی خیلی فرق داره! اون مزدور بود، این !» سپس به سمتم چرخید و مثل همیشه صادقانه حرف دلش را زد :«حرف درستی زده. بین شما هر چی بوده، موندن تو اینجا عاقلانه نیست، باید برگردی ایران! اگه خواست می‌تونه بیاد دنبالت.» 💠 از سردی لحنش دلم یخ زد، دنبال بهانه‌ای ذهنم به هر طرف می‌دوید و کودکانه پرسیدم :«به مادرش خبر دادی؟ کی می‌خواد اونو برگردونه خونه‌شون ؟ کسی جز ما خبر نداره!» مات چشمانم مانده و می‌دید اینبار واقعاً شده‌ام و پای جانم درمیان بود که بی‌ملاحظه تکلیفم را مشخص کرد :«من اینجا مراقبش هستم، پول بلیط دیشبم باهاش حساب می‌کنم، برا تو هم به بچه‌ها گفتم بلیط گرفتن با پرواز امروز بعد از ظهر میری ان‌شاءالله!» 💠 دیگر حرفی برای گفتن نمانده و او مصمم بود خواهرش را از سوریه خارج کند که حتی فرصت نداد مصطفی را ببینم و از همان بیمارستان مرا به فرودگاه برد. ساعت سالن فرودگاه روی چشمم رژه می‌رفت، هر ثانیه یک صحنه از صورت مصطفی را می‌دیدم و یک گوشه دلم از دوری‌اش آتش می‌گرفت. تهران با جای خالی پدر و مادرم تحمل کردنی نبود، دلم می‌خواست همینجا پیش برادرم بمانم و هر چه می‌گفتم راضی نمی‌شد که زنگ موبایلش فرشته نجاتم شد... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
✍️ 💠 نمی دانستم چه بلایی سرش آمده تا داخل دفتر شدم و ردّ را روی زمین دیدم. وقتی مقابلش رسیدم تازه گوشه سمت راست پیشانی و چشمش را دیدم که از خون پر شده و باریکه ای از خون تا روی پیراهن سپیدش جاری بود که وحشتزده صدایش زدم. تا آن لحظه حضورم را حس نکرده بود که تازه چشمانش را باز کرد و نگاهم کرد، دلخوری نگاهش از پشت پرده خون هم به خوبی پیدا بود! انگار می خواست با همین نگاه خونین به رخم بکشد که جراحت هایی که بر جانش زدم از زخمی که پیشانی اش را شکسته، بیشتر آتشش زده است که اینطور دلشکسته نگاهم می کرد. 💠 هنوز از تب و تاب درگیری با بچه ها، نفس نفس می زد و دیگر حرفی با من نداشت که حتی نگاهش را از چشمانم پس گرفت، دستش را از روی میز برداشت و با قامتی شکسته از دفتر بیرون رفت... ▫️▪️▫️ 💠 آن نفس نفس زدن ها، آخرین حرارتی بود که از احساسش در آن سالها به خاطرم مانده بود تا امشب که باز کنار پیکر غرق خونش، نجوای نفس هایش را شنیدم. تمام آن لحظات سخت ده سال پیش، به فاصله یک نفس سختی که با خِس خِس از میان حنجره خونینش بالا می آمد، از دلم گذشت و دوباره جگرم را خون کرد. انگار من هم جانی به تنم نمانده بود که با چشمانی خیس و خمار از عشقش تنها نگاهش می کردم. چهره اش همیشه زیبا و دیدنی بود، اما در تاریکی این شب و در آخرین لحظه های حضورش در این عالَم، آیینه صورتش زیر حریری از خون طوری می درخشید که دلم نمی آمد لحظه ای از تماشایش دست بردارم. 💠 ده سال پیش بر سر بازی کثیفی که عده از کشورم با عروسک گردانی ما دانشجوها به راه انداختند، عشقم را از دست دادم و امشب با نقشه شوم دیگری، عشقم را کشتند. در میان همهمه مردمی که مدام با اورژانس تماس می گرفتند و کسی جرأت نداشت او را به بیمارستان برساند، من سرم را کنار سرش به دیوار نهاده و همچنان حسرت احساس پاکش را می خوردم که از دستم رفت. 💠 مثل دیگران تقلّایی نمی کردم چون کنار شیشه ماشین خودم به قدری با قمه او را زده بودند که می دانستم این نفس های آخرش خواهد بود و همین هم شد. زیرلب زمزمه ای کرد که نفهمیدم و مثل گُلی که از ساقه شکسته باشد، روی زمین افتاد. اینبار هم او را غریب گیر آوردند و مظلومانه زدند، مثل ده سال پیش در دانشکده، مثل همه ها و بچه مذهبی هایی که ده سال پیش در جریانات ، غریبانه و مظلومانه شدند. 💠 آن سال من وقتی به خود آمدم و فهمیدم بازی خورده ام که دیگر دیر شده بود، که دیگر عشقم رهایم کرده بود و امشب هم وقتی او را شناختم که دیگر از نفس افتاده بود. من باز هم دیر فهمیدم، باز هم دیر رسیدم و باز عشق پاکم از میان دستانم پر کشید و رفت... ▫️▪️▫️ 💠 حالا بیش از سه ماه از آن شب می گذرد و دیگری در پیش است. در این ده سال گذشته از آشوب های و در این سه ماه گذشته از اغتشاشات بنزینی ، نمی دانم چند مَهدی مثل مَهدی من به خاک افتادند تا با خون پاک شان، نقش نحس و نجس را از دامن کشورم پاک کنند، اما حداقل میدانم که تنها چهل روز از شهادت مردی گذشته که عشق این ملت بود. فاصله مظلومانه مَهدی پیش چشمانم تا داغ رفتن ، دو ماه هم نشد و همین مُهر داغ هایی که پی در پی بر پیشانی قلبم نشسته برایم بس است تا دیگر نخورم. 💠 بگذار بگویند انتخابات است، بگذار مدام با واژه های و بازی کنند و به خیال شان را در برابر قرار دهند؛ انگار پس از شهادت ، به راستی بیشه را خالی ز شیران دیده اند که دوباره هوایی شده اند! امروز وقتی می بینم انتخاباتی شان همانی است که سال 88 صحنه گردان اغتشاشات بود، وقتی می بینم هنوز از تَکرار خط می گیرند که آن روزها و هنوز ارباب فتنه است، وقتی می بینم همچنان لقلقه زبان منتخب شان سلام بر خاتمی، حمله به و سیستم انتخابات کشور و مخالفت صریح با نصّ است، چرا باور نکنم که دوباره آتش بیار معرکه ای دیگر شده اند و اگر کار به دست این ها باشد، باز هم باید مَهدی های زیادی را به پای فتنه های شان فدا کنیم تا باقی بماند؟ 💠 هنوز دلم از درد دوری مَهدی در همه این سال ها می سوزد! هنوز از آن شبی که در پهلویم غریبانه جان داد، آتشی به جانم افتاده که آرامش ندارد! به خدا همچنان از داغ فراق حاج قاسم پَرپَر می زنم و از آن روزی که پس از شهادت سردار، باز هم حرف از با زد، پیر شدم! پس به خدا دیگر به این جماعت نخواهم داد، انگشت من نه از جوهر که از خون شهیدانم سرخ است و این انگشت را جز به نام که پاسدار ایران باشند، بر برگه رأی نخواهم زد. ✍️نویسنده: @fatemi_ar
🇮🇷 📝 | نقشه راه در جنگ 🍃🌹🍃 🔻حمایت تسلیحاتی گسترده غرب از دولت زلنسکی در کی‌یف شدیدا قابل‌تأمل می‌باشد. هدف آمریکا از این بحران سازی گسترده در جهان، تغییر شکل مداخله‌گرایی جهانی واشنگتن به بهانه مواجهه با این بحران‌هاست. 🔹در یک تحلیل زیربنایی، می‌توان تصریح کرد که بحران اوکراین، نقطه آغاز رویارویی روسیه و غرب نیست بلکه « نقطه آشکارساز» تقابل کاخ سفید و کاخ کرملین در ابتدای هزاره سوم محسوب می‌شود. طرفداران ناتویی شدن اوکراین اصلی‌ترین نقش را در تبدیل کشور خود به زمین منازعه جدید غرب و روسیه در ابتدای هزاره سوم بازی کرده‌اند. 🔸واشنگتن و اتحادیه اروپا در هدایت اوکراین به‌سوی این دوراهی سخت و دشوار نقش پررنگی داشته‌اند. واقعیت امر این است که غرب هم‌اکنون نسبت به اوکراین دید دوگانه‌ای دارد! بر این اساس اوکراین حتی یک عضو بالقوه اروپا یا ناتو نیز شمرده نمی‌شود و صرفا حکم یک قربانی آماده در اولین خاک‌ریز نبرد « روسیه و غرب» را خواهد داشت. 🔺آمریکا و انگلیس به‌عنوان دو عضو ارشد هر دو اصرار دارند که جنگ اوکراین در برهه کنونی متوقف نشود، حتی اگر کی یف و خارکیف و ماریوپل به تلی از خاکستر تبدیل شوند! یکی از اصلی‌ترین دلایل سوق دادن دو کشور سوئد و فنلاند به‌سوی عضویت در ناتو، تقویت همین بحران مزمن بوده است. به عبارت بهتر، غرب تلاش می‌کند حتی در صورت پایان یافتن جنگ اوکراین، اصل منازعه را میان روسیه و بازیگران اروپایی حفظ کند. سیاست و راهبرد کلان آمریکا در چنین شرایطی کاملا مشخص است! ✍حنیف غفاری | |
🔥 معجزه‌هایی برای رفع فیلترینگ در ایران‼️ 🔺اشخاصی در این ایام درباره لزوم سخن گفتند و استدلال‌هایی ارائه کردند که عقل بشر از درک آن عاجز است‼️ 🔺صبح می‌گویند فیلترینگ فایده ندارد و شب می‌گویند فیلترینگ باعث می‌شود کسب و کارها به خاطر فیلترینگ آسیب بخورند‼️ و باید فیلترینگ را لغو کرد. عجیب‌تر اینکه در یک مصاحبه واحد در همان ابتدا می‌گویند فایده ندارد و چند دقیقه بعد همانجا فراموشی می گیرند و می‌گویند به اقتصاد ضرر زده است‼️ 🔺از عجایب دیگر این است که مدعی هستند که همه دنیا ضد فیلترینگ است و متاسقانه یک ساعت پرواز تا دبی و کشورهای حاشیه خلیج فارس نرفتند که قبول کنند فیلترینگ به شدت فعال است و مثلا تماس با و و .... امکان‌پذیر نیست. و وقت نکردند که میزان مصرف فیلترینگ در کشورهای غربی را بخوانند تا قبول کنند اکثر کشورهای سکولار هم فیلترینگ دارند و لابد از امور مالی اطلاعی ندارند که بدانند معروف‌ترین صرافی‌های بیت کوین در جهان بر روی کاربران فیلتر است و.... معلوم نیست اگر دنیای الگوی این حضرات دنیای سکولار و دنیای اسلام نیست؛ پس ⁉️ 🔥 سخن آخر: اکثر کشورهای مطرح دنیا از فیلترینگ به عنوان یکی از ابزارهای استفاده می‌کنند و فقط بر اساس اهداف و ارزش‌ها، در چگونگی و مصادیق آن با یکدیگر دارند. 1⃣ فایده فیلترینگ خانواده‌های مذهبی است که هسته سخت دیانت عمومی جامعه را تشکیل می‌دهند. همان‌طور که وقتی در زمان پهلوی تلویزیون را بزرگان حرام کردند، مذهبی‌ها از آن استفاده نمی‌کردند. وقتی متدین‌ها بدانند امری ممنوع است، حتی برای ساده هم دنبال آن نمی‌روند. و می‌دانیم که در مثل اینستاگرام شما اگر به دنبال دیدن ختس جک ساده هم باشید، به تناسب تصاویری ضداخلاق تا کلیپ‌های ضد حکومت نیز به شما پیشنهاد می‌گردد. 2⃣ فایده دیگر فلیترینگ کاهش بازدید (و نه کاهش فالوور) و حداقل عدم رشد بازدید از پست‌ها است که قبلا در همین کانال دقیق نشان دادیم. 🔥فیلترینگ درمان نهایی نیست ولی از ابزارهای کنترلی است که در کنار بقیه امور سیاستی و فرهنگی باید باشد و البته هر روز هوشمندتر و به‌روزتر گردد. اگر فیلترینگ جواب نمی‌داد تعداد بسیار زیادی از سایت‌های خارجی مثل سرورهای و و و.... را روی ایران فیلتر نمی‌کردند. 🔺مثال های متعدد دیگر هم در روزهای آینده نشان خواهیم داد. راجع به عجایب محیرالعقول سخنان مسئولان در مورد نیز مفصل خواهیم نوشت. ✍خارج بدون فیلتر ــــــــــــــــ 👈پاسخ‌به‌شبهات‌فــجازی👇 🆔 @Shobhe_ShenaSi
هدایت شده از ثامن الائمه🌷
8.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. 🔰مذاکره آمریکایی، ابزاری برای فشار 🔹سخنگوی وزارت امور خارجه: پیام‌هایی که از گرفته می‌شود ضد و نقیض است. همزمان با اظهارات برای گفتگو، تحریم‌هایی علیه ما وضع می‌شود و وزیر نفت ما که تنها جرمش اجرای وظایف است مورد قرار می‌گیرد. این اقدامات با گفتار آمریکا همسان نیست. 🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ
محمدحسین دادخواه@ahlolbasarمذاکره.mp3
زمان: حجم: 6.81M
مذاکرات پرسش : کدها و رمزهایی که در بیانات بسیار مهم امام خامنه ای عزیز مدظله العالی، در روز شهادت رئیس مذهب جعفری علیه الصلواه و السلام بود به نظر شما چیست⁉️ قیمت دلار و طلا ربطی به مذاکرات دارد⁉️ تمام مشکلات ما با توافق با آمریکا حل میشه⁉️ را با هم می شنویم 🎙کارشناس : محمدحسین دادخواه
هدایت شده از ثامن الائمه🌷
🇮🇷🇵🇸 🔰 | آشفتگی در سیاست آمریکا 🍃🌹🍃 🔹موضوع مواجهه با ایران در آمریکا به یک گسل سیاسی و فکری عمیق و شکاف گسترده حاکمیتی در سطح مشاورین و تصمیم‌سازان دولت فدرال تبدیل شده است. بخشی از نخبگان و سیاستمداران آمریکایی، به‌ویژه در نهادهایی مانند پنتاگون، معتقدند که با ایران به دلیل قدرت ذاتی و داخلی این کشور، دستاورد ملموسی برای واشنگتن به همراه نخواهد داشت. آن‌ها استدلال می‌کنند که حق غنی‌سازی ایران، که مورد پذیرش برخی اعضای دائم شورای امنیت قرار گرفته، غیرقابل چالش است و ایران با هوشمندی و مقاومت خود، هرگونه فشار را خنثی می‌کند. گزارش‌های پنتاگون در سال‌های اخیر نیز نشان می‌دهد که آمریکا توانایی مهار برنامه ایران از طریق زور و اجبار و حمله نظامی ندارد. 🔸در مقابل، گروهی دیگر، از جمله برخی اعضای تندرو در کنگره و لابی‌هایی نظیر ایپک، بر این باورند که مذاکرات هسته‌ای می‌تواند ابزاری برای تحمیل اراده آمریکا بر ایران باشد. این گروه با بهره‌گیری از ادبیاتی تهاجمی، ایران را به‌عنوان منشأ تمامی مشکلات منطقه معرفی کرده و خواستار برچیدن کامل برنامه هسته‌ای ایران هستند. با این حال، حتی در این طیف نیز اجماع نظر کامل وجود ندارد؛ برخی مانند استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ، معتقدند زمان برای مذاکره مناسب است و تأخیر به سود ایران خواهد بود، در حالی که دیگران هرگونه گفت‌وگو با ایران را رد می‌کنند. 🔹هم اینک در مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا نیز مجدداً شاهد این آشفتگی در سیاست آمریکایی‌ها هستیم. تیم مذاکره‌کننده آمریکا، تحت فشار لابی‌های صهیونیستی و دیدگاه‌های متضاد داخلی، رویکردی نوسانی و غیرمنسجم اتخاذ کرده است. این عدم انسجام در حالیست که ایران، با تکیه بر انسجام داخلی و توانمندی‌های ذاتی خود، موضعی مستحکم در مذاکرات اتخاذ کرده است. کنار رفتن تروئیکای اروپایی از مذاکرات و عقب‌نشینی آن‌ها از شروط پیشین و پذیرش شرایط مذاکرات توسط طرف آمریکایی و همچنین انجام مذاکرات موازی با آمریکا با طرف‌های روسیه و چین مؤید این واقعیت است که ایران توانسته ابتکار عمل مذاکرات را در دست گرفته و مهره‌های بازی شطرنج مذاکرات را در محل‌های مناسبی جانمایی کند. 🔸اما به هرحال آشفتگی سیاست در آمریکا نه تنها مذاکرات هسته‌ای با ایران را به چالش کشانده است، بلکه ناکارآمدی نظام تصمیم‌گیری آمریکا را بیش از پیش برجسته‌تر کرده است. اختلافات در سطوح مشاوره و تصمیم سازی و اشتباهات متعدد در سطح تصمیم‌گیری و کُنش سیاسی در آمریکا باعث شده است تا بازیگران عرصه نظام بین‌الملل با بی‌اعتمادی کامل به ایالات متحده رفتار کرده و عملاً هژمونی اجماع‌سازی آمریکایی که در سراشیبی افول قرار داشت، تقریباً به کلی از بین رفته تلقی شود. ✍ رامین نصیری
هدایت شده از ثامن الائمه🌷
🇮🇷🇵🇸 🔰نیویورک‌تایمز: آمریکا مقابل انصارالله یمن شکست خورد 🍃🌹🍃 🔹نیویورک تایمز به‌نقل از مقام‌های آمریکا نوشت: در مبارزات اخیر با یمن نه حوثی‌ها را در هم شکست و نه برتری هوایی ایجاد کرد حتی نزدیک بود پدافند هوایی چندین هواپیمای اف-۱۶ و اف-۳۵ آمریکایی را هدف قرار دهد. 🔹ترامپ خواستار نتایج سریع علیه حوثی‌ها شده بود اما عدم پیشرفت، او را غافلگیر کرد و تصمیم به توقف عملیات گرفت. 🔹واشنگتن قصد داشت در صورت توقف موشک‌ها، پیروزی دروغین بر حوثی‌ها را اعلام کند، اما حملات ادامه یافت و میانجیگری عمان، ترامپ را از مخمصه نجات داد و در ازای آن، یمن وعده داد که فقط کشتی‌های آمریکایی را نمی‌زند.