✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_هشتم
💠 عقب ماشین من و مادرش در آغوش هم از حال رفته و او تا #حرم بیصدا گریه میکرد. مقابل حرم که رسیدیم دیدم زنان و کودکان آواره #داریا در صحن حرم پناه گرفته و حداقل اینجا خبری از #تروریستها نبود که نفسم برگشت.
دو زن کمی جلوتر ایستاده و به ماشین نگاه میکردند، نمیدانستم مادر و خواهر سیدحسن به انتظار آمدنش ایستادهاند، ولی مصطفی میدانست و خبری جز پیکر بیسر پسرشان نداشت که سرش را روی فرمان تکیه داد و صدایش به هقهق گریه بلند شد.
💠 شانههایش میلرزید و میدانستم رفیقش #فدای من شده که از شدت شرم دوباره به گریه افتادم. مادرش به سر و صورتم دست میکشید و عارفانه دلداریام میداد :«اون حاضر شد فدا شه تا #ناموسش دست دشمن نیفته، آروم باش دخترم!»
از شدت گریه نفس مصطفی به شماره افتاده بود و کار ناتمامی داشت که با همین نفسهای خیس نجوا کرد :«شما پیاده شید برید تو #صحن، من میام!»
💠 میدانستم میخواهد سیدحسن را به خانوادهاش تحویل دهد که چلچراغ اشکم شکست و نالهام میان گریه گم شد :«ببخشید منو...» و همین اندازه نفسم یاری کرد و خواستم پیاده شوم که دلواپس حالم صدا زد :«میتونید پیاده شید؟»
صورتم را نمیدیدم اما از سفیدی دستانم میفهمیدم صورتم مثل مرده شده و دیگر #خجالت میکشیدم کسی نگرانم باشد که بیهیچ حرفی در ماشین را باز کردم و پیاده شدم.
💠 خانوادههای زیادی گوشه و کنار صحن نشسته و من تنها از تصور حال مادر و خواهر سیدحسن میسوختم که گنبد و گلدستههای بلند حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) در گریه چشمانم پیدا بود و در دلم خون میخوردم.
کمر مادرش را به دیوار سیمانی صحن تکیه دادم و خودم مثل جنازه روی زمین افتادم تا مصطفی برگشت. چشمانش از شدت گریه مثل دو لاله پر از #خون شده بود و دلش دریای درد بود که کنارمان روی سر زانو نشست و با پریشانی از مادرش پرسید :«مامان جاییت درد میکنه؟»
💠 و همه دلنگرانی این مادر، #امانت ابوالفضل بود که سرش را به نشانه منفی تکان داد و به من اشاره کرد :«این دختر رنگ به روش نمونده، براش یه آبی چیزی بیار از حال نره!» چشمانم از شرم اینهمه محبت بیمنت به زیر افتاد و مصطفی فرصت تعارف نداد که دوباره از جا پرید و پس از چند لحظه با بطری آب برگشت.
در شیشه را برایم باز کرد و حس کردم از سرانگشتانش #محبت میچکد که بیاراده پیشش درددل کردم :«من باعث شدم...»
💠 طعم تلخ اشکهایم را با نگاهش میچشید و دل او برای من بیشتر لرزیده بود که میان کلامم عطر عشقش پاشید :«سیده سکینه شما رو به من برگردوند!»
نفهمیدم چه میگوید، نیمرخش به طرف حرم بود و حس میکردم تمام دلش به سمت حرم میتپد که رو به من و به هوای #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) عاشقانه زمزمه کرد :«یک ساله با بچهها از #حرم دفاع میکنیم، تو این یکسال هیچی ازشون نخواستم...»
💠 از شدت تپش قلب، قفسه سینهاش میلرزید و صدایش از سدّ بغض رد میشد :«وقتی سیدحسن گوشی رو قطع کرد، فهمیدم گیر افتادین. دستم به هیچ جا نمیرسید، نمیدونستم کجایید. برگشتم رو به حرم گفتم سیده! من این یکسال هیچی ازتون نخواستم، ولی الان میخوام. این دختر دست من امانته، منِ #سُنی ضمانت این دختر #شیعه رو کردم! آبروم رو جلو شیعههاتون بخر!» و دیگر نشد ادامه دهد که مقابل چشمانم به گریه افتاد.
خجالت میکشید اشکهایش را ببینم که کامل به سمت #حرم چرخید و همچنان با اشکهایش با حضرت درددل میکرد. شاید حالا از مصیبت سیدحسن میگفت که دوباره نالهاش در گلو شکست و باران اشک از آسمان چشمانش میبارید.
💠 نگاهم از اشک مصطفی تا گنبد حرم پر کشید و تازه میفهمیدم اعجازی که خنجرشان را از تن و بدن لرزانم دور کرد، کرامت #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بوده است، اما نام ابوجعده را از زبانشان شنیده و دیگر میدانستم عکس مرا هم دارند که آهسته شروع کردم :«اونا از رو یه عکس منو شناختن!» و همین یک جمله کافی بود تا تنش را بلرزاند که به سمتم چرخید و سراسیمه پرسید :«چه عکسی؟»
وحشت آن لحظات دوباره روی سرم خراب شد و نمیدانستم این عکس همان #راز بین مصطفی و ابوالفضل است که به سرعت از جا بلند شد، موبایلش را از جیبش در آورد و از من فاصله گرفت تا صدایش را نشنوم، اما انگار با ابوالفضل تماس گرفته بود که بلافاصله به من زنگ زد.
💠 به گلویم التماس میکردم تحمل کند تا بوی خون دل زخمیام در گوشش نپیچد و او برایم جان به لب شده بود که اکثر محلههای شهر به دست #تکفیریها افتاده بود، راه ورود و خروج #داریا بسته شده و خبر مصطفی کارش دلش را ساخته بود...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@fatemi_ar
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سی_و_نهم
💠 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل میشنیدم در چشمان #نگران او میدیدم.
هنوز نمیدانستم چه عکسی در موبایل آن #تکفیری بوده و آنها بهخوبی میدانستند که ابوالفضل التماسم میکرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری #تهران، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت #داریا.»
💠 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را میگرفت که ابوالفضل مرتب تماس میگرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم میچرخید.
مادرش همین گوشه #صحن، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمیبرد. رگبار گلوله همچنان شنیده میشد و فقط دعا میکردیم این صدا از این نزدیکتر نشود که اگر میشد صحن این #حرم قتلگاه خانوادههایی میشد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) شده بودند.
💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمههای شب، زمزمه کم آبی در #حرم بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد میکرد و دلم میخواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود.
چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی میخواند که خواب سبکی چشمان خستهام را در آغوش کشید تا لحظهای که از آوای #اذان حرم پلکم گشوده شد.
💠 هنوز میترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم #نماز میخواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود.
خواست به سمتم بچرخد و نمیخواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بیخبر از بیداریام با پلکهایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمیتونم تحمل کنم...»
💠 پشت همین پلکهای بسته، زیر سرانگشت #عشقش تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و میترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!»
نمیتوانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش میزد و او دوباره با #مهربانی صدایم زد :«خواهرم، نمازه!»
💠 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند.
از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را میدیدم و این خلوت حالش را بههم ریخته بود که #آشفته از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد.
💠 تا وضوخانه دنبالمان آمد، با چشمانش دورم میگشت مبدا غریبهای تعقیبم کند و تحمل این چشمها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف میکشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند.
آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلولهای که تن و بدن مردم را میلرزاند.
💠 مصطفی لحظهای نمینشست، هر لحظه تا درِ #حرم میرفت و دوباره برمیگشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمیترسی که؟»
و مگر میشد نترسم که در همهمه مردم میشنیدم هر کسی را به اتهام #تشیّع یا حمایت از دولت سر میبرند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانوادهها تمام شد.
💠 دست #مدافعان خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به #داریا در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بیمعطلی از داریا خارج شویم که میدانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد.
حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان میداد و من اشکهایم را از چشمانش مخفی میکردم تا کمتر زجرش دهم.
💠 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه میدیدیم کوچههای داریا #مقتل مردم شده است. آنهایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکرهای پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود.
مصطفی خیابانها را به سرعت طی میکرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم #مظلوم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا میزد. دستههای ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلمبرداری میکردند...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@fatemi_ar
«
سید مصطفی موسوی
ولادت: ۱۸آبان۱۳۷۴
شهادت: ۲۱آبان۱۳۹۴
شهادت: العیس سوریه
#نحوه شهادت: شلیک توپ جنگی 23 و ترکش بر قسمت های گلو، قلب و پهلو،چانه و پیشانی😭
#مزار بهشتزهرا #تهران قطعه۲۶ردیف۷۵شماره۱۶
به نقل از مادر شهید سید مصطفی موسوی:
خیلی مودب بود ،اصلا اهل شلوغی نبود.
دوست داشت بگه و بخنده و شوخی کنه. ولی مثل بعضی بچه ها نبود که صاحب خونه ازشون بیزار میشه.
کلا تمام فامیل عاشق سید بودن.
بسیار مودب و متین و باوقار بودن.
#سالروز_شهادت
@fatemi_ar
✋
قضیه حکومت دامادها
🔺بیشترین دغدغه من در زمان دفاع از حکم زاکانی متوجه یک خلاء جدی در جریان حزب اللهی « اقناع خود و دفاع از دولت انقلابی» بود.
🔹آن روز برخی ها، بجای توجه به نکته مهم رایگان یا افتخاری بودن مشاوره داماد وی و ضرورتهای لازم، به بهانه مبارزه با فساد، با اصلاحات همزبان شده بودند و نشان دادند توانایی لازم مدیریت فضای رسانه ای را ندارند و همچنان قصه خوب حرف خورها بازی میخورند هستند.
🔹حالا کار دولت انقلابی با این لایی که جریان ارزشی خورده به اینجا رسیده که خشک و تری که سابقا شغل داشتند هم در نوک پیکان حمله قرار گرفته و انگ و تهمت حکومت دامادها یا دولت دامادها می خورند!
🔹چقدر سیبل را باز کردند تا اصلاحات هر شخصی را به این قضیه نسبت بدهند!
این همان نتیجه نامیمون قضیه است.
🔻اما به هر حال
این دولت و شهرداری کارهایی کرده و خیلی کارها خواهد کرد ولی همچنان این ضعف وجود خواهد داشت ضعفی که پاشنه آشیل جریان ارزشی است.
✍ محمود باقری
#حربه_اصلاحات
@fatemi_ar
✋
بسته خبری فاطمی
🔺در بسته خبری پیش رو، مهمترین اخبار ۲۴ ساعت گذشته را با هم مرور میکنیم. این صبحانه خبری مفید و مختصر را بخوانید.
🔵 دستور رئیسجمهور برای بررسی و حل مشکلات کشاورزان اصفهان
وزیر نیرو در جمع کشاورزان شرق اصفهان: در حال پشت سر گذاشتن سالی هستیم که در ۵۲ سال گذشته خشکترین سالها بوده است. دو ماه و چند روز است دولت کار خود را شروع کرده و ارثی که به ما رسیده سدهای خالی و سوء مدیریت زیادی در گوشه و کنار کشور است. برای احقاق حق کشاورزان ایستادهام و تمام تلاشم را خواهم کرد؛ رئیسجمهور از من خواست این سفر برای بررسی به دقت و اتخاذ تصمیم برای حل مشکل انجام شود.
🔵 طرح قانونگذار آمریکایی برای تحریم تسلیحاتی ایران
دو عضو مجلس نمایندگان آمریکا طرحی ارایه کردهاند که خواستار تحریم مبادلات تسلیحاتی با ایران است. این طرح از دولت آمریکا خواسته اشخاص و نهادهای دخیل در انتقال سلاحهای متعارف به ایران و از این کشور را تحت تحریم قرار دهد.
🔵 مسکو: در نشست وین خواستار رفع تحریمهای ایران میشویم
وزیر خارجه روسیه: مسکو در نشست روز ۲۹ نوامبر (۸ آذر) خواستار اجرای کامل توافق هستهای و رفع تحریمهای ایران خواهد شد.
🔵 اجرای محدودیتهای هوشمند کرونایی از ابتدای آذر
عضو کمیته علمی کشوری کرونا با بیان اینکه در حال حاضر پایه تحلیل دادهها در سامانه محدودیتهای هوشمند بر اساس واکسیناسیون است، گفت: بر این اساس محدودیتهایی برای افرادی که واکسن تزریق نکردهاند، اعمال میشود. وی گفت: اکنون سامانه محدودیتهای هوشمند برای اجرا از ابتدای آذر ماه آماده است و زیرساختها تا حد ممکن متصل شدند. البته کار در قالب این سامانه پیشرونده است و به تدریج روزبروز در حوزههای مختلف توسعه پیدا میکند.
🔵 آزمایش واکسن برکت روی کودکان ۱۲ تا ۱۸ ساله
عضو کمیته علمی کشوری کووید - ۱۹ گفت: مجوز انجام تست بالینی واکسن "کوو ایران برکت" روی کودکان ۱۲ تا ۱۸ ساله صادر شده و مرحله اول آن هفته آینده آغاز می شود.
🔵 مذاکره با چینیها برای خانه سازی در ایران
قاسمی وزیر راه با بیان اینکه نمایندگانی از شرکتهای چینی در ایران حضور دارند گفت: مذاکره با شرکتهای چینی برای ساخت و ساز مسکن ادامه دارد. او گفت قیمت ساخت شرکتهای خارجی از سازندگان ایرانی پایینتر است.
🔵 شرط دولت سیزدهم برای اروپا در مذاکرات
گاردین نوشته علی باقری برای دفاع از موضع ایران مبنی بر اینکه آمریکا بایستی به ایران درباره پایبندی به برجام ضمانت بدهد تصریح کرد: «مسئله به توافق مربوط میشود، نه سیاست. اگر میان دو دولت توافق صلح حاصل شود، آن توافق، اثر قانونی یک معاهده را خواهد داشت. این، قانون بینالمللی است. نمیشود که قوانین داخلی یک کشور بر یک توافق بینالمللی ارجحیت پیدا کند. چنین چیزی خلاف قوانین بینالمللی است.» علی باقری اضافه کرده ایران علاوه بر این خواستار آن است که قدرتهای اروپایی هم ضمانت بدهند صرفنظر از مواضع آمریکا به تجارت با ایران ادامه خواهند داد.
🔵 گروسی: با دولت رئیسی تماسی نداشتهام
گروسی مدیرکل آژانس انرژی اتمی گفته است من از ۵ ماه پیش که دولت ایران مستقر شده، هیچ تماسی با آنها نداشتهام که این موضوع حیرت آور است . او گفته فهرست طویلی از مسائلی که باید درباره آن صحبت کنیم وجود دارند.
🔵 پناهندگی ۳ ملیپوش بدنسازی در نروژ و اسپانیا
بعد از امیر غلام زادگان و علیرضا پیری دو ملی پوش فیتنس که در جریان مسابقات جهانی بدنسازی اسپانیا از هتل تیم ملی در بارسلون فرار کردند، این بار به گفته برخی منابع موثق امیر اسدالله زاده ملی پوش پاورلیفتینگ کشورمان که همراه با تیم ملی در رقابت های جهانی نروژ به سر می برد از صبح چهارشنبه غیبش زده و هتل تیم را ترک کرده است. کمیته ملی المپیک گفته در حال بررسی موضوع هستیم.
🔵 فوت ۱۰۹ نفر دیگر با کرونا
در شبانه روز گذشته ۱۰۹ بیمار کرونایی در ایران فوت کرده و ۷ هزار و ۳۲۲ بیمار جدید مبتلا به کووید۱۹ شناسایی شده که یک هزار و ۱۵۸ نفر از آنها بستری شدهاند.
@fatemi_ar
✋
خلق پول تورمزا در دولت رئیسی ۹۵ درصد کاهش یافت
🔺بر اساس آمار بانک مرکزی، در ۴ ماه نخست امسال دولت روحانی ۵۸۶۰۰ میلیارد تومان پول تورمزا خلق کرده و پایه پولی را بالا برده است که عامل افزایش شدید نقدینگی و تورم و خالی شدن جیب مردم شده است.
🔹اما از مردادماه با تغییر دولت، جلوی خلق پول بیرویه گرفته شده به طوری که در ماههای مرداد و شهریور فقط ۱۴۰۰ میلیارد تومان خلق پول جدید صورت گرفته است.
🔹بدین ترتیب در حالی که در ۴ ماه پایانی دولت روحانی به طور متوسط ماهانه ۱۴۶۵۰ میلیارد تومان خلق پول جدید صورت گرفت در دولت رئیسی این رقم به ۷۰۰ میلیارد تومان کاهش یافت که بیانگر کاهش ۹۵درصدی است.
#صد_روز_اواربرداری
✋
مجازات قمار و شرطبندی در فضای مجازی چیست؟
🔺 به طور کل شرط بندی و قمار ممنوع است و این ممنوعیت در فضای مجازی هم وجود دارد. همانطور که گفته شد شرط بندی از مصادیق جرم است و با عنوان مجرمانه مورد بررسی قرار میگیرد، اما همین شرط بندی اگر در فضای مجازی هم باشد جرم به حساب میآید.
🔸 مطابق با قانون شرط بندی و قمار به هر وسیلهای که باشد به یک تا شش ماه حبس و ۷۴ ضربه شلاق مجازات دارد.
🔸 البته باید توجه داشت که شرط خاص تحقق جرم قمار و شرط بندی، قصد آن یعنی برد و باخت است. بر همین اساس دو طرف باید سوء نیتی مبنی بر قصد باخت و برد داشته باشند، اما اگر قصدی نداشته باشند مرتکب عمل مجرمانه نشده اند.
🔸 شرط بندی از جمله جرائمی است که مطابق با قانون حرام شناخته شده است و از جمله معاملات نامشروع و باطل است.
🔸 علاوه بر آن بر اساس قانون شرط بندی در فضای مجازی و قمار در سایتهای شرط بندی جرم است مجازات افرادی که این سایتها را طراحی میکنند و شش ماه تا دو سال حبس یا از سه تا ۱۲ میلیون ریال جزای نقدی است.
🔸هر فردی در فضای مجازی بر خلاف قانون سایت و یا صفحه شرطبندی را راه اندازی کند بر اساس قانون مجرم است و قانون با آنها برخورد میکند.
fatemi_ar
☕️☕️دم کردن چای به☕️
میوه ی به یک عدد
لیمو عمانی یک عدد یا در صورت تمایل لیموی تازه
هل یا چوب دارچین در صورت تمایل
☕️🫖☕️
🫖☕️🫖
طرز تهیه دمنوش به🍴
برای درست کردن دمنوش به به لازم است که ابتدا به را به قسمت های کوچکی تقسیم کرده و به صورت تازه و یا از قبل خشک شده استفاده نمایید . اگر که بخواهید تکه های میوه ی به را خشک نمایید میتوانید انرا در برابر نور آفتاب قرار دهید و یا اینکه انها را در ماهی تابه و روی حرارت کمی تفت دهید تا برشته شوند .
🥗 @e_ashpazi 🥗