eitaa logo
فاطمی
425 دنبال‌کننده
9هزار عکس
4.7هزار ویدیو
168 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
خبرهای تازه 🔴 رهبر انقلاب: شهرها باید به نام شهیدان مزیّن شوند شهر باید مزیّن شود به نام شهیدان، به یاد شهیدان، شوراهای شهر در شهرهای مختلف بدانند که با اسم چه کسانی این شهر مفتخر می‌شود. چه افتخاری برای یک شهر، برای یک خیابان، برای یک کوچه و یک گذر، بالاتر از اینکه نام شهید بزرگی، نام یک انسان فداکاری بر روی آن گذاشته بشود، اینها چیزهایی است که بایستی دنبال بشود. 🔴 رئیسی: مهم‌ترین وظیفه خودم در مقطع فعلی را رفع دغدغه مردم و جوانان در زمینه اشتغال می‌دانم رئیس جمهور با بیان اینکه مهم‌ترین وظیفه خودم را در مقطع فعلی رفع دغدغه مردم و جوانان در زمینه اشتغال می‌دانم، گفت: مردم برای رفع مشکلات خود و از جمله بیکاری به دولت امید بسته‌اند و باید کاری کنیم که این امیدها افزون شوند، نه اینکه تبدیل به یأس و ناامیدی شود. 🔴 واکنش زاکانی به لغو حکم دامادش علیرضا زاکانی شهردار تهران در پاسخ به انتصاب حاشیه ساز اخیر خود: اتفاق خاصی رخ نداده، هم نصب و هم لغو اتفاق خوبی بود. 🔴 قالیباف: جایگزینی مسئولان به جای مردم اشتباه بود رئیس مجلس: از ابتدای انقلاب و با گذشت زمان مردم را در همه عرصه‌ها کم کم حذف کردیم. در هر موضوعی که امروز در آن موفقیت کسب شده است رد پای مردم وجود دارد. اشتباه تاکتیکی و راهبردی ما جایگزین کردن مسئولان به جای مردم است. 🔴 بازدید دوساعته مخبر از بازار لوازم خانگی معاون اول رئیس جمهوری پیش از ظهر امروز پنج شنبه، با حضور در بازار امین حضور تهران از نزدیک به بررسی وضعیت قیمت ها در بازار لوازم خانگی پرداخت و با کسبه و خریداران به گفتگو نشست. 🔴 اژه‌ای: از این همه مشکل در خوزستان شرمنده شدیم رئیس قوه‌قضاییه در استان خوزستان: وجود این همه مسائل و مشکلات در استان خوزستان با وجود این همه ظرفیت‌های غنی، مسئولین کشوری را شرمنده مردم این استان می‌کند. مسائل استان خوزستان را باید به طور ویژه مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. امروز همه مدیران عالی دستگاه قضا برای بررسی میدانی مشکلات مردم خوزستان به این استان سفر کرده‌اند. 🔴 گروسی: هیچ راهی جز دیپلماسی برای حل چالش‌های برنامه هسته‌ای ایران متصور نیست آژانس ضامن اجرای تعهدات هر توافق جدیدی خواهد بود. بازرسی از سایت کرج هنوز برای ما یک چالش است 🔴 طارمی و آزمون، نامزد‌ کسب عنوان بهترین بازیکن فوتبال جهان فدراسیون تاریخ و آمار، نامزد‌های بهترین بازیکن جهان در سال ۲۰۲۱ را اعلام کرد که نام سردار آزمون و مهدی طارمی، ۲ مهاجم تیم ملی فوتبال ایران نیز در این لیست دیده می‌شود. 🔴 مدارس باید حداقل یک روز در هفته باز باشند علیرضا کاظمی: الگوی بازگشایی ما از ۱۵ آبان به بعد الگوی ترکیبی است که بستگی به ظرفیت مدرسه دارد . مدارس باید حداقل یک روز در هفته باز باشند و امکان ندارد مدرسه‌ای خودش تصمیم بگیرد که آموزش هایش را به طور کامل در فضای مجازی ادامه بدهد. باید حداقل ارتباط با مدرسه برقرار باشد. تا کنون ۷۵ درصد دانش آموزان، ۸۵ درصد معلمان و ۱۰۰ درصد کارکنان واکسن زده اند که ضریب سلامت را بالا می برد 🔴 پیروزی امید ایران مقابل لبنان در گام دوم تیم ملی امید ایران در مرحله مقدماتی قهرمانی زیر ۲۳ سال آسیا با نتیجه ۲ بر ۰ لبنان را شکست داد. شاگردان مهدوی‌کیا با این پیروزی ۶ امتیازی شدند. 🔴 اعلام خبر پیدا شدن پیکر شهید گمنام توسط محمدرضا گرایی قهرمان کشتی جهان محمد رضا گرایی قهرمان المپیک و جهان خبر پیدا شدن پیکر شهید گمنام مهندس حسین شکرائیان را به خانواده این شهید داد و به دست این مادر شهید مفتخر به پوشیدن لباس خادمی امام رضا(ع) شد 🔴 طرح ورود بانوان به ورزشگاه به مجلس ارائه شد دبیر کل فدراسیون فوتبال: طرح ورود بانوان به ورزشگاه به مجلس ارائه شد که در صورت تصویب این طرح حضور بانوان در ورزشگاه‌ها آزاد می‌شود. 🔴 خودروی برقی ایرانی مجوز شماره‌گذاری گرفت معاون علمی و فناوری ریاست‌جمهوری: خودروی برقی ایرانی دیروز مجوز شماره‌گذاری و پلاک گرفت و به زودی وارد خیابان‌ها می‌شود و خواهید دید که خودروی زیبایی است. 🔴 انهدام یک تیم تروریستی در آذربایجان غربی قرارگاه حمزه سیدالشهدا(ع) نیروی زمینی سپاه از انهدام یک تیم تروریستی در شهرستان مرزی سردشت در جنوب آذربایجان غربی خبر داد. 🔴 خطیب: اطلاعات حمله سایبری به مردم ارائه می‌شود وزیر اطلاعات: آن چه مربوط به سلامت، امنیت و رفاه مردم است باید در اختیار آنان قرار گیرد و مسئولان اطلاع‌رسانی بهنگام را وظیفه خود می‌دانند. اطلاعات کامل مربوط به داخلی بودن یا خارجی بودن عوامل این رویداد به مردم ارائه خواهد شد. @fatemi_ar
📸 / خوراکی‌هایی که نباید به کودکان زیر یک سال بدهیم
تعمیر روابط زناشویی 💞 اگر شما زن شوهری هستید که احساس می‌کنید باهم غریبه و بیگانه‌اید و حرمت بینتون به‌کلی شکسته، اصلاً نگران نباشید، ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه‌ست... 👆🏼با عمل به راهکارهای بالا از همین لحظه شروع کنید به تعمیر رابطه‌تون @fatemi_ar
✍️ 💠 گنبد روشن در تاریکی چشمانم می‌درخشید و از زیر روبنده از چشمان بسمه شرارت می‌بارید که با صدایی آهسته خبر داد :«ما تنها نیستیم، برادرامون اینجان!» و خط نگاهش را کشید تا آن سوی خیابان که چند مرد نگاه‌مان می‌کردند و من تازه فهمیدم ابوجعده نه فقط به هوای من که به قصد همراه‌مان آمده است. بسمه روبنده‌اش را پایین کشید و رو به من تذکر داد :«تو هم بردار، اینطوری ممکنه شک کنن و نذارن وارد حرم بشیم!» با دستی که به لرزه افتاده بود، روبنده را بالا زدم، چشمانم بی‌اختیار به سمت حرم پرید و بسمه خبر نداشت خیالم زیر و رو شده که با سنگینی صدایش روی سرم خراب شد :«کل داریا همین چند تا خونواده‌ایه که امشب اینجا جمع شدن! فقط کافیه همین چند نفر رو بفرستیم جهنم!» 💠 باورم نمی‌شد برای آدم‌کشی به حرم آمده و در دلش از قتل عام این قند آب می‌شد که نیشخندی نشانم داد و ذوق کرد :«همه این برادرها اسلحه دارن، فقط کافیه ما حرم رو به‌هم بریزیم، دیگه بقیه‌اش با ایناس!» نگاهم در حدقه چشمانم از می‌لرزید و می‌دیدم وحشیانه به سمت حرم قُشون‌کشی کرده‌اند که قلبم از تپش افتاد. ابوجعده کمی عقب‌تر آماده ایستاده و با نگاهش همه را می‌پایید که بسمه دوباره دستم را به سمت حرم کشید و زیر لب رجز می‌خواند :«امشب انتقام فرحان رو می‌گیرم!» 💠 دلم در سینه دست و پا می‌زد و او می‌خواست شیرم کند که برایم اراجیف می‌بافت :«سه سال پیش شوهرم تو تیکه تیکه شد تا چندتا رافضی رو به جهنم بفرسته، امشب با خون این مرتدها انتقامش رو می‌گیرم! تو هم امشب می‌تونی انتقام رفتن شوهرت رو بگیری!» از حرف‌هایش می‌فهمیدم شوهرش در عملیات کشته شده و می‌ترسیدم برای انتحاری دیگری مرا طعمه کرده باشد که مقابل حرم قدم‌هایم به زمین قفل شد و او به سرعت به سمتم چرخید :«چته؟ دوباره ترسیدی؟» 💠 دلی که سال‌ها کافر شده بود حالا برای حرم می‌تپید، تنم از ترس تصمیم بسمه می‌لرزید و او کمر به قتل شیعیان حاضر در حرم بسته بود که با نگاهش به چشمانم فرو رفت و فرمان داد :«فقط کافیه چارتا پاره بشه تا تحریک‌شون کنیم به سمت مون حمله کنن، اونوقت مردها از بیرون وارد میشن و همه‌شون رو میفرستن به درک!» چشمانش شبیه دو چاه از آتش شعله می‌کشید و نافرمانی نگاهم را می‌دید که کمی به سمت ابوجعده چرخید و بی‌رحمانه کرد :«می‌خوای برگرد خونه! همین امشب دستور ذبح شوهرت تو راه رو میده و عقدت می‌کنه!» 💠 نغمه از حرم به گوشم می‌رسید و چشمان ابوجعده دست از سرِ صورتم بر نمی‌داشت که مظلومانه زمزمه کردم :«باشه...» و به اندازه همین یک کلمه نفسم یاری کرد و بسمه همین طعمه برایش کافی بود که دوباره دستم را سمت حرم کشید. باورم نمی‌شد به پیشواز کشتن اینهمه انسان، یاد باشد که مرتب لبانش می‌جنبید و می‌خواند. پس از سال‌ها جدایی از عشق و عقیده کودکی و نوجوانی‌ام اینبار نه به نیت زیارت که به قصد جنایت می‌خواستم وارد حرم دختر (علیه‌السلام) شوم که قدم‌هایم می‌لرزید. 💠 عده‌ای زن و کودک در حرم نشسته بودند، صدای از سمت مردان به گوشم می‌رسید و عطر خنک و خوش رایحه حرم مستم کرده بود که نعره بسمه پرده پریشانی‌ام را پاره کرد. پرچم عزای (علیه‌السلام) را با یک دست از دیوار پایین کشید و بی‌شرمانه صدایش را بلند کرد :«جمع کنید این بساط و شرک رو!» صدای مداح کمی آهسته‌تر شد، زن‌ها همه به سمت بسمه چرخیدند و من متحیر مانده بودم که به طرف قفسه ادعیه هلم داد و وحشیانه جیغ کشید :«شماها به جای قرآن مفاتیح می‌خونید! این کتابا همه شرکه!» 💠 می‌فهمیدم اسم رمز عملیات را می‌گوید که با آتش نگاهش دستور می‌داد تا مفاتیحی را پاره کنم و من با این ادعیه قد کشیده بودم که تمام تنم می‌لرزید و زن‌ها همه مبهوتم شده بودند. با قدم‌هایی که در زمین فرو می‌رفت به سمتم آمد و ظاهراً من باید این معرکه می‌شدم که مفاتیحی را در دستم کوبید و با همان صدای زنانه عربده کشید :«این نسخه‌های کفر و شرک رو بسوزونید!» 💠 دیگر صدای ساکت شده بود، جمعیت زنان به سمت‌مان آمدند و بسمه فهمیده بود نمی‌تواند این جسد متحرک را طعمه تحریک کند که در شلوغی جمعیت با قدرت به پهلویم کوبید، طوری‌که ناله‌ام در حرم پیچید و با پهلوی دیگر به زمین خوردم. روی فرش سبز حرم از درد پهلو به خودم می‌پیچیدم و صدای بسمه را می‌شنیدم که با ضجه ظاهرسازی می‌کرد :«مسلمونا به دادم برسید! این کافرها خواهرم رو کشتن!» و بلافاصله صدای ، خلوت صحن و حرم را شکست... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
✍️ 💠 زیر دست و پای زنانی که به هر سو می‌دویدند خودم را روی زمین می‌کشیدم بلکه راه پیدا کنم. درد پهلو نفسم را بند آورده بود، نیم‌خیز می‌شدم و حس می‌کردم پهلویم شکاف خورده که دوباره نقش زمین می‌شدم. همهمه مردم فضا را پُر کرده و باید در همین هیاهو فرار می‌کردم که با دنیایی از درد بدنم را از زمین کندم. روبنده‌ام افتاده و تلاش می‌کردم با صورتم را بپوشانم، هنوز از درد روی پهلویم خم بودم و در دل جمعیت لنگ می‌زدم تا بلاخره از خارج شدم. 💠 در خیابانی که نمی‌دانستم به کجا می‌رود خودم را می‌کشیدم، باورم نمی‌شد رها شده باشم و می‌ترسیدم هر لحظه از پشت، پنجه ابوجعده چادرم را بکشد که قدمی می‌رفتم و قدمی می‌چرخیدم مبادا شکارم کند. پهلویم از درد شکسته بود، دیگر قوّتی به قدم‌هایم نمانده و در تاریکی و تنهایی خیابان اینهمه وحشت را زار می‌زدم که صدایی از پشت سر تنم را لرزاند. جرأت نمی‌کردم برگردم و دیگر نمی‌خواستم شوم که تمام صورتم را با چادر پوشاندم و وحشتزده دویدم. 💠 پاهایم به هم می‌پیچید و هر چه تلاش می‌کردم تندتر بدوم تعادلم کمتر می‌شد و آخر درد پهلو کار خودش را کرد که قدم‌هایم سِر شد و با زانو به زمین خوردم. کف خیابان هنوز از باران ساعتی پیش خیس و این دومین باری بود که امشب در این خیابان‌های گِلی نقش زمین می‌شدم، خواستم دوباره بلند شوم و این بدن در هم شکسته دیگر توانی برای دویدن نداشت که دوباره صورتم به زمین خورد و زخم پیشانی‌ام آتش گرفت. کف هر دو دستم را روی زمین عصا کردم بلکه برخیزم و او بالای سرم رسیده بود که مردانه فریاد کشید :«برا چی فرار می‌کنی؟» 💠 صدای ابوجعده نبود و مطمئن شدم یکی از همان اجیرشده‌های آمده تا جانم را بگیرد که سراسیمه چرخیدم و او امانم نداد که کنارم نشست و به سختی بازخواستم کرد :«از آدمای ابوجعده‌ای؟» گوشه هنوز روی صورتم مانده و چهره‌ام به‌درستی پیدا نبود، اما آرامش صورت او در تاریکی این نیمه‌شب به‌روشنی پیدا بود که محو چشمان مهربانش مانده و پلکی هم نمی‌زدم. 💠 خط پیشانی‌ام دلش را سوزانده و خیال می‌کرد وهابی‌ام که به نرمی چادرم را از صورتم کنار زد و زیر پرده اشک و خون، تازه چشمانم به خاطرش آمد که رنگ از رخش پرید. چشمان روشنش مثل آینه می‌درخشید و همین آینه از دیدن شکسته بود که صدایش گرفت :«شما اینجا چی‌کار می‌کنید؟» 💠 شش ماه پیش پیکر غرق خونش را کنار جاده رها کرده و باورم نمی‌شد زنده باشد که در آغوش چشمانش دلم از حال رفت و ضجه زدم :«من با اونا نبودم، من داشتم فرار می‌کردم...» و درد پهلو تا ستون فقراتم فریاد کشید که نفسم رفت و او نمی‌دانست با این دختر میان این خیابان خلوت چه کند که با نگاهش پَرپَر می‌زد بلکه کمکی پیدا کند. می‌ترسید تنهایم بگذارد و همان بالای سرم با کسی تماس گرفت و پس از چند دقیقه خودرویی سفید کنارمان رسید. از راننده خواست پیاده نشود، خودش عقب‌تر ایستاد و چشمش را به زمین انداخت تا بی‌واهمه از نگاه نامحرمی از جا بلند شوم. 💠 احساس می‌کردم تمام استخوان‌هایم در هم شکسته که زیرلب ناله می‌زدم و مقابل چشمان سر به زیرش پیکرم را سمت ماشین می‌کشیدم. بیش از شش ماه بود حس رهایی فراموشم شده و حضور او در چنین شبی مثل بود که گوشه ماشین در خودم فرو رفتم و زیر آواری از درد و وحشت بی‌صدا گریه می‌کردم. 💠 مرد جوانی پشت فرمان بود، در سکوت خیابان‌های تاریک را طی می‌کردیم و این سکوت مثل خواب سحر به تنم می‌چسبید که لحن نرم مصطفی به دلم نشست :«برای اومده بودید حرم؟» صدایش به اقتدار آن شب نبود، انگار درماندگی‌ام آرامشش را به هم زده بود و لحنش برایم می‌لرزید :«می‌خواید بریم بیمارستان؟» ماه‌ها بود کسی با اینهمه محبت نگران حالم نشده و عادت کرده بودم دردهایم را پنهان کنم که صدایم در گلو گم شد :«نه...» 💠 به سمتم برنمی‌گشت و از همان نیم‌رخ صورتش خجالت می‌کشیدم که ناله‌اش در گوشم مانده و او به رخم نمی‌کشید همسرم به قصد کشتنش به قلبش زد و باز برایم بی‌قراری می‌کرد :«خواهرم! الان کجا می‌خواید برسونیم‌تون؟» خبر نداشت شش ماه در این شهر و امشب دیگر زندانی هم برای زندگی ندارم و شاید می‌دانست هر بلایی سرم آمده از دیوانگی سعد آمده که زیرلب پرسید :«همسرتون خبر داره اینجایید؟» 💠 در سکوتی سنگین به شیشه مقابلش خیره مانده و نفسی هم نمی‌کشید تا پاسخم را بشنود و من دلواپس حرم بودم که به جای جواب، معصومانه پرسیدم :«تو کسی کشته شد؟»... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
۱۱۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚✨ دگر هیچ... ✨✨✨ مائيم و رخ يار دل آرام و دگر هيچ ما راست همين حاصل ايام و دگر هيچ اي زاهد بيچاره كه داري هوس حور اي واي تو و آن هوس خام و دگر هيچ خواهي كه زني گام به اميد وصالش بايد گذري اولاً از كام و دگر هيچ ازخدمت نفست ببُر اي دوست كه اين دون گرگي است كه هرگز نشود رام و دگر هيچ يارب چه توان گفت مر اين مرده دلان را كاينها كه شما راست بود دام و دگر هيچ خواهي گذرد صيت تو از مشرق و مغرب مي باش يكي بنده گمنام و دگر هيچ از پرتو جام و رخ ساقي به سحرها « نجم» است فروزان به بروبام و دگر هيچ ✨✨✨ ┈•✾• 🍂🍁🍂•✾•┈ قدّس‌سرّه @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨نقش و حرمت مادر اسلام اگر روی نقش مادر و حرمت مادر در درون خانواده تکیه می‌کند؛ یا روی نقش زن و تاثیر زن و حقوق زن و وظایف و محدودیت‌های زن در داخل خانواده تکیه می‌کند. به هیچ وجه به معنای این نیست که زن را از شرکت در مسائل اجتماعی و دخالت در مبارزات و فعالیت‌های عمومی مردم منع کند. عده‌ای بد و یاکج فهمیدند. یک عده‌ی مغرض هم از این کج فهمی استفاده کردند. کانه یا باید زن مادر خوب و همسر خوبی باشد یا باید در تلاش‌ها و فعالیت‌های اجتماعی شرکت کند. قضیه این‌طوری نیست هم باید مادر خوب و همسر خوبی باشد هم در فعالیت‌های اجتماعی شرکت کند. ((فاطمه زهرا سلام الله علیها مظهر چنین جمعی‌است جمع بین شئون مختلف.)) بیانات رهبر معظِم انقلاب ۱۳۸۴/۵/۵ @fatemi_ar