eitaa logo
فاطمی
423 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
4.7هزار ویدیو
168 فایل
تاسیس : ۹۹/۰۳/۲۷ ارتباط با مدیر کانال 👈 @farezva
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
400 نجومی‌بگیر 🔺 نام ۴۰۰ نجومی بگیر محرز شده که باید نامشان را افشا کنیم تا مردم هم آن‌ها را بشناسند @fatemi_ar
من همینم که هستم! خطرناک‌ترین جمله... 🔸اگه من و شما هم به طور غیرمستقیم و یا ناخواسته این جمله تو ذهن‌مون نقشی داره، باید خیلی مراقب باشیم که از دام رکود، سکون و فسیل شدن نجات پیدا کنیم. یادتون باشه 🍃 انسان‌های بزرگ حتی از کودکان هم درس می‌گیرن. 🍃 اساتید باتجربه بیشتر از واژه «نمی دونم» استفاده می‌کنن. 🍃 دانشمندان توانمند تو خیلی از موارد میگن: «در تخصص من نیست» 🍃 و انسان‌های وارسته بیشتر اوقات سکوت می‌کنن و میگن «نظر شما چیه؟» 🔸اگه همیشه اطراف ما کسانی باشن که با «به به» و «چه چه» ما رو همراهی کنن، به تدریج سقوط می‌کنیم. @fatemi_ar
✍️ 💠 مرد میانسالی از کارمندان دفتر، گوشی را از دستش کشید و حرفی زد که دنیا روی سرم شد :«یا اینجا همه‌مون رو سر می‌برن یا می‌کنن! یه کاری کنید!» دستم در دست مادر مصطفی لرزید و نه تنها دستم که تمام تنم تکان خورد و حال مصطفی را به‌هم ریخت که رو به همان مرد نهیب زد :«نمی‌بینی زن و مادرم چه حالی دارن؟ چرا بیشتر تن‌شون رو می‌لرزونی؟» 💠 ابوالفضل تلاش می‌کرد با موبایلش با کسی تماس بگیرد و کارمند دفتر اختیار از دستش رفته بود که در برابر نهیب مصطفی گوشی را سر جایش کوبید و فریاد کشید :«فکر می‌کنی سه ماه پیش چجوری ۴۸ تا زائر رو تو مسیر زینبیه دزدیدن؟ هنوزم هیچکس ازشون خبر نداره!» ابوالفضل موبایل را از کنار گوشش پایین آورد و بی‌توجه به ترسی که به دل این مرد افتاده بود، رو به مصطفی صدا رساند :«بچه‌ها تا سر خیابون رسیدن، ولی میگن جلوتر نمی‌تونن بیان، با تک تیرانداز میزنن.» 💠 مصطفی از حال خرابم انگار تب کرده بود که کتش را از تنش بیرون کشید و روی صندی انداخت، چند قدم بین اتاق رژه رفت و ابوالفضل ردّ تیرها را با نگاهش زده بود که مردّد نتیجه گرفت :«بنظرم طبقه سوم همین خونه روبرویی هستن.» و مصطفی فکرش را خوانده بود که در جا ایستاد، به سمتش چرخید و سینه سپر کرد :«اگه یه آرپی‌جی باشه، خودم می‌زنم!» 💠 انگار مچ دستان در آستین تنگ پیراهن گیر افتاده بود که هر دو دکمه سردست را با هم باز کرد و تنها یک جمله گفت :«من میرم آرپی‌جی رو ازشون بگیرم.» روحانی دفتر محو مصطفی مانده و دل من و مادرش از نفس افتاد که جوانی از کارمندان ناامیدانه نظر داد :«در ساختمون رو باز کنی، تک تیرانداز می‌زنه!» 💠 و ابوالفضل موافق رفتن بود که به سمت همان جوان رفت و محکم حرف زد :«شما کلتت رو بده من پوشش میدم!» تیرها مثل تگرگ به قاب فلزی پنجره‌ها و دیوار ساختمان می‌خورد و این رگبار گلوله هرلحظه شدیدتر می‌شد که جوان اسلحه را کف دست ابوالفضل قرار داد. 💠 مصطفی با گام‌های بلندش تا پشت در رفت و طنین طپش قلب عاشقم را می‌شنید که به سمتم چرخید، آسمان چشمان روشنش از ستاره باران شده بود و با همان ستاره‌ها به رویم چشمک می‌زد. تنها به اندازه یک نفس نگاهم کرد و ندید نفسم برایش به شماره افتاده که از در بیرون رفت و دلم را با خودش برد. یک اسلحه برای ابوالفضل کم بود که به سمت نفر بعدی رفت و او بی‌آنکه تقاضا کند، کلتش را تحویل داد. 💠 دلم را مصطفی با خودش برده و دیگر با دلی که برایم نمانده بود برای ابوالفضل بال بال می‌زدم که او هم از دست چشمانم رفت. پوشیده در پیراهن و شال سپیدم همانجا پای دیوار زانو زدم و نمی‌خواستم مقابل اینهمه غریبه گریه کنم که اشک‌هایم همه می‌شد و در گلو می‌ریخت، چند دقیقه بیشتر از مَحرم شدن‌مان نگذشته و دامادم به رفته بود. 💠 کتش هنوز مقابل چشمانم مانده و عطر شیرین لباسش در تمام اتاق طنازی می‌کرد که کولاک گلوله قلبم را از جا کَند. ندیده تصور می‌کردم مصطفی از ساختمان خارج شده و نمی‌دانستم چند نفر او را هدف گرفته‌اند که کاسه شکست و همه خون دلم از چشمم فواره زد. 💠 مادرش سرم را در آغوشش گرفته و حساب گلوله‌ها از دستم رفته بود که میان گریه به (علیهاالسلام) التماس می‌کردم برادر و همسرم را به من برگرداند. صدای بعضی گلوله‌ها تک تک شنیده می‌شد که یکی از کارمندان دفتر از گوشه پنجره سرک کشید و از هنرنمایی ابوالفضل با دو اسلحه به وجد آمد :«ماشاءالله! کورشون کرده!» 💠 با گریه نگاهش می‌کردم بلکه خبری از مصطفی بگوید و ظاهراً مصطفی در میدان دیدش نبود که به‌سرعت زیر پنجره نشست و وحشتزده زمزمه کرد :«خونه نیس، لونه زنبوره!» خط گلوله‌ها دوباره دیوار و پنجره ساختمان را هدف گرفته و حس می‌کردم کار مصطفی را ساخته‌اند که باز به جان دفتر افتاده‌اند و هنوز جانم به گلو نرسیده، مصطفی از در وارد شد. 💠 هوا گرم نبود و از گرمای جنگ، از میان مو تا روی پیشانی‌اش عرق می‌رفت، گوشه‌ای از پیراهن سفیدش از کمربند بیرون آمده و سراسیمه نفس‌نفس می‌زد. یک دستش آرپی‌جی بود و یک سمت لباسش همه غرق خاک که خمیده به سمت پنجره رفت. باورم نمی‌شد دوباره قامت بلندش را می‌بینم، اشکم از هیجان در چشمانم بند آمده و او بی‌توجه به حیرت ما، با چند متر فاصله از پنجره روی زمین زانو زد. 💠 آرپی‌جی روی شانه‌اش بود، با دقت هدف‌گیری می‌کرد و فعلاً نمی‌خواست ماشه را بکشد که رو به پنجره صدا بلند کرد :«برید بیرون!»... ✍️نویسنده: @fatemi_ar
تهِ تهِ همه‌ی ناامیدی‌ها نداشتن‌ها بن‌بست‌ها نرسیدن‌ها بد آوردن‌ها شكست‌ها «خدا» رو داری❤️ که آغوشش رو برات باز کرده ناامیدی چرا؟ 🌙 شبتون بخیر @fatemi_ar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️امیرالمومنین علی علیه السلام ‌ 🌸 دیروز که گذشت و به فردا هم اطمینان نیست، امروزت را با اعمال صالحه غنیمت شمار... ‌ 📚 @fatemi_ar
خبرهای چندخطی 🔵 رهبر انقلاب امروز در دیدار نخبگان و استعدادهای برتر علمی: وقتی می‌گوییم واردات ممنوع، نباید قیمت محصولات داخلی را افزایش داد 🔴 فوت ۱۲۵ بیمار کووید۱۹ در شبانه روز گذشته، مبتلایان جدید ۶۲۵۱ نفر 🔸آمار واکسیناسیون کرونا از مرز ۱۰۰ میلیون دوز عبور کرد 🔸 ایران بیش از ۸۸‌ میلیارد دلار پول بلوک شده دارد 🔸شرط ثبت‌نام افراد مجرد بالای ۱۸ سال در مسکن دولتی، شرط تاهل در زمان تحویل ملک 🔸پراید ۱۵۱ پلاس؛ ۱۸۵ میلیون تومان/موافقت مجدد مجلس با واردات خودرو 🔸موافقت هیئت وزیران با اعطای سهمیه جبرانی بنزین به دارندگان کارت سوخت 🔸 هیچ خودرویی تا سقف ۳ میلیون تومان جریمه، توقیف نخواهد شد 🔸شروع آموزش حضوری در مدارس متوسطه اول از اول آذر ماه 🔸سکه امامی ۱۲ میلیون و ۵۲۷ هزار تومان ، هر گرم طلای ۱۸ عیار یک میلیون و ۲۵۰ هزارتومان، هر مثقال طلا ۵ میلیون و ۴۰۰ هزار تومان، دلار در صرافی ها ۲۶ هزار و ۹۰۰ تومان 🔸شهادت ۲ نیروی یگان تکاوری پلیس در منطقه کویری دشت سمسور استان کرمان 🔸 پرونده عنابستاتی با صلحی که میان دوطرف بوجود آمد مختومه اعلام شد. ⚽️ فیفا؛ ایران با برد قاطعانه برابر سوریه حالا ایران در یک قدمی جام جهانی قراردارد ⚽️ نزار محروس از تیم ملی فوتبال سوریه اخراج شد ⚽️ تیم ملی فوتبال ایران در رده‌بندی جهانی با یک پله صعود به رده ۲۱ صعود کرد. ⚽️جهانبخش ستاره ایرانی چهارمین گلزن برتر مقدماتی جام جهانی ۲۰۲۲ @fatemi_ar
🔴جزئیات جدید از درگیری مسلحانه ناجا با اشرار و قاچاقچیان در دشت سمسور/فرمانده قرارگاه عملیاتی ابوذر به شهادت رسید ناظری ، فرمانده انتظامی استان کرمان: 🔹 عصر روز گذشته تکاوران قرارگاه عملیاتی ابوذر هنگام گشت‌زنی در دشت سمسور واقع در مرز استان کرمان با سیستان و بلوچستان با کاروان اشرار و قاچاقچیان مسلح درگیر شدند. 🔹 در این درگیری استواریکم "احسان شیرخانی" و سرباز وظیفه "امیر حسین خدادادی" به درجه رفیع شهادت نائل و ۶ نفر از ماموران مجروح شدند که حال عمومی آنها مطلوب گزارش شده است. 🔹 در ادامه درگیری تکاوران قرارگاه عملیاتی ابوذر با کاروان اشرار و قاچاقچیان مسلح صبح امروز سرهنگ مهدی توسنگ سرپرست قرارگاه عملیاتی ابوذر نیز به درجه رفیع شهادت نائل امد @fatemi_ar
بچه‌ها رو نسبت به رفتارهای مشکوک آگاه کنید 👆🏼به بچه‌هاتون آموزش بدید که اگر این موارد رو دیدن، واکنش نشون داده و به شما اطلاع بدن. 🔸با آموزش درست میشه بچه‌ها رو آگاه کرد. @fatemi_ar
کاربران عرب زبان در دفاع از دروازه‌بان تیم ملی بانوان ایران هشتگ رو ترند کردن، ماجرا از این قراره که اردنی‌ها بعد از باخت‌شون به ایران تو AFC شکایتی رو ثبت کرده بودن که باید جنسیت خانم زهره كودايى بررسی بشه، البته این شکایت مورد تایید قرار نگرفت @fatemi_ar