eitaa logo
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
547 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
311 فایل
اینجا‌خانھ #عشق است خانھ‌بۍ‌بۍ‌زهراو موݪا‌امیراݪمؤمنین{؏‌‌}♥️ آهستہ‌وذڪرگویان‌واردشو.....😌✋🏻 📡راه‌ارتباطی‌با‌ما پاسخ‌به‌ناشناس‌ها🔰 ♡➣ @nazar2 📩راه‌های‌ارتباطی⇩ ♡➣zil.ink/asheghe_shahadat.313 ♡➣zil.ink/building_designer
مشاهده در ایتا
دانلود
بہ‌گفتہ‌دوستانش‌یک‌شال «یافاطمة‌الزهـراسلام‌الله‌علیھا»بوده، کہ‌آن‌راروی‌صورتش‌گذاشتندوبہ‌خواست‌ خودش‌بلای‌سنگ‌لحدشھیدنوشتند: یـــــازهــــــــــــــــــــࢪا💚 اماهمہ‌دوستان‌وآشنایان‌،براین‌باورندکہ شایدعلت‌این‌مفقودیت،ارادت‌ویژه‌شھید بہ‌حضرت‌زهرا"سلام‌الله‌علیھا"بود، چون‌وقتی‌پیکراوبااین‌تاخیرچندروزه‌پیدا شد،آغازایام‌فاطمیه‌بود🏴 شبی‌کہ‌اوبہ‌خاک‌سپرده‌شد، شب‌اول‌فاطمیہ‌بود🙃💔 هادی‌وصیت‌کرده‌بودپیکرش‌رادرسامرا، کاظمین،کربلاونجف‌طواف‌دهند💔 این‌وصیت‌بعیدبوداجراشود🚶‍♂ چراکہ‌عراقی‌هاشھدای‌خودرافقط‌بہ‌یکی ازحرمین‌می‌برندوبعددفن‌می‌کنند(: امادرموردهادی‌بازهم‌شرایط‌تغییرکرد☺️ ابتداپیکراورابہ‌سامراوبعدکاظمین‌بردند. سپس‌درکربلا‌وبین‌الحرمین‌تشییع‌شد^^ بعدهم‌بہ‌نجف‌بردندومراسم‌اصلی‌برگزارشد ودرجوارحضرت‌علی؏درقبرستان وادی‌السلام‌بہ‌خاک‌سپرده‌شد🙃💔
اینم از معࢪفی شہید امروز🌱 ان‌شاءاللہ هرهفتہ پنجشنبہ‌ها منتظر باشید✋🏻☺️ ان‌شاءاللہ شهدا دستگیرمون باشند🦋
👌🏻🌿 دنیابدون‌عشق‌تو؛معناندارھ♥️ 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜قرائت زیارت🌱 🗓 روزدوازدهم 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
AUD-20201231-WA0036.mp3
4.02M
📜 قرائت زیارت 🗓 روز دوازدهم 📌شروع چله:99/10/27 ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
『دختران‌فاطمی|پسران‌علوی』
📜قرائت زیارت#آل_یاسین🌱 🗓 روزهفتم #خادم_الزهرا🌸 #دختران_فاطمے|#پسران_علوے ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
📌 6 🖇 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا تَالِيَ كِتَابِ اللَّهِ وَ تَرْجُمَانَهُ....سلام بر تو اى تلاوت كننده كتاب خدا و تفسیر كننده آیات او...✋ 🔹 بنا بر حدیثی از امام‌ صادق (علیه السلام) امامان معصوم علیهم السلام تلاوت گر کامل و به جای آورنده حق تلاوت هستند. ✍ ابى ولاد گوید: از امام صادق (ع) از قول خداى عزوجل پرسیدم (۱۱۵ سوره بقره): ➖ الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ‏ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ‏ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ‏ قَالَ هُمُ الْأَئِمَّهُ. 🌹 «آن کسانى که به آنها کتاب را دادیم آن را چنانچه شایسته است مى‏خوانند، آنان بدان ایمان دارند» فرمود: ایشان ائمه (ع) هستند 🖊 همچنین ترجمان کسی است که لغتی را از زبانی به زبان دیگر تقریر کند ،قرآن کریم را ترجمانی لازم است که از معانی بلند و عمیق آن آگاه و به حقایق آن آشنا و دانا ، و بر شرح و بیان آن توانا باشد 🔰 مولای متقیان علی (علیه السّلام): درخطبه ۱۲۳ نهج البلاغه می فرمایند: و این قرآن جز این نیست که خطّی منقوش و نوشتاری مضبوط ، بین دو جلد است ، به زبانی گویا نمی باشد و از ترجمان وبیانگر ناگزیر است، و فقط رجال و رادمردان از آن سخن گویند و بیانگر آن باشند». 📖 در قرآن کریم بیان همه چیز آمده است و هیچ موضوعی از آن فروگذار نشده است ، و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتاب مبین گنجانیده شده است، 🔍 شرح و تفسیر و توضیح و برآوردن حقایق و اسرار نهفته در آن فقط از ائمّه اطهار (علیهم السّلام) ساخته است که قرآن در بیت ایشان نازل گردیده و علوم آن به سینۀ آنان سپرده شده است.  💖 امامان معصوم (عليهم السلام)، مترجمان و مفسران حقيقى وحى الهى هستند. قرآن در خانه آنان فرود آمده و صاحبان خانه از آنچه در خانه است از همگان آگاهتر وداناترند. 🍃امام باقر عليه السلام فرمود: جز دروغگو هيچ كس از مردم ادعا نكند كه تمام قرآن را چنان كه نازل شده، جمع كرده است، و كسى جز على بن ابى طالب و امامان پس از وى عليهم السلام آن را چنان كه خداى تعالى فرستاده، جمع و نگهدارى نكرده‏اند. 🔸و فرمود: جز اوصياء پيغمبر كسى را نرسد كه ادعا كند ظاهر و باطن تمام قرآن نزد اوست. راسخون در علم همان ائمه عليهم السلام ميباشند 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
📌 7 🔍 اَلسَّلامُ عَلَیکَ فِی آنآءِ لَیلِکَ وَ أَطرافِ نَهارِکَ...سلام بر تو در همه‌ی ساعات شبت و در همه‌ی لحظات و جوانب روزت.. 🔸آناء: به معنای ساعت‌، وقت‌، پاس‌ و هنگام‌ می‌باشد. اطراف: جمع طَرَف، کناره‌ها، گوشه‌ها، غایت و انتهای هر چیزی است. ✍ آناء اللیل، سه بار در قرآن به کار رفته، امّا اطراف النهار، فقط یک بار آمده است. 📖 قرآن در تمام این موارد، برنامه‌های شبانه روزی بندگان راستین خداوند را بیان کرده است، خطاب آیات، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است اما به صورت الزامی برای همه‌ی پیروان و امّت آن حضرت می‌باشد. تا به عبادت و نمازهای واجب و مستحب اهتمام ورزند. 🌺 با این سلامی که به آخرین امام خود می‌دهیم، می‌خواهیم لحظات خود را به لحظات ولی و رهبر خود پیوند زده و یک آن هم، غافل نباشیم، 🍃 در لیل و نهار، آقا، به سلامت باشند، لیل امام زمان (علیه السلام)، ایام غیبت است، چراکه، شمس حقیقت، در پشت پرده است 🔹 ولی هر لیلی، نهاری به دنبال دارد، و آن ظهور حضرت است، خدا کند ما آن چنان ادب را رعایت کنیم که امکان وصول به نهار مقدور باشد. 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸
نماز غذای روح است و همان طور که بهترین غذا آن است که جذب بدن شود.🌹 بهترین عبادت هم نمازی است که جذب روح شود یعنی با نشاط و حضور قلب انجام گیرد و آثار آن در رفتار نمازگزار ظاهر شود.🦋⚡️ ♥️
هم اڪنون پخش زنده از شبکه3🌙🖥 🌱 همراه قرائت دعاےڪمیل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رمان زیبای ♥️🍃 قسمت نود و چهارم _... اون زهرا اونقدر که باید قوی نبود. باید میرفت تو کوره تا بشه، بشه... وحید گفت: _زندگی با من خیلی هم سخت نیست ها. لبخند زدم و گفتم: _هست آقا.. خیلی سخته...همه تو زندگیشون سختی دارن.سختی زندگی بعضیها بداخلاقی همسرشونه،بعضیها بیماری،بعضیها بی پولی...هرکی یه سختی ای داره تو زندگیش. به مریم نگاه کردم و گفتم: _سختی زندگی ما هم اینه که همسرامون خیلی خونه نیستن.برای زنی که شوهرشو خیلی دوست نداره یا درحد معمولی دوست داره این سختی خیلی سخت نیست ولی برای امثال من و مریم که عاشق همسرامون هستیم خیلی سخته،خیلی. محمد به مریم نگاه کرد... منم به وحید نگاه کردم.با ناراحتی نگاهم میکرد.شام آوردن. بعد از شام محمد گفت: _زهرا..به نظرت بهترین ویژگی وحید چیه؟ بالبخند گفتم: _صداش،وقتی مداحی میکنه. وحید لبخند زد.محمد با شیطنت گفت: _و بدترینش؟ به محمد گفتم: _میخوای امشب دعوا راه بندازی ها. محمد لبخند زد.گفتم: _هر صفت خوبی ممکنه معایبی هم داشته باشه.مثلا همین مهربونی و دوست بودن با بچه ها.اصلا نذاشتن امشب ما دو کلمه با هم حرف بزنیم. همه خندیدن. بالبخند به وحید نگاه کردم و گفتم: _یا مثلا خوش تیپی. وحید خندید.محمد گفت: _الان تیپش خوب شده.اگه قبلامیدیدیش که اصلا باهاش ازدواج نمیکردی. من و وحید با هم خندیدیم.محمد یه کم مکث کرد و گفت: _زهرا تو باعث شدی لباس پوشیدن وحید تغییر کنه؟!!! بالبخند به وحید گفتم: _محمد رو که میشناسی.امشب بی زهرا میشی. وحید به محمد نگاه کرد و گفت: _هیچ کس حق نداره به خانوم من کمتر از گل بگه. محمد با اخم به من نگاه کرد و گفت: _چجوری بهش گفتی؟ وحید بالبخند گفت: _سه دست لباس شیک به من هدیه داد. محمد به وحید نگاه کرد بعد به من نگاه کرد و گفت: _راست میگه؟!! به وحید گفتم: _اینجوری میگی فکر میکنه کادو کردم بهت دادم. محمد منتظر جواب من بود.بهش گفتم: _بردمش یه لباس فروشی.سه دست لباس مختلف براش انتخاب کردم.دادم بپوشه که ببینه با لباس های دیگه هم میشه خوش تیپ بود..مامان هم بود. محمد خیلی جدی نگاهم میکرد.وحید اومد جلوی نگاه محمد و بالبخند بهش گفت: _چیه؟حرفی داری؟ محمد گفت: _الان نه.بعدا به خودش میگم. وحیدگفت: _حرفی داری جلو من بگو محمد گفت: _این یه مسأله خواهر برادریه،شما دخالت نکن. وحید لبخند زد و گفت: _داداش! حالا ما غریبه شدیم. محمد هم لبخند زد و گفت: _به حساب شما هم بعدا میرسم،داداش. وحید: _اگه چیزی به زهرا بگی با من طرفی. محمد: _مأموریت طولانی میفرستیم؟ وحید: _نخیر.اونکه جایزه ست برات.مرخصی طولانی میفرستمت. من با تعجب گفتم: _مگه مرخصی یا مأموریت رفتن محمد دست شماست؟ وحید و محمد مثل کسانی که رازی رو فاش کرده باشن به هم نگاه کردن... به مریم نگاه کردم با تکان سر گفت _ آره. با تعجب به محمد نگاه کردم و گفتم: _یعنی وحید رئیسته؟ محمد بالبخند گفت: _متاسفانه. به وحید نگاه کردم.خودشو با رضوان مشغول کرده بود.ترجیح میدادم قبلا خودش بهم میگفت. به مریم نگاه کردم و گفتم: _عزیزم،دوست داری بری سفر؟ مریم لبخندی زد و گفت: _آره،خیلی دلم میخواد. به وحید و محمد نگاه کردم.با لبخند به هم نگاه میکردن.به مریم گفتم: _از کی دوست داری بری؟ یه کم فکر کرد... گفت؛... 🌸 | ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟🌸