بسم رب العشق
#پارت بیست _و پنج
#علمدار _عشق 🌹
بازم آقای کرمی منو رسوند سرکوچمون
قرارشد فردا ساعت ۸ دانشگاه برای جمع آوری وسایل
بازم من #باچادر راهی دانشگاه شدم
سه روز کلاس نداشتیم این سه روز ما همش دانشگاه بودیم
استاد مرعشی هم اومده بودن کمکمون
ما هربار که مرتضی نگاه استاد میدید شدیدا عصبانی میشود
درسامون شدیدا سنگین بود..
خونه هم بچه ها شدیدا مشغول بودن
قرار بود عروسی سیدهادی ولادت آقاحضرت عباس
بعدش عروسی نرجس سادات نیمه شعبان
امروز یکشنبه بود ما بااستاد مرعشی کلاس داشتیم
استاد شدیدا به این حساس بودن که تو کلاس کسی گوشی دستش باشه
برای همین همیشه گوشی همه رو سکوت بود
از کلاس که دراومدم
دست کردم تو کیفم و گوشیم درآوردم ۱۷ تماس بی پاسخ از سیدهادی
خیلی نگران شدم... یعنی چی شده
سریع شماره سیدهادی گرفتم با صدای بغض آلود جواب داد
_ الو سلام عمه کجابودی
- سلام هادی جان چی شده عزیزم؟ صدات چرا گرفته است
_عمه...رفیقم... ..سیدحسین
- هادی عمه فدات بشه سیدحسین چی شده ؟
_عمه سیدحسین... شهید شده تا دو ساعت دیگه میارنش معراج الشهدا
- یاامام حسین سیدمحسن میدونه؟
_نه عمه به هیچکس نگفتم.. میام دنبالت بریم خونه.. سیدمحسن اونجاست بهش بگیم به عمه نرجس هم گفتم
- باشه بیا
نشستم روی پله..
پاهام بی حس شده بود قراربود عروسی برادرش بیاد
وای خدایا این چه اومدنی هست آخه
دست زهرا نشست سرشونه ام
_چی شده آجی.. چرا گریه میکنی
- آجی زهرا.. سیدحسین حسینی برادرشوهر خواهرم نرجس یادته؟ از بچه های رشته فقه و حقوق... با برادرت دوسته... ۱ ماه پیش رفت سوریه
_ آره آجی چی شده مگه
- زهرا شهیدشده
_وای یاحسین
مرتضی از اونور ما رو دید
_سلام چی شده زهرا... خانم موسوی چرا گریه میکنه
_داداش... سیدحسین حسینی شهید شده
•• وای
#نویسنده:بانـــــــو...ش
#ڪپیبدونذکرنامنویسندهمجازنیست🔗🍃
#خادم _ خراسانی
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa⃟🌸