#خاطرات_شهدا
با یه موتور درب و داغون میومد کمیته ، سرو کله اش که پیدا میشد بچه ها تیکه بارش میکردند - آقای بروجردی ! پارکینگ ماشین های ضد گلوله اون طرفه ، برو اونجا پارکش کن !
- حاجی ! حیفه اینو سوار میشی ها ! میدونی بهش خط بیفته چی میشه !؟
- حاجی بده من ببرمش روش چادر بکشم تا آفتاب نخوره ، حیفه !
بروجردی هم کم نمی آورد ، موتور رو داد به همین آخری و گفت :
" بارک الله ! ببر چادر بکش روش ، فقط مواظب باشیا ، ما همین یه وسیله رو داریم
#شهید_محمد_بروجردی
🌷 #خاطرات_شهدا 🌷
زغال ها گل انداختہ بود ؛
جوجہ ها توی آبلیمو و پیاز و زعفران حسابی قوام گرفتہ بود .😊
تا آمدم سیخ ها را بگذارم روی منقل ، سروڪله اش پیدا شد ؛
من زودتر نماز خوانده بودم ڪه نهار رو روبہ راه ڪنم .
پرسید : داری چیڪار میڪنی ؟
گفتم : میبینی ڪه می خواهم برای نهار جوجہ بزنیم ! 😀
-گفت : با این دود و دمی ڪه راه می اندازی اگہ یہ بچہ دلش خواست چی ؟
اگه یہ زن حاملہ هوس ڪرد چی ؟!😒
مجبورمان ڪرد با دل گرسنہ بند و بساط را جمع ڪنیم و برویم جای خلوط تر .😌
یڪ پارڪ جنگلی پیدا ڪردیم ، تڪ و توڪ گوشه ڪنار فرش انداختہ بودند برای استراحت .
ڪسب تڪلیف ڪردیم ڪه (آقا محسن اینجا مورد تأییده ؟) 😉
با اجازه اش همان جا تراق ڪردیم دور از چشم بقیہ .☺️
امیر حسین مهرابی ، دوستِ ...
#شهید_مدافع_حرم_محسن_حججی ♥️
📗برشی از ڪتاب سربلند
🌱🌸@hadidelhaa🌸🌱
📌 #خاطرات_شهدا
هر وقت از سوریه تماس میگرفتن، میخندیدن و میگفتن از تمام وسایلی
ڪه برام گذاشتین فقط قرآن به ڪارم میاد
قرآن مدام تو جیبش بود و آن را
می خواند، در هنگام رفتنش هم یه قرآن تو جیبی با معنی براش گذاشتم چون عادت داشت قرآن رو با معنی بخونه.
راوی همسر #شهید_حمید_سیاهڪالی_مرادی🌷
#دختران_فاطمے /#پسران_علوے
#خادم_الشهدا🌷
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
📝|#خاطرات_شهدا
بهش گفتم: راضیام شهیـد بشے ولی الان نه تو هنــوز جوونی!😔
تو جــواب بهم گفت
لذتی که علی اکبر(ع) از شهــادت برد
حبیــب ابن مظاهر نبرد☺️💚
#همسر_شهید_محمد_خانی🌸
.
👤|#خــــــــــادم_الحـســـــــــــــــیـن
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa⃟🌸
•[﷽]•
📨#خاطرات_شهدا
رتبهاولکنکورسال۶۴بود
و دانشجــوی پـــزشڪی
دانــشگاه شهـیدبهشــتــی
آخریـندسـتنوشتهاشاینبود:
صفایینداردارسطوشدن
خوشاپــرڪشیدن پــرســتـو شــدن...
#شهـیداحمدرضااحــدی🌱
.
👤|#خــــــــــادم_الحـســـــــــــــــیـن
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa⃟🌸
~🕊
#خاطرات_شهدا🌱
بار آخري كه از جبهه آمد،
موي سر و صورتش بلند شده بود.
به او گفتم:
_«حاجي! موي سر و ريشت خيلي بلند شده، اصلاح كن».
در جوابم گفت:
_«مي خواهم آن را خضاب ببندم».
خنديدم و گفتم: «از رنگ قرمز حنا خوشم نمي آيد».
در جوابم گفت: «اين موها و ريش ها مي خواهند با #خون سرخ خضاب بسته شوند».
وقتي پيكر مطهر شهيد را برايمان آورده بودند، ريشش با خون خضاب شده بود.💔
✍🏻به روایت همسر
#شهيد_حاج_حسين_بصير♥️🕊
.
.
♡👤|#خــــــــــادم_الحـســـــــــــــــیـن
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa⃟🌸
#استوری_مذهبی 😍
#پروف
#مداحی
#خاطرات_شهدا
#عکسنوشته
#دعا_گرافی
#تلنگرانہ
#بیو
همه و همه ش تو این کانال:)←
تازه تأسیس لطفا حمایت کنید ♥️
@omidgah ~•کانال مَلجَـــأ ~•
~°~°~°~°~°~°~°~
『دخترانفاطمی|پسرانعلوی』
#نگاهحرام🔥 ببین داداشی... من شخصا به شدت معتقدم خدا خیلی آنلاینه و خدا خیلی سریع واکنش احساسی نشون
📖 #خاطرات_شهدا ( نامحرم )
چند خانم رفتند جلو سؤالاتشان رو بپرسند .
در تمام مدت سرش رو بالا نیاورد ...
نگاهش هم بہ زمین دوختہ بود .
خانم ها ڪه رفتند ، رفتم جلو گفتم :
تو اونقدر سرت پایینہ نگاه هم نمیڪنی بہ طرف ڪه داره حرف میزنہ باهات ،
اینا فڪر نڪنن تو خشڪ و متعصبی و اثر حرفات ڪم شہ؟!
گفت : من نگاه نمیڪنم تا خدا منو نگاه ڪنه!
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
#نگاه_به_نامحرم🔥👀
#خادم_الزهرا🌸
دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃
خاطره امر به معروف #شهدا🌷
#شهید_ابراهیم_هادی
#خاطرات_شهدا
حکم انفصال از خدمت را که دستم دید پرسید: «جریان چیه؟»
گفتم: «از نیروهای تربیت بدنی گزارش رسیده که رئیس یکی از فدراسیون ها با قیافه زننده سر کار میاد؛ با کارمندهای خانم برخوردهای نامناسبی داره، مواضعش مخالف انقلابه و خانمش بی حجابه! الان هم دارم حکم انفصال از خدمتشو رد می کنم شورای انقلاب.»
با اصرار ابراهیم رفتیم برای تحقیق. همه چیز طبق گزارش ها بود، ولی ابراهیم نظر دیگری داشت؛ گفت: «باید باهاش حرف بزنیم.» 😌
رفتیم در خانه اش و ابراهیم شروع به صحبت کرد. از برخوردهای نامناسب با خانم ها گفت و از حجاب همسرش، از خون شهدا گفت و از اهداف انقلاب. آن قدر زیبا حرف می زد که من هم متاثر شدم. 😭
ابراهیم همان جا حکم انفصال از خدمت را پاره کرد تا مطمئن شوم با امر به معروف و نهی از منکر میشه افراد رو اصلاح کرد.
یکی دو ماه نگذشته بود که از فدراسیون خبر رسید: «جناب رئیس بسیار تغییر کرده. اخلاق و رفتارش در اداره خیلی عوض شده، حتی خانمش با حجاب به محل کار مراجعه می کنه.»😍
┈••✾•☘🦋🌸🦋☘•✾••┈
#یاڪریمالصفح🕊
دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃
#خاطرات_شهدا
به سوریه که اعزام شده بود، بعضی شب ها با هم در فضای مجازی چت میکردیم، بیشتر حرفهایمان احوالپرسی بود او چیزی مینوشت و من چیزی مینوشتم و اندک آبی می ریختیم بر آتش دلتنگی مان...
روزهای آخر ماموریتش بود گوشی تلفن همراهم را که روشن کردم، دیدم عباس برایم کلی پیام فرستاده است...!
وقتی دیده بود که من آنلاین نیستم نوشته بود:
آمدم نبودی، وعده ی ما بهشت...
#شهید_عباس_دانشگر🌷
#یاڪریمالصفح🕊
دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃
#خاطرات_شهدا🍃
از دوستان شهید ابراهیم هادی در خاطرهای از او مینویسد:
•
•
•
بارها میدیدم ابراهیم با بچههایی که نه ظاهر مذهبی داشتند و نه به دنبال مسائل دینی بودند، رفیق میشد. آنها را جذب ورزش میکرد و به مرور به مسجد و هیئت میکشاند. یکی از آنها خیلی از بقیه بدتر بود؛ همیشه از خوردن مشروب و کارهای خلافش میگفت! اصلاً چیزی از دین نمیدانست؛ نه نماز و نه روزه. به هیچ چیز هم اهمیت نمیداد. حتی میگفت تا حالا هیچ جلسه مذهبی یا هیئت نرفتهام.!
به ابراهیم گفتم: آقا ابراهیم، اینها کی هستند دنبال خودت میاری؟ با تعجب پرسید: چطور؟ چی شده؟ گفتم: دیشب این پسر پشت سر شما وارد هیئت شد؛ بعد هم آمد و کنار من نشست. حاج آقا صحبت میکرد از مظلومیت امام حسین و کارهای یزید میگفت و این پسر هم خیره خیره و با عصبانیت گوش میکرد. وقتی چراغها خاموش شد، به جای این که اشک بریزد مرتب فحشهای ناجور به یزید میداد. ابراهیم داشت با تعجب گوش میکرد و یک دفعه زد زیر خنده. بعد هم گفت: «عیبی نداره! این پسر تا حالا هیئت نرفته و گریه نکرده، مطمئن باش با امام حسین علیه السلام که رفیق بشه تغییر میکنه؛ ما هم اگر این بچهها را مذهبی کنیم هنر کردیم.» دوستی ابراهیم با این پسر به جایی رسید که همه کارهای اشتباهش را کنار گذاشت، یکی از بچههای خوب ورزشکار شد، چند ماه بعد و در یکی از روزهای عید همان پسر را دیدم که بعد از ورزش جعبه شیرینی خرید و پخش کرد و گفت: رفقا! من مدیون همه شما و مدیون آقای ابراهیم هستم. از خدا خیلی ممنونم؛ من اگر با شما آشنا نشده بود معلوم نبود الان کجا بودم!
ما هم با تعجب نگاهش میکردیم؛ با بچهها آمدیم بیرون، توی راه به کارهای ابراهیم دقت میکردم. چقدر زیبا یکی یکی بچهها را جذب ورزش میکرد و بعد هم آنها را به مسجد و هیئت میکشاند و به قول خودش «میانداخت تو دامن امام حسین.» یاد حدیث پیامبر به امیرالمومنین افتادم که فرمود: «یا علی اگر یک نفر به واسطه تو هدایت شود از آنچه آفتاب بر آن میتابد بالاتر است.»
باشد که شهدا را سر مشق خود کنیم🌱
شهید والا مقام:شهید ابراهیم هادی 🌺
#خادم_الرضا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
دختران_فاطمی|پسران_علوی🍃