بسم رب العشق
#پاࢪتهشتآددو
#علمدار_عشق 🌹
راوے مرتضے
تو هواپیما بودم به دوران دانشجویی نرگس سادات... و دوران عقدمون فڪر میکردم
از روزای اول دانشگاه یه حسی نسبت به این دختر داشتم
اما نه حس #گناه... این دختر انقدر عفیف و پاکدامن بود...
که هیچ پسری به خودش اجازه نمیداد
فکر گناه بکنه
جریان محجبه شدن که توفیق شهدایی بود
این دختر عطر و بوی زهرایی میداد...
وقتی تو سردخونه چشمام بازکردم...
و بعداز چندروز با ماجرای جانبازیم کنار اومدم...
نمیدونستم از بودن در کنار نرگس سادات ناراحت باشم یا شاد..
نرگس یه عشق دنیویی پاک هستش..
عطر سیب قرمز من عاشق این دخترم..
الانم دارم میرم طلائیه ... میدونم به ساعتی نکشیده نرگس کنارمه
هواپیما تو فرودگاه اهواز به زمین نشست...
اول رفتم یه هتل.. یه دوش گرفتم
با ماشین خودم هتل راهی طلائیه شدم
اینجا مقر قمربنی هاشمه...
اینجا بوی حضرت عباس میده...
نرگس به من میگه منم بوی حضرت عباس میدم
اینجا حاج حسین خزاری عباسی شد..
اینجا جای قدمای حاج ابراهیم همت هستش...
یه دور تو طلائیه زدم
شروع کردم با شهدا حرف زدن..
چرا منو باخودتون نبردید..
رسم این نبود... بمونم هی زخم زبان بشنوم..
نرگس من عاشقه... عاشق... چرا باید مردم بخاطر عشقش بهش خرده بگیرن...
چندساعتی گذشت
صدای داد نرگس به گوشم رسید...
_مــــــــــــــر تــــــــــــضـــــــــی
آقــــــــــــــــــــــا... همســــــــــــــــر
کجای ؟؟؟
رفتم پیشش...
_تو از کجا میدونستی من اینجام..
-فکر کن من ندونم تو کجایی
نشست کنارم... سرم گذشتم رو پاش
_نرگس خیلی دوستت دارم
#نویسنده:بانـــــــو...ش
#ڪپیبدونذکرنامنویسندهمجازنیست🔗🍃
#خادم_الزهرا🌹
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa⃟🌸