【#هرروز_یک_حدیث🌹 】 #امام‌رضا{علیہ‌السلام}فرمودند: هرکه به روى برادر مؤمن خود لبخند بزند ﴿☺️﴾ خداوند برایش ثوابى خواهد نوشت ﴿✨﴾ و هرکه خداوند برایش ثوابى بنویسد، او را عذاب نخواهد داد ﴿❌﴾ 📖 مصادقه الإخوان: ۱۵۷ / ۱ 👤|#خـــــــــــــــادم_الحســـــــــــــــین دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃

#بیان_معنوے🗣 ✨سوبولی سوبولی یعنی چی؟ نماز یعنی قلب تڪونی☺️ 👌از دستش ندین😅 #خادم_الزهرا🌸 دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃

[#منبر_ازنوع_مجازی ✍🏼] 🌱⃢♥️ • • مولاعلی(ع) فرمودند: وفادارى در برابر پیمان‌شکنان، پیمان‌شکنى در پیشگاه خداست وپیمان‌شکنى با آنان، وفادارى نزد خداوند است😊✋ • • - خدایا‌نَـزارازدَستِـت‌بِـدَم #خادم_الزهرا🌸 دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃

[• #توصیہ‌های_مجردانه♥•] 🌿•ابراز علاقه کردن براے مردها نشانه تعهد آنها نیست. اگر مردے که در کنار شماست به شما ابراز علاقه کرد این مورد دلیل بر این نیست که مایل باشد با شما ازدواج کند. پس هشیار باشید و به این بهانه که شما را دوست دارد منتظر نمانید و فرصت هاے خود را از دست ندهید. اگر بیش از ٦ ماه از رابطه شما میگذرد بهتر است کمے بیشتر دقت کنید ممکن است این رابطه هیچ گاه به سرانجام نرسد. #دانستنے‌هاے‌پیش‌از‌ازدواج #خوشبختے‌نصیب‌دلهاے‌پاکتون #به‌حق‌امام‌جواد‌علیہ‌السلام💚 👤|‌#خــــــــــادم_الحـســـــــــــــــیـن ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟♥️

📲|#معرفے_برنامه ⁴ . . #متن‌نگار یک اپلیکیشن #ایرانی و پرطرفدار برای ساخت عکس نوشته های اختصاصی است که صفر تا صد ساخت و طراحی آن بر اساس سلیقه شما انجام می شود. یعنی شما نیز می توانید مانند طراحان و گرافیست ها، تصاویری جذاب به همراه تکست های دلخواهتان را بسازید و آنها را با واتر مارک انحصاری خود ذخیره نمایید. متن نگار دارای تصاویر پس زمینه مختلفی است که از بخش نگارخانه آن قابل مشاهده و دانلود هستند. بیش از ۱۰۰۰ تصویر متنوع در این قسمت قرار داده شده است که می توانید از میان آنها عکس های دلخواه خود را پیدا کرده و بر روی آنها متنهای خاص تان را بنویسید. شما همچنین می توانید از عکس های موجود در گالری گوشی خودتان نیز استفاده کنید و تنها به عکس های نگارخانه محدود نیستید. 🎨|ویژگی های برنامه: 🔸رابط کاربری ساده و آسان 🔸امکان نوشتن تکست بر روی عکس ها 🔸دارای بیش از ۱۰۰۰ بک گراند متنوع 🔸دارای بیش از ۲٥۰ فونت فارسی و انگلیسی 🔸امکان ویرایش عکس ها با ابزارهای متعدد 🔸قابلیت استفاده از عکس های گالری شخصی به عنوان بک گراند 🔸دارای برچسب ها و ایموجی های متنوع 🔸امکان ذخیره و اشتراک گذاری عکس ها در شبکه های اجتماعی . ⬇️ دانلود #مستقیم_از_سایت ★|https://matnnegar.ir/landing ⬇️ دانلود از #مایڪت ★|https://myket.ir/app/com.ma.textgraphy ⬇️ دانلود از #ڪافہ‌بازار ★|http://cafebazaar.ir/app/?id=com.ma.textgraphy&ref=share 👤|‌#خــــــــــادم_الحـســـــــــــــــیـن دختران_فاطمے|پسران_علوے🍃

#پروفایݪ ڪلنا فداتیـــم یا زینـــبـــ❤️ چقــدر عمه ے ساداتــــ فدایۍ دارد✨ #سربازگمنام دختران‌فاطمی‌پسران‌علوی🌼✨

#به_وقت_رمان🚘🍓

💟#قسمت‌بیست‌و‌هفتم: والسابقون قرآن رو برداشتم ... این بار نه مثل دفعات قبل ... با یه هدف و منظور دیگه ... چندین بار ترجمه فارسیش رو خوندم ... دور آخر نشستم ... و تمام خصلت های مثبت و منفی توش رو جدا کردم و نوشتم ... خصلت مومنین ... خصلت و رفتارهای کفار و منافقین ...⏮⏭ قرآن که تموم شد نشستم سر احادیث ... با چهل حدیث های کوچیک شروع کردم ... تا اینکه اون روز ... توی صف نماز جماعت مدرسه ... امام جماعت مون چند تا کلمه حرف زد... - سیره اهل بیت یکی از بهترین چیزهاست ... برای اینکه با اخالق و منش اسالمی آشنا بشیم ... برید داستان های کوتاه زندگی اهل بیت رو بخونید ... اونها الگوی ما برای رسیدن به خدا هستن .. تا این جمله رو گفت ... به پهنای صورتم لبخند زدم ... بعد از نماز ... بلافاصله اومدم سر کالس و نوشتمش ... همون روز که برگشتم ... تمام اسباب بازی هام روز از توی کمد جمع کردم ... ماشین ها ... کارت عکس فوتبالیست ها ... قطعات و مهره های کاوش الکترونیک ... که تقریبا همه اش رو مادربزرگم برام خریده بود .. هر کی هم ... هر چی گفت ... محکم ایستادم و گفتم ... من دیگه بزرگ شدم ... دیگه بچه دبستانی نیستم که بخوام بازی کنم ... پول تو جیبیم رو جمع می کردم ... به همه هم گفتم دیگه برای تولدم کادو نخرید ... حتی لباس عید ... هر چقدر کم یا زیاد ... لطفا پولش رو بهم بدید ...💵 یا بگم برام چه کتابی رو بخرید 📚... خوراکی خریدن از بوفه مدرسه هم تعطیل شد ...❌ کمد و قفسه هام پر شده بود از کتاب ... کتاب هایی که هر بار، فروشنده ها از اینکه خریدارشون یکی توی سن من باشه... حسابی تعجب می کردن ... و پدرم همچنان سرم غر می زد ... و از فرصتی برای تحقیر من استفاده می کرد ... با خودم مسابقه گذاشته بودم ... امام صادق )ع( فرموده بودند ... مسلمانی که 2 روزش عین هم باشه مسلمان نیست... چهل حدیث امام خمینی رو هم که خوندم ... تصمیمم رو گرفتم ... چله برمی داشتم ... چله های اخلاقی ... و هر شب خودم رو محاسبه می کردم ... اوایل ... اشتباهاتم رو نمی دیدم یا کمتر متوجه شون می شدم ... اما به مرور ... همه چیز فرق کرد ... اونقدر دقیق که متوجه ریزترین چیزها می شدم ... حتی جایی رو که با اکراه به صورت پدرم نگاه می کردم ... حاال چیزهایی رو می دیدم ... که قبلا متوجه شون هم نمی شدم .. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#سربازگمنام ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟♥️

💟#قسمت‌بیست‌و‌هشتم: پسر پدرم هر چه زمان به پیش می رفت ... زندگی برای شکستن کمر من ... اراده بیشتری به خرج می داد ... چند وقت می شد که سعید ... رفتارش با من داشت تغییر می کرد ... باهام تند می شد ... از باال به پایین برخورد می کرد ... دیگه اجازه نمی داد به کوچک ترین وسائلش دست بزنم ... در حالی که خودش به راحتی به همه وسائلم دست می زد ... و چنان بی توجه و بی پروا ... که گاهی هم خراب می شدن .. با همه وجود تلاش می کردم ... بدون هیچ درگیری و دعوا ... رفتارش رو کنترل کنم ... اما فایده ای نداشت ... از طرفی اگر وسایل من خراب می شد ... پدرم پولی برای جایگزین کردن شون بهم نمی داد ... وقتی با این صحنه ها رو به رو می شدم ... بدجور اعصابم بهم می ریخت ... و مادرم هر بار که می فهمید می گفت ... - اشکال نداره مهران ... اون از تو کوچیک تره ... سعی کن درکش کنی ... و شرایط رو مدیریت کنی ... یه آدم موفق ... سعی می کنه شرایط رو مدیریت کنه ... نه شرایط، اون رو ... منم تمام تلاشم رو می کردم ... و اصلا نمی فهمیدم چی شده؟ ... و چرا رفتارهای سعید تا این حد در حال تغییره؟ ... گیج می خوردم و نمی فهمیدم ... تا اینکه اون روز .. از مدرسه برگشتم ... خیلی خسته بودم ... بعد از نهار ... یه ساعتی دراز کشیدم ... وقتی بلند شدم ... مادرم و الهام خونه نبودن ... پدرم توی حال ... دست انداحته بود گردن سعید ... و قربان صدقه اش می شد ... - تو تنها پسر منی ... برعکس مهران ... من، تو رو خیلی دوست دارم ... تو خیلی پسر خوبی هستی ... اصال من پسری به اسم مهران ندارم ... مادرت هم همیشه طرف مهران رو می گیره ... هر چی دارم فقط مال توئه ... مهران 18 سالش که بشه ... از خونه پرتش می کنم بیرون ... پاهام سست شد ... تمام بدنم می لرزید ... بی سر و صدا برگشتم توی اتاق ... درد عجیبی وجودم رو گرفته بود ... درد عمیق بی کسی ... بی پناهی ... یتیمی و بی پدری ... و وحشت از آینده ... زمان زیادی برای مرد شدن باقی نمونده بود ... فقط 5 سال ... تا 18 سالگی من ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌#سربازگمنام ⓙⓞⓘⓝ↯ ♡➣@Fatemy_Alavi⃟♥️

#ڪلام‌امیر 💠حکمت 112💠 🔻مشكلات شيعه بودن!! 🔻 (اعتقادى ، سياسى) درود خدا بر او ، فرمود : ✳️ هر كس ما آهل بيت پيامبر (ص) را دوست بدارد ، پس بايد فقر را چونان لباس رويين بپذيرد .(يعنى آمادة انواع محروميت ها باشد). #سربازگمنام دختران‌فاطمی‌پسران‌علوی🌼✨