اسامی چالش امشب خواهران 💎❤️:
۱:دلتنگ حرم
۲:نازنین
۳:یا زهرا
۴:فاطمه زهرا
۵:فدایی رهبرم
۶:فاطمه سادات
۷:زهرا
برای شرکت در چالش به آیدی زیر مراجعه کنید :
https://eitaa.com/Hadidelha99
.
.
دعای_فرج📜
ٻِسمِ_اللہِ_الرَّحمَڽِ_الڔَّحِیم...
🌺الهى عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ
♥️وضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ
🌺واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَيْكَ
🌸الْمُشْتَكى وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِى
♥️الشِّدَّةِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى
🌺محَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِى الاْمْرِ
🌸الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
♥️وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ
🌺عنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَريباً
🌸كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ يا
♥️محَمَّدُ يا عَلِىُّ يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ
🌺اكْفِيانى فَاِنَّكُما كافِيانِ وَانْصُرانى
🌸 فاِنَّكُما ناصِرانِ يا مَوْلانا يا صاحِبَ
♥️الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِكْنى
🌺ادْرِكْنى اَدرِکنی
🌸الساعه الساعه الساعه
♥️العجل العجل العجل یاارحمن راحمین بحق محمد وآله طاهرین
(خواندن دعای فرج
به نیت سلامتی و
~♡ ~ تعجیـل در فرج مولامـون)
.
.
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج🌸🌱
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
✨🌸
#قرار_جدید_اعضای_کانال 😉💕
🔰ذکر روز پنج شنبه 🤲🏻📿
🧡لااله الاالله الملک الحق المبین 🧡
0️⃣0️⃣1️⃣مرتبه👌🏻
#قبول_باشه 🌹
چقدر دور سَرت آفتاب می گردد
ستارههاهمهمحوِ توصبحوشام...حسین!
#صبحتون_حسینی♥️
#ما_ملت_امام_حسینیم
#من_محمد_را_دوست_دارم 💚
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
┄✦۞✦✺﷽✺✦۞✦┄
#حدیث_نور
✨امام علی علیه السلام می فرمایند:
#موفقیت با دوراندیشی به دست می آید
و دوراندیشی، با کسب تجارب.✌️
غررالحکم، ص311📚
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#دختربسیجی 🧕
#پارت هفتادم
می دونستم هیچ کاری نمی تونه بکنه ولی من مضطرب بودم و از کارم احساس پشیمانی
می کردم.
بدون اینکه لباس بپوشم و همانطور که حوله تنم بود روی تخت دمر دراز کشیدم و چشمام رو بستم.
سرم حسابی درد می کرد ولی نخواستم مسکن بخورم تا هم خودم رو تنبیه کرده باشم و هم برای همیشه یادم بمونه که دیگه
نباید زیاده روی کنم.
صبح شنبه، به محض ورودم به شرکت آرام رو دیدم که جلوی میز منشی وایستاده و با نازی حرف می زنه.
دلم می خواست بهش حمله کنم و همونجا خفه اش کنم.
یه جورایی او رو مقصر اتفاق دو شب پیش
می دونستم چون من به خاطر اینکه به او فکر نکنم زیاده رو ی کرده بودم.
پرهام که تازه از اتاقش خارج شده بود با دیدن من لبخند به لب به طرفم اومد که باعث شد آرام و ناز ی هم متوجه حضور من
بشن و به من نگاه کنن.
#کپی آزاد 👆🙂
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#دختربسیجی 🧕
#پارت هفتاد _یکم
حواسم به آرام بود که وقتی چشمش به من افتاد خیلی زود نگاهش رو ازم گرفت و به اتاق حسابداری رفت.
رفتنش طور ی بود که به نظر می رسید داره ازم فرار می کنه.
نگاهم رو از آرام گرفتم و بدون توجه به پرهام که به طرفم میومد به سمت اتاقم پا تند کردم که باعث شد پرهام هم به دنبالم بیاد
و وارد اتاق بشه.
کتم رو روی مبل انداختم و دست به جیب پشت دیوار شیشه ای وایستادم ولی با یادآوری وحشت توی چشمای آرام که از نگاه
کردن به پایین به وجود اومده بود و برا ی فرار از فکر کردن بهش از دیوار فاصله گرفتم و کلافه
روی مبل نشستم.
پرهام که تا اون موقع وایستاده بود و من رو نگاه می کرد به حرف اومد و پرسید : آراد تو با سایه کات کردی ؟
جوابی ندادم که جلوم نشست و گفت:راست
می گه به زور باهاش.....
با عصبانیت بهش توپیدم:گه خورده، من باهاش رابطه داشتم ولی نه به زور و اجبار!.... او برای اینکه خودش رو بهم غالب کنه
عمدا خودش رو در اختیارم گذاشت.
_ولی او جور دیگه ای می گفت و کلی هم تهدید کرد.
_من از تهدیداش نمی ترسم دختره ی احمق فکر کرده می تونه با این کاراش منو عاشق خودش کنه.
_اون که معلومه نمی تونه کار ی کنه ولی تو چته که مثل برج زهر ماری ! نگو به خاطر سایه است که باور نمی کنم.
#کپی ازاد 👆🙂
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
#دختربسیجی 🧕
#پارت هفتاد _دوم
قبل اینکه جوابش رو بدم منشی بعد در زدن وارد اتاق شد و رو به من گفت:ببخشید که مزاحم
می شم ولی باید بهتون می گفتم
که آقای رحیمی دو بار تماس گرفت و گفت بهتون بگم حتما بهشون زنگ بزنید و اینکه این رو هم باید بهتون می دادم.
پرهام که دید من حوصله ندارم کاغذای توی دست نازی رو گرفت و به محض نگاه کردن بهشون کاغذی رو به دست گرفت و در
حالی به من نشونش میداد گفت: اینو باش درخواست مرخصی!
بی حال برگه درخواست مرخصی رو از دستش گرفتم و اسم درخواست کننده اش رو خوندم.
آرام یک روز قبل تعطیلی رو درخواست مرخصی داده بود.
به نازی نگاه کردم و گفتم:مرخصی وسط هفته و قبل تعطیلی رسمی؟! دلیلش چیه؟
_می گفت می خواد با دوستاش بره مشهد.
برگه رو روی میز گذاشتم و با تغییر مدت درخواست از یک روز به دو روز زیرش رو امضا کردم.
پرهام که از کارم تعجب کرده بود گفت:هیچ معلومه چیکار می کنی؟ تو باید با درخواستش مخالفت کنی نه اینکه دو روز بهش
مرخصی بدی
#کپی آزاد 👆🙂
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa
•﷽
کسی که دیدار پروردگارش را تمنامی کند ،عمل صالح بجای بیاورد و در عبادت پروردگارش هیچ کس را شریک قرار ندهد .🌸✨
🥀کهف آیه ١١٠✨
----------------------------------------
#رهنمود_های_قرآنی🔖
#دختران_فاطمے|#پسران_علوے
ⓙⓞⓘⓝ↯
♡➣@hadidelhaa