eitaa logo
جبهه فرهنگی فاطمیون استان مازندران
1.2هزار دنبال‌کننده
5.3هزار عکس
3.4هزار ویدیو
36 فایل
کانال رسمی جبهه فرهنگی فاطمیون استان مازندران کانالی 🌸 با حضور جمعی از دختران و بانوان فعال فرهنگی استان مازندران 🦋جهت انس بهتر و معرفی شهدا و انقلاب اسلامی 🌺اینجا متبرک به حضور خانواده های معظم شهدا است.
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید سید مجتبی علمدار هیچ چیز را برای خودش نمی خواست. به کم قانع بود؛ همیشه از خودش میپرسید: آیا دیگران هم دارند؟ وقتی از وسایل زندگی چیزی اضافه به نظرش می رسید؛ بامشورت هم به کسانی که احتیاج داشتند میداد. 🌹 🌹 🌷 @fatemioun110
💢 بارز ترین خصیصه اخلاقی 🌷شهید سید مجتبی علمدار🌷 🎙راوی : همسر شهید 🌷 @fatemioun110 بزرگترین مشکلات هم اگر بر سرشان فرود می آمد، راحت نگاه می‌کرد و سرش را پایین می انداخت. اینکه عصبانی شود و داد و فریاد کند، اصلا در مرامش نبود. همیشه نگاه می‌کرد و سرش را پایین می انداخت. 🌷 @fatemioun110 📩 ٢٧ دی منتظریم 🕒 ساعت 15:00 👈 بابل، چهار راه شهدا، مسجد قهاریه، سنگر مقاومت جبهه فرهنگی فاطمیون
آرامِ دل بودی و رفتــی زِ بَر مـا با رفتنت ، آرام و قرار ، از دلِ ما رفتـــــــ ... #دخترا_باباییند #همسر_شهید #شهید_سیدمجتبی_علمدار سی وپنجمین محفل بر بال خاطره در جبهه فرهنگی فاطمیون ❣ @fatemioun110
🌹 « باب شهادت بستہ میشد ؛ اگر همسران شهدا زبان بہ شِڪوه باز می ڪردند . » 🇮🇷 @fatemioun110
سرشار از احساسات وعاطفه بود.. برای هرکاری که انجام می دادم تشکر می کرد، همیشه قدردان بود. همیشه دستهایم را می بوسید.. میگفت من شرمنده ی خوبی های تو هستم...🌹🌹 #همسر_شهید #شهید_مدافع_حرم #شهید_علی_عابدینی #جبهه_فرهنگی_فاطمیون 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🇮🇷 @fatemioun110
🌿 به چشم هایم خیره شده بود، نگاهم را دزدیدم. شاید از چیزی که میخواستم بشنوم می ترسیدم. +گفت میخواهد به سوریه برود، اولش چیزی نگفتم. +گفت باید راضی باشی تابتوانم بروم. نتوانستم جلوی اشک هایم را بگیرم. وقتی گریه های من را دید، +گفت حضرت زینب(س)را چقدر دوست داری؟ -گفتم خیلی. +گفت من را بیشتر دوست داری یا حضرت(س) را؟ -گفتم حضرت(س)را. +گفت میخواهند حرم حضرت زینب(س)را نبش قبرکنند، تو دلت می آید من اینجا باشم و نروم؟.. --- هیچ جوابی برای خودم هم نداشتم، چه رسد برای علی. به راه سپردمش.. 🌹 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🔸 @fatemioun110
🌷 جای سالم سخت در بدنش سخت پیدا می شد، ظاهراً زندگیمان به سختی می گذشت ،اما باطن زندگی ما زیبا بود . بر اثر بیماری که داشت، خیلی عرق می کرد ،گاهی با ۱۰ حوله اورا نگه می داشتم و تر و خشک می کردم. هر 10دقیقه حوله خیس می شد و تعویض می کردم. زخم بستر شدید داشت و بعد از مدتی خوب می شد ،اما دوتا زخم عمیق در پهلو داشت.. که همیشه بود. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 سال 81 باید به حج تمتع می رفتم، تنها عازم شدم. برای هر دوی ما این دوری سخت بود. وقتی با هم تماس تلفنی داشتیم از دلتنگی با هم گریه می کردیم.. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 #همسر_شهید #شهید_حسین_آملی #رسم_عاشقی 🔸 #جبهه_فرهنگی_فاطمیون 🌷 @Fatemioun110
🌻 اهل شکایت نبود، حقیقتا توکلش به خدا بود، بسیارصبور بود ،35سال یکجا به پشت خوابیده بود. روحیه ی بسیار قوی داشت. قبل از اذان صبح بیدار می شد، توسل داشت و تا حدود ساعت ۷ یا ۸ صبح برنامه عبادی داشت . وقتی می خواستم صبح به سر کار بروم به من می گفت: "منو رو به قبله بذار و برو.." ساعت ها رو به قبله در حال خودش بود و توسلات خاصی داشت. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 تا وقتی روی ویلچر بود ،خودش می رفت برایم با سلیقه خودش لباس می خرید، خیلی خوش سلیقه بود و دیگران هم تعریف می کردند. #همسر_شهید #شهید_حسین_آملی 🔸 #جبهه_فرهنگی_فاطمیون @Fatemioun110
✨✨✨✨✨ ✨✨✨✨ ✨✨✨ ✨✨ ✨ 🔸ما؛ می دانستیم سالها پیش، دور از چشم ما، ستاره های قشنگی از سقف آسمان ایران روی خاک افتاده اند، ستاره هایی که هم در آسمان زیبا بودند و هم روی زمین می درخشیدند.. 🔸ما؛ می دانستیم، سالها پیش، در همین نزدیکی های ما، پشت نی های قدبلند هور، مردانی پیشانی خونین خود را برخاک مُهر کردند که زیباتر از همه ی ستارگان بود.. 🔸ما؛ برای رصد این ستاره ها به خانه هایی رفتیم که نور ماه آن ها را رنگ کرده بود.. 🔸ما؛ می دانستیم که در گفتگو بااین بانوان، که نیمه های پنهان یک اسطوره هستند، ناشنیده ها و ناگفته های بسیاری خواهیم شنید. برای نشستن پای این حرف ها باید راه های سختی را پشت سر می گذاشتیم، اما شیرینی این ناشنیده ها این راه ها را هموار می کرد.. 🌹 با ما در این بزم شورانگیز همراه باشید. پنجشنبه 21 آذر 98 ساعت 2:30 عصر چهارراه شهدا، مسجد قهاریه 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🔸جبهه فرهنگی فاطمیون 🌷 @Fatimioun_ir