رهبر انقلاب در عید مبعث اینطور فرمودند👇👇
5
(( شما امروز هم مشاهده میکنید که در تبلیغات دشمنان، از چیزی به نام «اسلام سیاسی» نام آورده میشود؛ اسلام سیاسی همین است که در نظام اسلامی ایران تحقّق پیدا کرده -که حالا بعد اشاره خواهم کرد به حرکت عظیمی که امام بزرگوار ما انجام دادند- و آماج حملات آنها، اسلام سیاسی است. اسلام سیاسی یعنی همین اسلامی که توانسته با تشکیل حکومت، دستگاههای گوناگون، نظامهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی و غیره به وجود بیاورد و یک هویّت دینی و اسلامی را برای یک ملّت ایجاد بکند؛ این، آن چیزی است که در مورد دین [میشود گفت]. بنابراین تعریف قرآن از دین یک چنین چیزی است؛ این را نمیشود فرو کاست به کارهای کوچک، به یک اعمال عبادی صِرف و محض. بنابراین بعثت یک حرکت عظیمی است که برنامهی جامع و نجاتبخش بشر را در اختیار انسانها میگذارد و آنها را آماده میکند برای یک حرکت بزرگ.))
6
امشب به جریانهای #مخالف اسلام سیاسی اشاره کنیم که در حقیقت چه جریان هایی با اسلام سیاسی مخالفت دارند
(بحثی بسیار جالب و روشنگرانه...)
7
به طور کلی دو دسته مخالف با اسلام سیاسی می توان بیان کرد دسته اول مخالفین سنتی اسلام سیاسی هستند و دسته دوم مخالفین مدرن و جدید اسلام سیاسی
8
دسته ی سنتی اسلام سیاسی در حقیقت افرادی هستند که تفکر آنها از سالیان سال قبل از انقلاب و شاید صدها سال قبل از انقلاب اسلام را از مسائل سیاسی جدا کردند و ریشه و اصل و اساس آن ها به ماجرای سقیفه برمیگردد که در ماجرای سقیفه و قبل از آن در ماجرای صحیفه ملعونه در کتب اهل سنت به آن اشاره شده است عدهای در صدد بر آمدند که حکومت بر مسلمانان را از دسته جانشین حقیقی رسول الله یعنی امیرالمومنین بگیرند و همین کار را هم کردند
9
فرهنگ اسلامى و به ويژه شيعى به هيچ روى سكولاريسم را برنمىتابد، از ديگر سو تفكر دينى اسلامى- شيعى به لحاظ نظرى همه توانايىهاى لازم براى مقابله با موج سكولارسازى را داراست.
ولى با اين همه نمىتوان نسبت به خطر سكولارسازى جوامع اسلامى بهطور كامل آسوده خاطر بود. از طرف ديگر عرفىسازى و گسستن پيوند دين و دنيا داراى مراتب و درجاتى است كه درجاتى از آن در عمل و در طول تاريخ دامنگير جامعه اسلامى شده است.
10
استاد مطهرى در اين باره مىنويسد: «... حكومت به نام خدا و پيغمبر محفوظ بود اما معنى، يعنى تقوى و راستى و عدالت و احسان و محبت و مساوات و حمايت از علوم و معارف در آن وجود نداشت. خصوصاً در دوره اموى كه با علوم و معارف مبارزه مىشد تنها چيزى كه ترويج مىشد عادات و آداب جاهلى و مفاخرت به آباء و انساب بود. اين جا بود كه سياست از ديانت عملًا جدا شد. يعنى كسانى كه حاصل و حافظ مواريث معنوى اسلامى بودند، از سياست دور ماندند و در كارها دخالت نمىتوانستند بكنند و كسانى كه زعامت و سياست اسلامى در اختيار آنها بود از روح معنويت اسلام بيگانه بودند ...»
11
همو مىگويد: «اهتمام اسلام به امر سياست و حكومت و جهاد و قوانين سياسى براى حفظ مواريث معنوى يعنى توحيد و معارف روحى و اخلاقى و عدالت اجتماعى و مساوات و عواطف انسانى است. اگر اين پوست از اين مغز جدا باشد، البته مغز گزند مىبيند و پوسته خاصيتى ندارد، بايد سوخته و ريخته شود.
12
از طرف ديگر عرفىسازى و گسستن پيوند دين و دنيا داراى مراتب و درجاتى است كه درجاتى از آن در عمل و در طول تاريخ دامنگير جامعه اسلامى شده است. عوامل تهديد كننده جوامع اسلامى و نيز
جامعه اسلامى ايران نيز كم نيستند، پارهاى از اين عوامل عبارتند از:
1-. ظاهرگرايى
استفاده ظاهرى و ابزارى از دين و بازى با الفاظ و تشريفات و فرونهادن لُب و مغز عقلانى و اخلاقى دين، از آفات بزرگى است كه در طول تاريخ در عمل بين دين و حكومت، جدايى افكنده است.
13
2. غربگرايى
رشد و گسترش غربگرايى و الگوگيرى از روند توسعه سياسى، اقتصادى، مديريتى، علمى و فنى غرب مبانى نظرى و عرفى گرايانه تمدن غربى را نيز به طالبانش القاء مىكند. هم اكنون بسيارى از جوامع اسلامى بر سر دو راهى تاريخى بزرگى قرار دارند: يكى تداوم انفعال و الگوپذيرى از مدرنيته غربى و درپى آن فاصله گرفتن از مكتب اسلام به مثابه «مكتب راهنماى عمل» است و ديگر طراحى و به كارگيرى الگوى مناسب توسعه و پيشرفت خويش.
14
3 عصرىكردن دين
عصرى نمودن و ارايه قرائتهاى عصرى از دين به دگرگونى ماهيت دين و پيدايش تكثر بىسرانجام منتهى شده و تأثير بارزى بر عرفى شدن دارد. برخى گمان مىكنند كه اديان الاهى به يكسان از برداشتهايى كه به نحوى نقش بشرى را در صورت بخشى آن پررنگ كنند، حساس و ضربه پذيرند. اين مسئله نخستين بار در مسيحيت رخ نمود و اكنون نيز برخى از نوانديشان، آن را براى اسلام تجويز مىكنند. «1» در عين حال بايد توجه داشت كه اسلام توانمندى فراوانى در برابر موج عصرى كردن دارد
15
4. ناكارآمدى حكومت و جامعه دينى
ناكارآمدى حكومت دينى و ناكامى در پياده كردن الگوى اصيل و كارآمد نظام اسلامى و عمل نكردن به تعهداتى كه در برابر جامعه دارد نقش مهمى در واگرايى جامعه دينى و مجاليابى انديشههاى عرفى گرايانه دارد. اين مسئله به ويژه در انقلاب اسلامى ايران كه تنها نظام سياسى مبتنى بر اسلام در پانزدهمين قرن حيات اسلام مىباشد از حساسيت بالايى برخوردار است
16