لذاست كه مىبينيم ساواك كاملًا بر فعاليتهاى انجمن اشراف داشت؛ از بسيارى از آنان جلوگيرى بعمل نمىآورد و سعى مىكرد با فشارهاى معين و محدود از گسترش كادر فعاليتهاى انجمن جلوگيرى به عمل آورد تا هواداران اين مجموعه هرگز از مبارزات خنثى و حاشيهاى پايشان را فراتر نگذارند.
37
مهمترين مبانى فكرى و اعتقادى انجمن حجتيه
1. رويكرد خاص به مهدويت و مسئله انتظار
در ديد انجمن حجتيه اعتقاد به حضرت صاحب الزمان (عجلالله فرجهالشريف) در محبت و دوستى ايشان و برنامههاى عبادى خلاصه شده است. رسالت انسان منتظر در دوران غيبت را بيشتر در تلاش براى سازندگى خود و ديگران و اصلاح محيط و به راه آوردن گم گشتگان و منحرفان از اسلام بهويژه، اصلاح محيط از بهائيت مىدانستند
38
همانگونه كه مشاهده مىشود سخنى از مبارزه با حكومت ظلم و ستم كه يكى از اركان اصلى انتظار مىباشد، به ميان نيامده است و متأسفانه در اين ديدگاه به فراموشى نظرى و عملى سپرده شده است. در حالى كه انتظار ظهور حضرت ولىعصر (عجلالله فرجهالشريف) كه از بهترين عبادتها است، يك انتظار منفى و منفعلانه نيست، بلكه انتظارى مثبت و فعال و ايستادگى در برابر حكومتهاى ظلم است
39
2. اعتقاد نداشتن به تشكيل حكومت اسلامى پيش از ظهور
يكى از مبانى فكرى انجمن اعتقاد نداشتن به تشكيل حكومت در زمان غيبت امام معصوم است. انجمن با استناد به برخى از روايات معتقد بودند كه هرگونه قيام و تشكيل حكومتى پيش از ظهور امام زمان مردود و محكوم به شكست است و از اين روايات چنين استنباط مىكردند كه قيام و مبارزه در عصر غيبت بهطور كلى مورد رضايت ائمه اطهار (عليهمالسلام) نيست و در همين راستا با بيان چنين رواياتى، هركسى كه عليه رژيم شاه اقدام مىكرد و بهدنبال تشكيل حكومت بود را محكوم مىنمودند
40
اين در حالى است كه اين روايات صرف نظر از ضعف سندى بعضى از آنها، مربوط به قيامهايى است كه با داعيه امامت و مهدويت همراه باشد
41
اگر فرض كنيم روايتى يافت شود كه بهطور مطلق بگويد هر قيامى صورت بگيرد، محكوم به شكست و نادرست است، اين روايت چون مخالف با خطوط اصلى قرآن و سنت قطعيه معصومين (عليهمالسلام) است، مردود و غيرقابل پذيرش است، زيرا اين همه آيات و رواياتى كه ما در جهاد و امر به معروف و نهى از منكر و احياى كلمه دين و اقامه حدود الهى داريم و اينها مخصوص زمان خاصى نيست، نشان مىدهد كه جلوگيرى از احياى دين، سخن نادرست و قابل پذيرش نيست. اگر در عصر غيبت، حكومت دينى نباشد، لازمهاش حاكميت قوانين غيردينى و افراد ناصالح بر مردم مسلمان است كه هيچگاه خداوند و رسول اكرم (صلىالله عليه و آله) به چنين چيزى راضى نيستند
42
3. اعتقاد به عدم دخالت در سياست
انجمن معتقد به عدم دخالت در سياست بود. در تبصره دوم اساسنامه اين انجمن تأكيد شده بود كه انجمن به هيچ وجه در امور سياسى مداخله نخواهد داشت و نيز مسئوليت هر نوع دخالتى را كه در زمينههاى سياسى از طرف افراد منتسب به انجمن صورت گيرد، برعهده نخواهد داشت اين مسئله بعدها باعث چالش اعضاى انجمن با نيروهاى انقلابى در جريان مبارزات بر عليه رژيم ستمشاهى شد.
43
انجمن براى توجيه سكوت و كنار گذاردن مبارزه عملى به بحث تقيه نيز استناد مىنمود. در حالى كه حضرت امام فرمودند:
«تقيه براى حفظ اسلام و مذهب بود كه اگر تقيه نمىكردند مذهب را باقى نمىگذاشتند. تقيه مربوط به فروع دين است اما وقتى اصول اسلام، حيثيت اسلام، در خطر است، جاى تقيه و سكوت نيست».
44
4. تمركز بر مرجعيت به جاى ولايتفقيه
انجمن مدعى آن است كه به ولايتفقيه معتقد مىباشد ليكن ولايتفقيه مورد تأييد انجمن در حقيقت همان ولايت عامه مراجع است يعنى همه مجتهدان ولايت دارند و اينكه اعلم در ميان آنان وظيفهاش نظارت بر جريان امور است بر اين اساس ولايتفقيه در ديدگاه اين انجمن به معناى ولايت عامه مراجع مىباشد.
45
در حالى كه حضرت امام مبارزه خود را با اساس رژيم استوار نموده بود، انجمن حجتيه نه تنها با امام همراه نشد كه عملًا در مسيرى حركت كرد كه مورد رضايت و حمايت طاغوت قرار گرفت.
حضرت امام مىفرمود:
«ما مكلفيم در امور سياسى دخالت كنيم و مكلفيم همانطور كه پيغمبر مىكرد
46
5. دشمنشناسى ناقص انجمن
انجمن در تشخيص دشمن و دشمنشناسى دچار انحراف و اشتباه بود زيرا پيش از انقلاب اسلامى بجاى اينكه مبارزه خود را معطوف به مبارزه با رژيم ستمشاهى و استعمار نمايد، مبارزه با بهائيت را در اولويت خويش قرار داد.
يكى ديگر از اهداف انجمن، مسئله اهل تسنن بود، آنها براى ايجاد دافعه نسبت به آنان برنامهريزى مىكردند.
47
از آنجا كه انجمن، سياست را نفى مىكرد با اين ويژگى بهائيت درگير نشد و فقط از پايگاه ايدئولوژيك به نقادى آن مىپرداخت به همين دليل هنگامى كه با هويدا نخستوزير معدوم شاه، دكتر ايادى، دكتر ثابتى، يا يزدانىها و غيره كه از مسئولان و متنفذان حكومت استبداد بودند برخورد مىكرد، با وجودى كه آنها بهائى بودند، انجمن باز هم به ديده بىتفاوتى به آنان مىنگريست زيرا درگيرى با آنان اگر چه بهائى بودند جنبه سياسى پيدا مىكرد.
48