eitaa logo
Foad Nasery
110 دنبال‌کننده
3 عکس
3 ویدیو
0 فایل
فؤادِ ناصری هستم.
مشاهده در ایتا
دانلود
این سه نفرم ردشو زدن بچه های کرمان از همین قماش بودن تصمیم سختی بود اگر حمید لو رفته بود نمیشد کار رو ادامه داد اگر در حد یه گوشمالی بابت تمردش بود که هیچ میشد امیدوار به ادامه پروژه بود حاجی تصمیم نهایی رو بر عهده من گذاشته بود تو برزخ گیر کردم احتمال مهندسی معکوس رو میدادم صدای پنکه سقفی تو گوشم ممتد پخش میشد آهنگ همیشگی پس زمینه فکرم بزارین اینطور بگم :( کل تمرکزم ریسک بزرگ بود) آب و آتش ، زدن به سیم آخر وقت زیادی نداشتم ۴ بامداد بود و اول وقت باید خدمت حاجی می‌رسیدم و گزارش کامل میدادم و در نهایت چه تصمیمی گرفتم حیاط نقلی زیر قدم های من ناله میزد شکایت میکرد حوصله در و دیوار هم نداشتم پنکه سقفی رو خاموش کردم زدم بیرون خدایا! خودت می‌دونی این بچه ها چقد مخلصن و باکی از شهادت ندارن ، از دل منم خبر داری نباید از دستشون بدم اینا بندگان مخلصِ گمنام تو اند از مظلومیتشون ، اخلاص شون، عبادت شون، حیاشون ... از هر چیشون بگم واقعا درجه یک و پیدا نشدنی ان خدایا! منو شرمنده ی خلق الله نکن ، منه رو سیاه و دست خالی یا امام زمان! آقای دو عالم اینا بچه های خودتن ،نکنه دستمونو رها کنی نجوا کنان و چشم تر به مسجد رسیدم برای نماز صبح در حال آماده شدن بودند جاتون خالی دوپینگ کردیم بسمت حاجی راه افتادیم الهی آمنت بالله و توکلت الی الله : حاجی! تصمیمم همون آب و آتیشه با یه لجبازی بچه گانه ی حمید ، داستانو چیدم خدا کنه توی تورمون گیر کنن حاجی با چائیش هیچی نمی‌خورد طوری بامزه چای میخورد که هوس میکردی یه پارچ ازش بخوری چند روز گذشت هیچ خبری از بروبچ های نبود حمید هم زندگی عادیشو میکرد آخرش مهره سوخته بود اما واسه گفتن این جمله خیلی زود بود ادامه پروژه منوط به ارتباط با حمید یا خانم سهیلا بود فی الحال تو این پروژه "باد"می‌وزید. + یک نکته خارج از موضوع خدمتتون عرض کنم ؛ ارائه این ماجرای واقعی جاسوس کرمانی بخش کوچکی از کار فشرده و سنگین‌ بچه های گمنام و زحمت کش هست و یه چیزی شاید حدود ۱۰ پرونده همزمان مورد بررسی و تحلیل اولیه قرار میگیره که هر کدوم در سطح خودش جایگاه ویژه ای داره اینکه راوی فردی با نام سازمانی داره یک از ده پروژه نفوذ و ... رو تعریف می‌کنه همزمان روی چند شکار مسلطه...فقط گفتیم در جریان باشید * خانم سهیلا هم کارشو تو فضای مجازی ادامه میداد انصافاً کارِ حوصله سربَری بود و به این نتیجه رسیده بودیم هرگز دیدار حضوری اتفاق نمیوفته چون طرفش جرات اومدن به ایران رو نداشت و سهیلا هم تاکید کرده بود حتی نمیتونه از شهر خارج بشه و کارشون رسیده بود سر اعتقادات... مثل ؛ « چقدر به حجاب اعتقاد داری؟» « اگه من یه روز بهت بگم روسری ات رو برداری تو چکار میکنی؟» « نمیخوای آزاد باشی» + بشدت بوی فتنه و نفوذ می اومد گزارش سهیل از واحد ۸۲۰۰ مبتنی بر بود بنظر میرسید ۸۲۰۰ تصمیم داره تمام‌قد بیاد میدون *وقتش بود گزارش های مکرر و پراکنده واحد سری سایبری رو کنار هم بچینم فیش برداری ۱_ افزایش اکانت های فیک بخصوص در ۲_ سرمایه گذاری و ام_آی_۶ و آمریکا بجای پایتخت در مناطق شهرستانی و بطور پراکنده و دور از مرکز ۳_ رشد قارچ گونه کانال هایی با موضوعات عموما ساختگی با هدف تضعیف اعتقادات شیعه ۴_ ..... ادامه دارد....... فوروارد بدون لینک کانال جایز نیست. مخلصِ بروبچه های انقلابی 📌 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2337996898C97bfe13851