eitaa logo
Foad Nasery
102 دنبال‌کننده
3 عکس
3 ویدیو
0 فایل
فؤادِ ناصری هستم.
مشاهده در ایتا
دانلود
۱/خرداد/۱۴۰۱ کرمان پیام محرمانه ( Mo .Da.W.57Fo ) به محض دیدن پیام محرمانه وارد محیط امن شدم و لینک پیام رو زدم ، سهیل بود این یک پیام محرمانه دستکاری شده اس تا شما خوانندگان عزیز رو کمی با این نوع پیام ها آشنا کنم نه۲دو۲شش۲هشت۱شش۲دو۲ده۳ 1⃣ چهار۴یک۱هشت۱شش۲دو۲ 2⃣ یک۱چهار۳شش۲صفر۳چهار۱چهار۴شش۲صفر۲ده۳یک۱دو۲یک۱دو۴ده۳ 3⃣ هشت۱هشت۲چهار۳یک۱دو۴ 4⃣ هشت۱هشت۲چهار۳یک۱دو۴ 5⃣ چهار۴پنج۱هشت۲یک۱دو۴ سهیل هر بار با یک روش متفاوت رمزنگاری پیام ها رو در محیط ایزوله و امن می‌فرستاد و اینبار ترجیح داده بود ترکیبی از ابجد و رقم رو انتخاب کنه منم که همه رو مثل فارسی از حفظ می‌خوندم اون خط اول که شماره نداره اسم پروژه اس ، ما بین خودمون اسم "طبل حلبی " رو واسش گذاشته بودیم که بشه فهمید پیام مختص کدوم پرونده اس لامصب یکی دو تا که نیست. شماره 1⃣ یعنی دارک وب Dark Web 2⃣ یعنی آموزش قتل خیابانی 3⃣ یعنی کرمان 4⃣ یعنی کردستان 5⃣ یعنی تهران یه چیزایی دستگیرم شد و داشت پازل های ذهنم کنار هم چیده میشد تیم عملیات "فریب" رو چیدم ۱)مکان های فریب ۲) پشتیبانی ۳) تعقیب ۴) مراقبت برنامه اصلی حمید ؛ تخلیه اطلاعاتی اهداف میز ایران در بود حمید با سه پلن متفاوت باید نقششو بازی میکرد و کار رو پیش میبرد حمید نیروی ورزیده ای بود که روش خیلی حساب میکردم در حوزه "فعالیت سلولی" یه نابغه و کار درست بود . ۷ /خرداد/۱۴۰۱ پیاده سازی عملیات "فریب" تو این مدت یک اکانت با هویت جعلی حسابی واسه سهیلا وقت می‌گذاشت و به زعم خودش داشت مخ زنی میکرد بچه ها ردشو زدن طرف خارج از کشور بود و گروه روانشناختی مرکز تشخیص داده بود فرد پشت اکانت ؛ یک مرد حدود ۴۵ ساله است که تنها وظیفه اش به مهرهای معرفی شده هست . بالاخره روز موعود عملیات "فریب" فرا رسید سرپرست تیم و پروژه خودم بودم همیشه قبل از هر عملیاتی زیارت عاشورا میخونم و متوسل به آقا امام حسین علیه السلام میشم بدجور دلم قرص میشه و باکم پر و خیالم راحت میشه حمید در حال آموزش دیدن توسط بود یه جاهایی باید تیزی نشون میداد و یه جاهایی کُندی چون یه فرد معمولی بود و زندگی عادی داشت + اولین پلن روز آموزش حمید بود و باید با یه ترفند فرد یا افراد پشتیبان موساد رو از مخفیگاه بیرون میکشیدیم خواهرِ فرضی حمید بهش زنگ زد و سراسیمه گفت: حمید مامان تصادف کرده ... اونم نزدیک ساعت آموزش باید مکان _مثلا منزلش_ رو ترک میکرد بسمت بیمارستان تا اولین پلن "فریب" استارت بخوره ازش خواسته بود تحت هیچ شرایطی قرارهای آنلاین رو ترک نکنه حتی اگر سنگ از آسمون بباره عباس و تیمش رو محل حمید سوار بودند و من تعقیب X رو واسه پلن اول انتخاب کرده بودم حالا X چه جور تعقیبیه ... ادامه دارد.... فوروارد بدون لینک کانال جایز نیست. مخلصِ بروبچه های انقلابی 📌 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2337996898C97bfe13851
به نَشتی اطلاعاتی فکر میکردم که از بخش ضد نفوذ تماس داشتم طبیعی بود بنده به اسم سازمانی سرپرست تیم بودم و الان به هر دلیلی شاه مهره رو از دست داده بودیم ۷/خرداد/۱۴۰۱ ساعت ۱۷/۲۳ سرپرست ضد نفوذ: چه توضیحی داری؟ : بنده چندین بار عملیات رو چک کردم و بچه های تیم رو از فیلتر گذروندم جناب سرهنگ "حمید" یکی از زبده ترین نیروهای آموزش دیده با رتبه بالاست ( اصلا نمیتونستم بگم "بود " ) یه حرفه ای و متخصصِ *فعالیت سلولی * به اطلاع بنده رسوندن که تیم فاقد هر گونه سرخط های هست بر اساس تایید سازمان ، حلقه های سپر اطلاعاتی سپر نفوذ ضربه امنیتی رو چیدم و تا لحظه ی آغاز عملیات گمون نمیرفت "هویت حمید " توسط افسران پیاده شده باشه هر چند ۳ باگ موجود بود اما تلاش بنده و تیمم در جهت کور کردن همون ۳ باگ بود که با موفقیت انجام شد همون لحظه حاجی اومد رو خط : فؤاد بیا اتاقم حمید پیدا شد بدون فوت وقت بسمت اتاق حاجی رفتم حمید رو در توالت پرسنل بیمارستان بیهوش پیدا کرده بودند ظاهراً یکی از پزشکان بعد از ورود متوجه شخصی در توالت آخر میشه که با کمک خدمه اونجا حمید رو بیرون میارن هیچ کدوم دوربین های مداربسته اورژانس صحنه خارج شدن حمید از موقعیت رو ثبت نکرده بود فایل رسیده از دوربین ها نشون میداد برای چند ثانیه تصویر ۱ ساعت قبل همون بخش رو پخش کرده و خرابکاری عمدی صورت گرفته در صورت هک دوربین ها باید سهیل نتیجه نهایی رو میداد و در صورت حضور عامل جاسوسی یا خودفروخته اورژانس باز باید مورد بررسی دقیق قرار می‌گرفت الحمدلله که "حمید" زنده است و منو از عذاب وجدان رها کرد گزینه های محتمل رو مطرح کردم ۱_ حمید لو رفته ۲_ باید حذف بشه ۳_ فقط در حد یک گوشمالی اولیه بوده تا بفهمه کار کشکی نیس ۴_ با حمید ادامه بدیم یا نه تو حوزه ی کاری ما درصورتیکه ساعتها توضیح بدی باز یک سوال ازت میپرسن "چه توضیحی داری" و این جمله پدرتو درمیاره که چیو توضیح ندادم یا چی مونده که بگم ... منتظر شنیدن همین جمله از حاجی بودم حاجی: فؤاد چه توضیحی داری؟ کاش میتونستم کنترل اعصابمو میزدم رو خاموش با کله میرفتم تو دیوار اما خب همه اینا فقط در حد حرف های پسِ ذهنِ خودمه و هیچ وقت اجرایی نخواهد شد.......................... : حاجی! توضیحی ندارم همه مسولیت ها و خطاها رو گردن می‌گیرم فقط منتظرم که ارتباط مون با حمید مجدد برقرار بشه نکته های زیادی دستمون میاد الحمدلله حمید آسیب جدی ندیده بود و با یه سرم و پانسمان سمت گیجگاهی چپش روانه خونه شد چت در محیط امن با حمید داداش هیچی نگفتن حتی یک کلمه منو بسمت سرویس بهداشتی کشوندن با یه اسلحه رو کمرم از قبل هم کلید داشتن ، در توالت رو باز کردن و با سرعت سرمو به کاشی کوبوندن و هیچی نفهمیدم مدتها بود که با لات ها و ارازل اوباش کار میکرد بی آنکه اونا بفهمن با کیا همکاری میکنن. به قولی پروژه ای کار میگرفتن و پولم نقد دریافت میکردن ادامه دارد.... فوروارد بدون لینک کانال جایز نیست. مخلصِ بروبچه های انقلابی 📌 لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2337996898C97bfe13851