eitaa logo
کانال تربیتی گنجینه
3.4هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
760 ویدیو
1.2هزار فایل
@Mm_31312 با عرض پوزش تبادل و تبلیغ نداریم 🌻 (برخی از پیام های کانال توسط ادمین ارسال می شود.)
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 بسته ویژه آخر ماه #صفر #شهادت_امام_رضا (ع) #داستان_کودکانه هدیه به امام رضا علیه السلام عقربه های ساعت آهسته آهسته جلو می رفت . شور عجیبی تمام وجودش را فرا گرفته بود . دلش می خواست هر چه زودتر صبح بشه و به آرزوی دلش برسه . علی خوابش نمی برد . تا صبح چند بار بیدار شد . صبح شد مامان به اتاق علی آمد . تعجب کرد ! کنار تختش نشست و اونو صدا کرد . گفت : علی جان بیدار شو عزیزم . می خوایم بریم . علی از جاش پرید . با نگرانی گفت : صبح شده ، خواب موندیم ؟ مامان گفت : نه عزیزم دیر نشده بعد از خوردن صبحانه راه می افتیم . بگو ببینم چرا با لباس های مهمونیت خوابیدی ؟ علی گفت : ترسیدم دیر بشه مامان جون . زود باشین . مامان گفت : چرا این قدر عجله داری ؟ علی گفت : دیر می شه من دوست دارم زودتر ازهمه برم زیارت آقا . ممکنه شلوغ بشه ، تازه می خوام بهشون هدیه بدم . اونم چه هدیه ای ؟ مامان لبخند زد و علی رو زود در آغوش گرفت و بوسید... ادامه داستان در👇 ⚫️کانال تربیتی #گنجینه313 ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه آخر ماه #صفر #شهادت_امام_رضا (ع) #داستان_کودکانه ....آخه علی از چند روز پیش برای این روز کلی فکر کرده بود .تا به آقا چه هدیه ای بده ؟ گل باشه ؟ اسباب بازی ، دونه برای کبوترها ؟ پول های عیدی توی قلکش برای نذورات ؟ و یا ... اما اینا هیچ کدوم اونو راضی نمی کرد تا به فکرش رسید از روحانی مسجد کمک بگیره . رفت مسجد و برای ایشون ماجرا رو تعریف کرد . آقای روحانی گفت : علی جان آقا امام رضا علیه السلام دوست دارن باهاشون رفیق بشی و این بهترین هدیه است . علی پرسید : مگه می شه با آقا رفیق شد ؟ چه طوری ؟ آقای روحانی گفت : بله به حرفاشون گوش بدی و سعی کنی اونا رو انجام بدی . یک دفعه چیزی مثل برق از ذهن علی گذشت . یاد حرفای آقا معلم افتاد که می گفت : بچه ها ، دوست امام رضا علیه السلام گفتن که : هرگز ندیدم آقا کسی رو با زبان بیازارند و هرگز ندیدم آقا حرف کسی رو قطع کنند . علی تصمیم گرفت و هدیه اش رو انتخاب کرد بالاخره به حرم رسیدند علی دستای کوچیکشو به نشانه ادب روی سینه گذاشت به آقا سلام داد و گفت : امام مهربونم اومدم با شما رفیق بشم و این هدیه من به شماست امیدوارم این هدیه را از من قبول کنید . ⚫️کانال تربیتی #گنجینه313 ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه آخر ماه (ع) @GANJINE313 (داستان پناهگاه محکم از زبان کبوتر) آیا می‌دانید مهم‌ترین مسأله در دین اسلام چیست؟ همان چیزی که هر روز توی نمازها وقتی سورۀ حمد را می‌خوانیم به آن توجه می‌کنیم! همان چیزی که در اصول دین رتبۀ اول را دارد! همان چیزی که قرآن بارها و بارها از آن سخن گفته است! همان چیزی که امام هشتم، در سفر تاریخی خود به مردم نیشابور گفتند. عجب سفری بود! به نیشابور که رسیدیم، غلغله بود. من که با دیدن آن همه جمعیت ترسیدم و پرواز کردم و روی شاخۀ درختی نشستم. مردم نیشابور خیلی امام رضا (علیه السلام) را دوست داشتند. وقتی کاروان امام می‌خواست آن جا را ترک کند، هزاران نفر دور شترها را گرفته بودند، من روی سر جمعیت پرواز می‌کردم که یک دفعه دیدم همه ساکت شدند. تعجب کردم و روی پشت بام خانه‌ای نشستم. معلوم شد که مردم از امام خواسته‌اند که برای آنها صحبت کند. @GANJINE313 حضرت نگاهی مهربان به تمام مردم کرد و گفت: «خداوند بزرگ فرمود: توحید و یکتاپرستی پناهگاه محکم من است و هرکس وارد این پناهگاه شود، از عذاب دور خواهد ماند!» خیلی‌ها این جملۀ باارزش را یادداشت کردند. دوباره صدای دلنشین امام در فضا پیچید که فرمود: «وارد شدن به این پناهگاه محکم شرطهایی دارد که من یکی از آن شرطها هستم!» جمعیت تکانی خورد و همه فهمیدند که هرکس ولایت امام رضا (علیه السلام) را نداشته باشد، روز قیامت گرفتار خواهد بود! بغ بغویی کردم و خوشحال شدم که از دوستان امام رضا (علیه السلام) هستم و ایشان را صاحب اختیار خودم می‌دانم ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه آخر ماه (ع) مهمان نوازی امام رضا (ع) جعفر از کسانی بود که تازه مسلمان شده بود او می خواست بیشتر در مورد دین اسلام بداند تا مسلمان بهتری باشد . شبی به خانه ی امام رضا (ع) رفت تا سئوالات زیادی را که داشت از امام بپرسد . سوال ها شروع شد و امام با صبر و شکیبایی به سوالاتش جواب می دادند . جعفر گفت : آقا جان آمده ام تا از دین اسلام برایم صحبت کنید . امام فرمود : دین ما دین کاملی است . هر سوالی داری بپرس . آن ها مشغول صحبت شدند و امام با حوصله جواب می داد . در بین این سوال و جواب ها بودند که ناگهان چراغی که در مقابل آن ها بود خاموش شد . جعفر آن را برداشت و کنار پنجره رفت در نور کمی که از بیرون می تابید نگاهش کرد : -چراغ خراب شده است . من الان آن را درست می کنم ... امام چراغ را از او گرفت و گفت : ای جعفر من آن را خودم درست می کنم . آقایم ! من دیگر مسلمان شده ام و از یاران شما هستم . چرا اجازه نمی دهید به شما کمک کنم ؟ امام دستی بر شانه جعفر گذاشت و گفت : -ای جعفر ! ما خانواده ای مهمان نواز هستیم و به مهمان خود احترام می گذاریم و کارهایمان را به آن ها واگذار نمی کنیم ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه آخر ماه (ع) باز هم مرا بطلب نزدیک اذان مغرب بود. خادم ها فرش های تمیز را پهن کرده بودند . زائران آقا علی بن موسی الرضا دسته دسته می آمدند و روی فرش ها می نشستند. یک پیرمرد داشت لب حوض صحن، در حالی که زیر لب ذکر می گفت وضو می گرفت. بچه ای سرش را روی پای مادرش گذاشته بود و خوابش برده بود. خادمی با مهربانی ویلچر یک پیرمرد را آورد و به خانواده اش در پیاده کردن او کمک کرد. کبوتری از روی یکی از رواق ها پرواز کرد و به سمت آسمان رفت، زن و شوهر جوانی کنار هم رو به قبله ایستاده بودند و زیارتنامه می خواندند. خانمی بسته ای شکلات به زائران آقا تعارف می کرد. خادمی با چوب پر رنگی که در دستش بود، کودکی را با مهربانی قلقلک می داد و کودک غش غش می خندید. یک مرد سیاه پوست، دست دو پسرش را گرفته بود و رو به حرم خم شده بودند و به آقا ادای احترام می کردند. علی کنار پدرش در صف نماز نشسته بود و چشم از صحن، زائران و خادم های مهربان برنمی داشت. ناگهان صدای نقاره ها بلند شد. علی عاشق این صدا بود. این چند روز که در مشهد بودند هم صبح و هم غروب منتظر بود نقاره زن ها بزنند. در تمام مدت که آنها نقاره می زدند زل می زد به آنها و در دلش شکوه و عظمت آقا علی بن موسی الرضا را بیشتر حس می کرد. مطمئن بود که وقتی از مشهد برود دلش برای صدای نقاره تنگ می شود. دلش برای خادمان آقا تنگ می شود. دلش برای کبوترهای صحن تنگ می شود. دلش برای حوض داخل صحن تنگ می شود. دلش برای این همه صفا و مهربانی تنگ می شود. دلش برای زائرانی که از همه شهرها و حتی بعضی کشورها آمده اند تنگ می شود. دلش برای آینه های داخل حرم تنگ می شود و از همه بیشتر دلش برای خود امام رضا (ع) تنگ می شود. توی دلش همان طور که رو به قبله نشسته بود گفت: آقا! ما فردا از مشهد می رویم. دلم برایتان تنگ می شود. باز هم مرا به اینجا دعوت کن. بعد جمله ای را که از پدرش یاد گرفته بود زمزمه کرد: آقاجان! باز هم مرا بطلب... 👤طیبه شادمانی ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه آخر ماه (ع) @GANJINE313 کلاه خادم کوچولو بابابزرگ خواب بود. سینا کلاه بابا بزرگ را برداشت و سرش گذاشت و رفت توی حیاط مشغول بازی شد. جاروی کنار حیاط را برداشت و حیاط را جارو زد. در خیال خودش توی حرم بود و صحن بزرگ حرم را جارو می زد. در خیالش خادم شده بود و با لباس سیاه و کلاه قشنگش به همه لبخند می زد. سینا مشغول بازی بود که مامان بزرگ توی حیاط آمد. با دیدن کلاه بابابزرگ روی سر او خنده اش گرفت و گفت: خادم کوچولو چه کلاه قشنگی داری؟ سینا خوشحال شد و جاروکنان به مامان بزرگ گفت: من هم دلم می خواهد مثل بابابزرگ خادم حرم باشم. از این کلاه ها سرم بگذارم و صحن را جارو کنم. مامان بزرگ با مهربانی گفت: وقتی بزرگتر شدی می توانی خادم حرم شوی اما حالا بیا کلاه بابابزرگ را سرجایش بگذار تا کثیف نشود. سینا با عجله کلاه را آورد و دست مامان بزرگ داد و گفت: می شود امروز به بابابزرگ بگویید مرا هم با خودش به حرم ببرد. اگر شما بگویید قبول می کند. بعد همان جور که لبخند می زد گفت: قول می دهم بچه ی خوبی باشم. مامان بزرگ با مهربانی دست سینا را گرفت و گفت: ببینم چه کار می توانم بکنم و دوتایی با هم توی اتاق رفتند تا بابابزرگ را برای رفتن به حرم بیدار کنند. مامان بزرگ همان جور که بابابزرگ را بیدار و لباس قشنگ مشکی اش را مرتب می کرد تا بپوشد گفت: راستی آقا امروز یک خادم کوچولو توی حرم لازم ندارید که کمکتان کند. بابابزرگ همان جور که بلند شد صورتش را بشوید لبخندزنان گفت: فکر بدی نیست. به شرطی که شیطنت نکند. بعد نگاهی به سینا انداخت و گفت: خادم کوچولو زود باش لباس بپوش که برویم. سینا با خوشحالی بابابزرگ را بوسید و همراه بابابزرگ به سمت حرم به راه افتاد. به حرم که رسیدند سینا کنار بابابزرگ ایستاد. کلاه او را روی سرش گذاشت و صحن را جارو کرد و به توصیه های بابابزرگ عمل کرد. کلاه کمی برایش بزرگ بود اما سینا خوشحال بود. خوشحال بود و می خندید. او خادم حرم شده بود یک خادم کوچولو با یک کلاه قشنگ.. ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه آخر ماه (ع) @GANJINE313 خادم کوچولو من یک آرزوی بزرگ دارم. دلم می‌خواهد وقتی بزرگ شدم، خادم حرم امام‌رضا(علیه السلام) بشوم و لباس مخصوص بپوشم و به زائرها کمک کنم: کفش‌ها را از زائرها بگیرم، جفتشان کنم و توی جاکفشی بگذارم یا مثلاً موقع نماز صف‌ها را مرتب کنم و اگر بچه‌ای گم شد ، کمکش کنم تا پدر و مادرش را پیدا کند. بعد از اینکه مامان زیارت‌نامه‌اش را خواند، آرزویم را به او گفتم. مامان گفت: «چه آرزوی خوبی! از امام‌رضا(علیه السلام) بخواه تا کمکت کنه که به این آرزو برسی.» مامان کمی فکر کرد؛ بعد گفت: «البته از حالا هم می‌تونی خادم امام‌رضا(علیه السلام) باشی، از همین حالا که توی حرم نشستیم!» تعجب کردم. پرسیدم:« چه‌جوری؟» مامان گفت:« کاری نداره: یک‌کم به اطرافت دقت کن.» کمی این‌طرف‌وآن‌طرف را نگاه کردم. چند تا مُهر گوشه‌ای افتاده بود. بلند شدم. مُهرها را برداشتم و توی جامُهری گذاشتم؛ بعد چند تا زیارت‌نامه را دیدم که روی زمین افتاده بود. تندی رفتم و آن‌ها را هم برداشتم و گذاشتم توی قفسۀ مخصوصشان. یک پسرکوچولو را دیدم که داشت با یک زیارت‌نامه بازی می کرد و نزدیک بود برگه‌هایش را پاره کند. یک شکلات به پسرکوچولو دادم و گفتم: «می‌شود مواظب زیارت‌نامه باشی و پاره یا کثیفش نکنی؟» پسرکوچولو شکلات را گرفت و زیارت‌نامه را به من داد. وقتی از حرم برگشتیم، خیلی خوش‌حال بودم؛ چون توی حرم، چند تا کار کوچولوی خوب انجام داده بودم ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه آخر ماه (ع) زیارت بچه ها سلام ، اسم من رضاست . من روز تولد امام رضا علیه السلام متولد شدم ، واسه همین هم مامان و بابام اسممو گذاشتن رضا . من و علی هر هفته با همدیگه می ریم حرم و زیارت می کنیم. علی همکلاسیمه و خونشون نزدیک خونه ماست . یک روز که مثل همیشه داشتیم از مدرسه برمی گشتیم ، علی موقع خداحافظی بهم گفت : امروز یادت نره ها . بعداظهر می یام دنبالت تا بریم حرم زیارت . یک کم که رفت جلوتر برگشت و گفت : راستی رضا ! مادربزرگم ازم خواسته تا اونم با ما بیاد .آخه خیلی وقته زیارت نرفته . اینو گفت و خداحافظی کرد و رفت . اما بچه ها خیلی ناراحت بودم . وقتی علی گفت : با مادربزرگش می یان حرم خیلی دلم گرفت . با خودم گفتم کاش مادربزرگ منم زنده بود و با ما می یومد زیارت . اون طوری مادربزرگامون با هم دوست می شدند و همه با هم می رفتیم زیارت . بعداظهر شد و صدای زنگ خونه به صدا دراومد . مامان منو صدا کرد و گفت : رضا جون علی اومده دنبالت . منم که از قبل آماده شده بودم از مامان خداحافظی کردم و با علی و مادربزرگش به راه افتادیم . توی راه همش فکر مادربزگم بودم خیلی دلم براش تنگ شده بود هر چی مادربزرگ علی صحبت می کرد بیشتر دلم هوای مادربزرگم رو می کرد . به حرم رسیدیم داشتیم سلام می دادیم که یک پیرزنی که روی ویلچر بود گفت : پسرم می شه کمکم کنی تا منم زیارت کنم . با حرف پیرزن خیلی خوش حال شدم . گفتم : بله حتما . منم ویلچر اون پیرزن رو کمک می کردم و هر چهار تایی با هم رفتیم زیارت . خیلی خوش گذشت . وقتی می خواستیم از هم خداحافظی کنیم پیرزن رو به من کرد و گفت : خیر ببینی پسرم . منم اون روز خیلی خوشحال شدم چون هم به یک نفر کمک کردم و هم رفتیم زیارت و اون زیارت شد یک زیارت به یادماندنی . ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه آخر ماه (ع) هرجا که هستیم، خادم تو هستیم اسم من امین است ما در روستا زندگی می‌کنیم روستای ما از شهر مشهد خیلی دور است من همیشه آرزو دارم به زیارت امام‌رضاعلیه‌السلام بروم چند وقت پیش، یکی از اهالیِ ده به مشهد رفت وقتی برگشت، خیلی خوش‌حال بود؛ چون خادم امام‌رضاعلیه‌السلام شده بود از آن روز به بعد، من هم آرزو داشتم خادم آقا بشوم ‌روزی با پدر به مسجد رفتیم قرار بود با همت مردم ده، یک هیئت مذهبی تشکیل شود گوشه‌ای از مسجد نشسته بودم که حاج‌تقی صدایم زد و گفت «اگر کاری نداری، این سینی چای را بین مهمان‌ها تعارف کن» چشم گفتم و چای‌ها را دور دادم وقتی برگشتم، حاج‌تقی گفت «امین جان اگر زحمتی نیست، استکان‌ها را هم جمع کن» با خوش‌حالی این کار را هم کردم وقتی جلسه تمام شد و می‌خواستیم از مسجد بیرون بیاییم، حاج‌تقی جلو آمد و گفت«ببینم پسرم، دوست داری خادم آقا شوی؟» با تعجب گفتم«خادم آقا؟ کدام آقا؟» حاج‌تقی گفت«پسرم این هیئت رضوی است و قرار است همۀ کارهایش به‌نیّت شادی دل آقا امام‌رضاعلیه‌السلام انجام شود؛ خُب پس با این حساب، هرکس در انجام کارها کمک کند، خادم امام‌رضاعلیه‌السلام به‌شمار می‌رود» با شنیدن نام امام‌رضاعلیه‌السلام فوری گفتم «بله، بله، حتماً من خیلی دوست دارم خادم آقا باشم » از آن روز به بعد، در جلسۀ هفتگی هیئت حاضر می‌شوم و در کارها به بزرگ‌ترها کمک می‌کنم حالا دیگر خوب می‌دانم که حتماً لازم نیست در حرم امام‌رضاعلیه‌السلام خادم باشیم من سعی می‌کنم هرجا که هستم، خادم حضرت باشم؛ چون هرجا که باشیم، اگر کاری انجام دهیم که باعث شادی دل امام‌رضاعلیه‌السلام شود، از راه دور هم خادم آقا هستیم ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه (ع) 1⃣ ➕ در رابطه با امام رضا(ع) ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه (ع) 2⃣ ➕ در رابطه با امام رضا(ع) ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه (ع) 3⃣ ➕ در رابطه با امام رضا(ع) ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه (ع) 4⃣ ➕ در رابطه با امام رضا(ع) ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه (ع) 5⃣ ➕ در رابطه با امام رضا(ع) ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه (ع) 6⃣ ➕ در رابطه با امام رضا(ع) ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه (ع) 7⃣ ➕ در رابطه با امام رضا(ع) ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه (ع) 8⃣ ➕ در رابطه با امام رضا(ع) ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه (ع) 9⃣ ➕ در رابطه با امام رضا(ع) ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🏴 بسته ویژه (ع) 🔟 ➕ در رابطه با امام رضا(ع) ⚫️کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
نشانی بهشت.pdf
594.1K
📚 #کتاب (نشانی بهشت) 📎چهل درس زندگی از نگاه امام رضا(ع) 💠کانال تربیتی #گنجینه313 ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
16.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴 بسته ویژه آخر ماه #صفر #شهادت_امام_رضا (ع) #طراحی_با_شن 👌👌 ➕ #نماهنگ زیبای "تصور کن" 📌با صدای صابر خراسانی و نقاشی با شن فاطمه عبادی ⚫️کانال تربیتی #گنجینه313 ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
@GANJINE313 داستان .کودکانه.mp3
880.3K
🎧 #شعرکودکانه_صوتی در رابطه با #امام_رضا (ع) 💠کانال تربیتی #گنجینه313 ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
@GANJINE313 مربیان خلاق.mp3
4.02M
🏴 بسته ویژه آخر ماه #صفر #شهادت_امام_رضا (ص) 🎧 #نماهنگ_کودکانه ویژه سالروز شهادت #امام_رضا (ع) ⚫️کانال تربیتی #گنجینه313 ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
هدایت شده از مدرسه مهدوی 🌤
بنام خدا لطفا نشر حداکثری پویش 💖 ویژه دختران 9 ساله 💖 در سراسر کشور برگزاری همزمان با جشن نهم ربیع الاول سالروز آغاز امامت امام مهدی(علیه السلام) 🎁همراه با اهدای جوایز به قید قرعه جهت شرکت در پویش از جشن تکلیف خانگی خود یک عکس یا فیلم 60ثانیه ای با هشتگ تهیه کرده و ضمن انتشار در فضای مجازی برای ما ارسال نمایید شاخص های فیلم و عکس:📹📸 ✅فیلم حداکثر 60 ثانیه باشد ✅فیلم و عکس ارسالی به صورت افقی باشد ✅در بخش عکس تنها یک عکس ارسال شود و تمام موارد در یک قاب جمع شود ✅موضوع فیلم ارسالی یکی از موارد زیر باشد: 📌دکلمه یا شعر خوانی 📌عهد با امام زمان(علیه السلام) 📌فیلم داستانی کوتاه چند نکته درباره پویش: 1️⃣جشن تکلیف را حتی الامکان در روز نهم ربیع الاول برگزار کنید 2️⃣سعی کنید فضاسازی و تزئین داشته باشید 3️⃣داشتن چادر زیبا و حجاب کامل 4️⃣شعار امسال من امام زمانی ام در تصویر دیده شود 5️⃣در آثار نمادی از 📿عبادت📿وجود داشته باشد مثل: سجاده ,تسبیح, قرآن و رحل و .... 💡برای دریافت ایده و پیشنهاد برای جشن تکلیف خانگی به کانال 🌤مدرسه مهدوی 🌤در ایتا مراجعه کنید https://eitaa.com/joinchat/3867410491C4ccb5e87fe 📩می توانید آثار را به ادمین کانال(چشم به راه) ارسال کنید @chashmbe_rah 🗓مهلت ارسال آثار: 13 آبان مصادف با 17 ربیع الاول ولادت با سعادت حضرت رسول(صلی الله علیه و اله) و امام صادق(علیه السلام) و روز دانش آموز
هدایت شده از مدرسه مهدوی 🌤
21.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽(آموزش ساخت برای تزئین و فضاسازی)👌👌 🖌کانال 🌤〰〰〰〰〰〰〰 @madreseh_mahdavi 〰〰〰〰〰〰〰🌤 جهت کسب اطلاعات بیشتر درباره پویش بر روی لینک زیر کلید کنید👇 https://eitaa.com/madreseh_mahdavi/304
🌤بسته ویژه و جامع در رابطه با (علیه السلام) به مناسبت سالروز آغاز امامت (علیه السلام) شامل: 🌸درسنامه 🌸نماهنگ 🌸سرود 🌸شعرکودکانه 🌸رنگ آمیزی 🌸کاردستی 🌸ایده 🌸مسابقه 🌸کلیپ 🌸انیمیشن 🌸پوستر 🌸کتاب 🌸و..... 💠دریافت در کانال گنجینه313 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/GANJINE313
🌤 امام زمان دوست دارم من نو گل باغ توام ☀️🌤🌥 چه روز خوبی من دارم منتظر یه عیدی ام ☀️🌤🌥 با اینکه سن من کمه بودنِ تو حس می کنم ☀️🌤🌥 از بچگیم تا به حالا یه عمره که منتظرم ☀️🌤🌥 مهدی جونم دوست دارم من کوچولو منتظرم 🌸🌱🌸🌱🌸 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌤 مادرم می گوید یک نفر در راه است از صدای پایش دل من آگاه است وقتی او می آید قاصدک می خندد راه های غم را بر همه می بندد ابرها می بارد چشمه ها می جوشد هر درختی در باغ رخت نو می پوشد مادرم می گوید روی ماهش زیباست گر چه از او دوریم او همیشه با ماست 🌸🌱🌸🌱🌸 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------
🌤 تو آخرین امام من 🌤مهدی آل فاطمه بر تو رسد سلام من 🌤مهدی آل فاطمه تو ماه تابان منی 🌤مهدی آل فاطمه نور دو چشمان منی 🌤مهدی آل فاطمه زندگی ام برای تو 🌤مهدی آل فاطمه جان و تنم فدای تو 🌤مهدی آل فاطمه ای همه حاصلم بیا 🌤مهدی آل فاطمه مهر تو در دلم بیا 🌤مهدی آل فاطمه بیا که دل شکسته ام 🌤مهدی آل فاطمه منتظرت نشسته ام 🌤مهدی آل فاطمه آمده ام به جمکران 🌤مهدی آل فاطمه بگیرم از تو من نشان 🌤مهدی آل فاطمه ندبه به یادت می خونم 🌤مهدی آل فاطمه یقین می یایی، می دونم 🌤مهدی آل فاطمه دل شده بی قرار تو 🌤مهدی آل فاطمه جهان در انتظار تو 🌤مهدی آل فاطمه 🌸🌱🌸🌱🌸 💠کانال تربیتی ---------------------🌸 @GANJINE313 🌸---------------------