#خاطره
بہبابـڪگفتم:
توبراۍآینـدهچہتصمیمۍدارۍ؟🤨💚°.
بابـڪگـفت:
یڪسوال...🤓🌱°.
یڪچیزۍتوذهنمنمیچرخـہ. . .😉🗞°.
یعنۍواقعا...
مسجـدبآبالحوائجرشـت(مسجدآذرۍزبانهاۍ
رشت)
نمیخوادیڪشـہـیدبده؟🙃🌿°.
شہیدبابڪنورۍ♥️
#شهید_بابک_نوری_هریس
#عقیله
@The_way_to_Allah_313
#خاطره✨
|همسفرخوشخندهیما|
آنقدر شیرین صحبت میکرد و خوشصحبت بود، که همه ما لذت میبردیم وقتی میخندید و حرف میزد. کربلا که رفته بودیم، با این که درست نمیتوانست منظورش را به عراقیها برساند، ولی آنقدر قشنگ و با خوشرویی صحبت میکرد که عراقیها هم دوست داشتند بیشتر با او ارتباط بگیرند. شاید حرف هم را درست نمیفهمیدند؛ ولی سربهسر هم میگذاشتند. عراقیها از آرمان بیشتر از ما خوششان میآمد؛ از بس که خوشخنده بود...
_بهروایتازدوستشهید
🔔غریبطوس| @GHARIB_TUS_313
#خاطره✨
| به وصــٰال آرزو |
حدود یک ماه قبل از شهادتش بود، آرمان با ماشین آمده بود حوزه. آخر هفته هم بود و همه داشتن خونه میرفتن. آرمان هم داشت میرفت که به من گفت: من اول میرم گلزار شهدا و بعد میرم خونه، اگه میخوای بیا با هم بریم. با هم راهی شدیم... به چند تا از مزار شهدا سر زدیم، و زیارت آخر سر مزار شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی رفتیم؛ قطعه پنجاه. بالای سر مزار شهید سجاد زبرجدی ایستادیم، آرمان خسته شده بود، نگاهی به اطراف انداخت و وقتی دید کسی نیست، بالای سر شهید زیرجدی دراز کشید (درست محل دفن بعد شهادتش) و با لبخند گفت: حاجی چی میشه ما شهید بشیم و ما را بیاورند اینجا...
الحمدلله که آرمان به آرزویش رسید و الان هم کنار این همین شهید عزیز دفن شده...
_بهروایتازدوستشهید
🔔غریبطوس| @GHARIB_TUS_313
📜 ارادت به حاج قاسم
حاج قاسم را خیلی دوست داشت.
یک قاب عکس حاج قاسم داشت که آن را روی کمد میگذاشت و هر روز به آن نگاه میکرد...
✍🏻 به روایت از دوست شهید علیوردی
#خاطره
#حاج_قاسم | #آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
--------------
🔔غریبطوس| @GHARIB_TUS_313
#خاطره✨
🪴|ارتباطباشهدا|
یکی از خصوصیات آرمان این بود که خیلی اهل ارتباط با شهدا بود. طوری که سعی میکرد اگر میشد حداقل هر هفته به زیارت شهدا برود ، حالا یا گلزار شهدا یا کهف الشهدا و ...
حدود یک ماه قبل از شهادتش بود که با هم گلزار شهدا رفتیم زیارت کردیم و فاتحه و روضه خوندیم
به قطعه ۵۰ مزار شهید سجادزبرجدی ک رسیدیم
آرمان کنار مزار خوابید و با لبخند به من نگاه کرد
گفت : حاجی چیمیشه ماهم شهید شیم اینجا خاکمون کنن،
من اصلا فکرش را نمیکردم ، یک ماه بعد آرمان شهید شود و کنار همان شهید هم دفن شود
_بهروایتازرفیقِشهید
🔔غریبطوس| @GHARIB_TUS_313
#خاطره✨
|علاقهبهحضرتِرقیه|
آخرین سفری که با هم رفتیم، سفر قم و جمکران بود. داخل اتوبوس هم موقع رفت و هم موقع برگشت کنار هم نشسته بودیم. روضهای از حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) رو کلیپ کرده بودند که دختر بچهها این شعر: «حالا اومدی حالا که دیگه رقیه افتاده از پا اومدی» رو میخوندند...
آرمان از این کلیپ خیلی خوشش اومده بود و میگفت: خیلی گریه کردم، خیلی قشنگ بود...
آرمان عاشق حضرت رقیه(سلاماللهعلیها) بود.
- بهروایتازدوستشهید
🔔غریبطوس| @GHARIB_TUS_313
#خاطره✨
|آرزویعاقبتبخیری|
مینشستیم می گفت: مامان چشاتو ببند میخواست دستمو بوس کنه چون میدونست من نمیزارم به یه بهونه ای میخواست و من نمیذاشتم می گفت: مامان بوسیدن دست مادر عاقبت بخیری میاره...
می گفت: دعا کن من عاقبت بخیر بشم و به آرزوم برسم...
_بهروایتازمادربزرگوارِشهید
🔔غریبطوس| @GHARIB_TUS_313
#خاطره✨
|آرزویعاقبتبخیری|
مینشستیم می گفت: مامان چشاتو ببند میخواست دستمو بوس کنه چون میدونست من نمیزارم به یه بهونه ای میخواست و من نمیذاشتم می گفت: مامان بوسیدن دست مادر عاقبت بخیری میاره...
می گفت: دعا کن من عاقبت بخیر بشم و به آرزوم برسم...
_بهروایتازمادربزرگوارِشهید
#گمنام
🔔غریبطوس| @GHARIB_TUS_313