🔴به بهانه روز بزرگداشت شیخ بهائی و روز معماری
🖊احمدحسین شریفی
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
🔶امروز (سوم اردیبهشت) در تقویم جمهوری اسلامی ایران با عنوان روز بزرگداشت #شیخ_بهائی و روز #معماری نامگذاری شده است. معماری را میتوان در زمره «هنر» به حساب آورد؛ زیرا هم «دانش» است و هم «صنعت»؛ هم «تجلی جهاننگری» است و هم «ظهوریافتهی ایدئولوژی»؛ هم «محصول فرهنگ» است و هم «انتقالدهنده فرهنگ».
🔷در این رابطه بیان دو نکته خالی از لطف نیست:
🔻نکته اول:
باید بدانیم که شیخ بهائی که به بهانه بزرگداشت او روز سوم اردیبهشت به روز معماری نامگذاری شده است، افزون بر آنکه یک معمار کمنظیر و استثنائی بود؛ حکیم، فقیه، عارف، ریاضیدان، منجم، شاعر، ادیب، مورخ و محدثی بزرگ هم بود. فی الواقع، معماری او مظهر و تجلی حکمت و فقه و فلسفه و کلام و عرفان و دینشناسی او و همچنین «عقلانیت تاریخی» او بود.
🔻نکته دوم:
فرهنگ مدرن غرب و #سبک_زندگی مدرن غربی، با همه خوبیها و بدیهایش، یعنی فکر و فرهنگ #پستمدرن، با تغییر در معماری رسمیت یافت. معماری پستمدرن نیز نه تنها تجلی و مظهر ارزشهای لیبرالیستی که ظهوریافته فلسفه و حتی معرفتشناسی پستمدرن است: «پیچیدگی»، «ابهام»، «درهمریختگی»، «درهمتنیدگی» و «بینظمی» از ویژگیهای فلسفه و معرفتشناسی پستمدرن است که همگی از ویژگیهای معماری پستمدرن هم به شمار میروند.
همچنین «فردیت»، «لذتگرایی»، «لذتطلبی» و «سودگرایی» نیز از شاخصههای ارزشی پستمدرنیسم است که تجلی و ظهور همه آنها را میتوان در معماری پست مدرن هم یافت.
🔶اما آیا مکتب فلسفی ما و جهاننگری و نظام ارزشی ما نیز مانند جهاننگری و نظام ارزشی پستمدرن دارای ویژگی آشفتگی و درهمتنیدگی و بینظمی است؟ پاسخ روشن است؛ ما چنین #فلسفه و جهاننگری و نظام ارزشیای نداشته و نداریم.
◾️افسوس که نه بسیاری از فیلسوفان ما متوجه این شکاف عظیم میان معماری و فلسفه ما هستند و نه بسیاری از معماران و شهرسازان ما متوجهاند که در چه زمینی بازی میکنند، سنگ چه مکتبی را به سینه میزنند و با معماری خود چه #فرهنگ و جهاننگری و فلسفهای را مدیریت میکنند: زیرا به اعتقاد این بنده «معماری چیزی جز «مدیریت فضا» به منظور «مدیریت اندیشه و رفتاری» که در آن فضا انجام میگیرد نیست.»
پینوشت: مولف محترم این یادداشت که تخصص اصلی ایشان فلسفه است کاملا دقیق، درد را در این جمله تشخیص دادهاند: "افسوس که نه بسیاری از فیلسوفان ما متوجه این شکاف عظیم میان معماری و فلسفه ما هستند و نه بسیاری از معماران و شهرسازان ما متوجهاند که در چه زمینی بازی میکنند، سنگ چه مکتبی را به سینه میزنند و با معماری خود چه فرهنگ و جهاننگری و فلسفهای را مدیریت میکنند".
یکی از دوستان نقل می کرد که چند سال قبل، یکی از شاگردان مشهور مکتب فلسفی #هایدگر برای مسافرتی به #قم آمده بود و بعد از مشاهده حجم انبوه فست فود و پیتزافروشیهای این شهر گفته بود که چطور ممکن است در شهری که مهد فلسفه صدرایی است این حجم از فست فود فروشی وجود داشته باشد؟! از مهمترین حلقههای مفقوده شکل گیری تمدن نوین اسلامی، عدم امتداد فلسفه ما در سبک زندگی ما (اعم از سبک ساختمان و سبک لباس و سبک غذا و ...) است که سبب گسست عظیم و بروز بحران هویت در صورتبندیهای عینی و ملموس زندگی ما شده است.
@GHGhasem