آمد به خواب عَبدالزهرا..
+چرا روضهی پسرم را نمیخوانی؟!
-من هرشب روضهی حُسین را میخوانم بی بی جان
+مگر حَسن پسرم نیست!
روضهی حَسنم را بخوان حَسن خیلی غریبه..
عَبدالزهرا میگه مدت ها مقید شدم
روضه امام حَسن بخوانم..
و بعد مدت ها بی بی رو مجددا خواب دیدم!
+عَبدالزهرا چرا روضهی حَسنم را نمیخوانی؟
-بی بی جان من مُدت هاست
که روضه حَسنتان را میخوانم
+روضهی حَسن روضهی طشت نیست
روضه تحیر است..
دست حَسن در دستان من بود
بعد جسارتی که به من شد
راه خانه را گمکردیم..
حَسنم نمیدانست کدام طرف برود..
#عَبدالزهرادیدم💔