#داستان_فوق_العاده_زیبا
♥️در روز سیزدهم ماه رجب
از سال
سی ام عام الفیل ، عباس بن عبدالمطلب
با یزید بن قعنب و با گروهی از بنی هاشم در برابر خانه کعبه نشسته بودند
که فاطمه بنت اسد پیچیده
در چادر عربی ، باردار و با گامهائی که به کندی و
آهستگی برداشته می شدند ، به سوی کعبه آمد و چنگ در پرده های آویخته کعبه زد و همان جا نشست .
فاطمه که از درد و رنج زایمان بی تابی می کرد ،
رو به آسمان کرد و گفت :
خداوند ! به تو و پیامبران و کتابهائی که از سوی تو نازل شده اند و نیز به آیین جدم ابراهیم خلیل که خانه کعبه را بنا
کرده است ، ایمان دارم .
♥️خداوندا ! به پاس احترام کسی که این خانه را ساخت و به حق کودکی که در وجود من است ، تولد این کودک را بر من آسان فرما
آنگاه دیوار کعبه شکافته شد و فاطمه
بنت اسد در برابر چشمان حیرت زده عباس و یزید بن قعنب، وارد خانه شد و
شکاف دیوار به هم آمد .
بنی هاشم هر قدر تلاش کردند نتوانستند
وارد خانه کعبه شوند
حتی ابواطالب که به سراغ همسرش آمد
نتوانست درِ کعبه را بگشاید
پس از سه روز فاطمه از خانه کعبه
بیرون آمد.
او کودکی را که در آغوش داشت ، به
جمعیتی که در انتظار بودند ، نشان داد
و رو به ابوطالب گفت :
آنگاه که خواستم از کعبه بیرون بیایم
هاتفی ندا کرد :
ای فاطمه نام این مولود را
علی ♥️
بگذار که خداوند ِ علیِ اعلی
می فرماید :
من نام او را از نام خود
برگرفتم
♥️♥️♥️♥️♥️