یکی از زیباترین گلهای طبیعت با ظاهری عجیب :
ارکیده پروانهای یا ارکیده سر پرنده
#اطلاعاتعمومے
🎁. #G_IRANI🎈
شغل پدرت چيه؟
يك رسم غلط بين معلمان مرسوم است كه روز اول مهر شغل پدر دانش آموزان را سوال ميكنند!
شايد يكى پدر نداشته باشه، شايد يكى شغل پدرش اذيتش ميكنه...
لطفا رعايت كنيم.
#اطلاعاتعمومے
🎁. #G_IRANI🎈
🔴 داروهای عامل #پوکی_استخوان :
💥کورتونها مثل 👈دگزامتازون
💥قرص ضد افسردگی 👈فلوکستین
💥آمپول ضد بارداری
💥شربت معده 👈آلومینیوم
💥داروی ضد تشنج مثل 👈فنی توئین
#پزشڪے
#اطلاعاتعمومے
🎁. #G_IRANI🎈
#شهیدانه
[نماز پر از آرامش]
عصر یکی از روز های عملیات خیبر بود، و ما در جزیره مجنون
پل را تصرف کرده بودیم.
و من مجروح شده بودم(رفیق شهید)حمید را دیدم که داشت نیرو هارو هدایت میکرد...
یادش افتاد نماز ظهرش را نخوانده
سریع وضو گرفت ،آمد قامت بست
و جایی نماز خواند که در تیررس بود و امکان داشت فاجعه اتفاق بیفتد ،اما چنان با طمأنینه
و آرامش نماز میخواند که من دردم
را فراموش کردم و به او خیره شده بودم. حتی وقتی روی برانکارد گذاشتنم تا ببرنم ،برگشته بودم و به نماز خواندن خالص حمید نگاه میکردم.
#شهید حمیدباکری
🏴 @G_IRANI
#حـرف_حساب🎈
.
.
شاید راه ظہـورٺ را بستہ باشم...
اما خدا را چہ دیدی؟→
شاید قـرار اسٺ حـر تو باشم..★
.
.
💌ʝσɨŋ
♡ :) @G_IRANI
🌸جــــوانان ایرانـ🇮🇷ــے🌸
روایتی که مختارنامه از ماجرای قتل حرمله نمایش داد ، بسیار عجیب و دور از ذهن بود و بیشتر شبیه فیلم ها
منهال، گوید: به او گفتم امیر! من به سفر حج رفته بودم و حال خدمت رسیدم. آنگاه همراه او به راه افتادم و از اوضاع صحبت میکردیم تا به محله «کناسه» رسیدیم مختار، در انجا ایستاد و گویی منتظر است و به نقطهای مینگریست و به او خبر داده بودند که اینجا مخفیگاه «حرمله» است، سپس تعدادی از افرادش را به جستجوی حرمله، گسیل داشت و خود همچنان آنجا ماند. دیری نپائید که مأموران با تاخت برگشتند و با خوشحالی فریاد زدند، بشارت ای امر بشارت، «حرمله» دستگیر شد. وعدهای، فردی را کشان کشان به نزد مختار آوردند. آری خودش بود، حرمله قاتل دلسنگ علیاصغر و جانی حادثه کربلا.»
تا چشم مختار به قیافه وحشتزده حرمله افتاد، به او نگاه تندی کرد و گفت: «الحمدلله الذی مکننی منک؛ خدای را شکر که به چنگ افتادی!» و بلافاصله فریاد زد: «جلّاد! جلّاد! (2) جلاد که آماده و حاضر بود گفت: بفرمائید قربان.»
مختار دستور داد: اول دو دوستش را بزن.
جلاد بلافاصله با ضربتی سخت دو دست نحس او را افکند (آری این همان دو دستی که با یکی کمان را میگرفت و با دیگری تیر را و یکبار گلوی طفل بیگناه امام حسین(ع) و یک بار، چشم اباالفضل و یک بار، قلب امام حسین(ع) را هدف قرار داده بود. آری این دو دست پلید باید قطع میشد.) سپس فریاد زد: دو پایش را نیز قطع کن! و جلاد، فرمان را اجراء کرد. جسد بی دست و پای حرمله، در خون کثیفش غوطه میخورد که باز مختار صدا زد: آتش، آتش. و بلافاصله، چوبهای نازکی را روی جسد انداختند و آتش زدند و جسد آن جنایتکار همچنان میسوخت.
قسمت2⃣
🎈ادامه دارد....
♻️ =) @G_IRANI🎈