[#جــــرعـہ_اے_از_نهــــجالبلاغــــہ🌱]
منظور از فتوت ، مروت و #جوانمردی چیه?!
مرتبط با #حکمت20 #نهج_البلاغه
1⃣درباره معنى فتوت از امام صادق (علیه السلام) پرسیدند؟
📢فرمود: گمان كرده اید فتوت و مردانگى با فسق و فجور است! نه بلكه فتوت آنست كه اطعام كنى و امید مردم را بر آرى و چهره خندان داشته باشى و مردم را از رنج و اذیت خود مصون دارى و غیر آن نیرنگ و فسق است.
2⃣امام (علیه السلام) پرسید مروت چیست؟
⁉️ اصحاب گفتند نمیدانیم.
📢فرمود: مروت آن نیست كه انسان سفرهاش در درگاه خانه براى مردم گسترده باشد بلكه مروت دو تاست: در سفر و در حضر
✳️اما مروت در حضر:
⭕️قرائت قرآن
⭕️و ملازمت با مساجد
⭕️بكار برادران مۆمن پرداختن
⭕️و بكارگر خرج كافى دادن
🔰كه اینها دوست را خشنود و دشمن را منكوب میكند.
✳️و اما مروت در سفر :
⭕️خوبى و فراوانى توشه
⭕️و به همراهان دادن آنها
⭕️و كار مردم را پس از جدایى از ایشان كتمان داشتن
⭕️و شوخى زیاد در غیر موردى كه غضب خدا را برانگیزد.
⏪بعد فرمود: قسم به آن كه محمد (صلی الله علیه و آله) را بحق مبعوث گردانید خداوند بهر كسى بقدر مروتش روزى دهد كه رزق به اندازه خرج فرود آید، صبر بقدر شدت بلاء داده شود.
3⃣حضرت امیر المۆمنین علیه السّلام فرمود : كه #فتوّت و جوان مردى در چهار چیز است:
🔹 #تواضع نمودن با داشتن ثروت
🔹 #عفو نمودن (از كسى كه بدى نموده) با داشتن قدرت انتقام
🔹#نصیحت و راهنمائى نمودن با داشتن عداوت و دشمنى
🔹و#بذل و بخشش نمودن بدون منّت گذاردن.
📚منابع:
۱.بحارالأنوار، ج70، ص50
۲.مکارم الاخلاق
۳.ارشادالقلوب
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی 📖
💠 پای درس امیرالمومنین(علیهالسلام)بنشینید
➮ @ayatolahbahjat
#داستان
📚نمرود و پشه
نمرود همچنان با مرکب #سلطنت و #غرور، تاخت و تاز می کرد و به شیوه های طاغوتی خود ادامه می داد. خداوند برای آخرین بار #حجت را بر او تمام کرد تا اگر باز بر خیره سری خود ادامه دهد، با ناتوانترین موجوداتش به زندگی ننگین او پایان بخشد.
خداوند فرشته ای را به صورت انسان برای #نصیحت، نزد نمرود فرستاد. این فرشته پس از ملاقات با نمرود، به او چنین گفت:
اینک بعد از آن همه خیره سریها و آوازها و سپس سرافکندگیها و شکستها، سزاوار است که از مرکب سرکش غرور فرود آیی و به خدای #ابراهیم علیه السلام که خدای آسمان ها و زمین است ایمان بیاوری، و از #ظلم و #ستم و #شرک و #استعمار، دست برداری، در غیر این صورت فرصت و مهلت به آخر رسیده، اگر به روش خود ادامه دهی، خداوند دارای سپاهی فراوان است و کافی است که با ناتوانترین شان تو و ارتش عظیمت را از پای در آورد.
نمرود خیره سر این نصایح را به باد #مسخره گرفت و با کمال گستاخی و پررویی گفت: در سراسر زمین، هیچ کس مانند من دارای #نیروی_نظامی نیست، اگر خدای ابراهیم علیه السلام دارای #سپاه هست، بگو فراهم کند ما آماده جنگیدن با آن سپاه هستیم.
فرشته گفت: اکنون که چنین است سپاه خود را آماده کن.
نمرود سه روز مهلت خواست و در این سه روز آنچه توانست در یک بیابان بسیار وسیع، به مانور و آماده سازی پرداخت و سپاهیان بیکران او با نعره های گوشخراش به صحنه آمدند و بعد نمرود، ابراهیم را طلبید و به او گفت: این لشکر من است.
ابراهیم علیه السلام جواب داد: شتاب مکن هم اکنون سپاه من نیز فرا می رسند.
در حالی که نمرود و نمرودیان، سر #مست کیف و غرور بودند و از روی مسخره قاه قاه می خندیدند، ناگاه از آسمان، انبوه بی کرانی از پشه ها ظاهر شده به سپاهیان نمرود حمله ور شدند. (آنقدر زیاد بودند که مثلا هزار پشه با یک انسان و آنقدر گرسنه بودند که گویی ماهها غذا نخورده اند) طولی نکشید که ارتش عظیم نمرود درهم شکسته شد و به طور مفتضحانه ای به خاک هلاکت افتادند.
شخص نمرود در برابر حمله برق آسای پشه ها، به سوی #قصر محکم خود گریخت، وارد قصر شد و در آن را محکم بست و #وحشت زده به اطراف نگاه کرد؛ پشه ای ندید، احساس آرامش کرده با خود می گفت: نجات یافتم، آرام شدم، دیگر خبری نیست...
در همین لحظه، باز همان فرشته ناصح، به صورت انسانی نزد نمرود آمد و او را نصیحت کرد و به او گفت: لشگر ابراهیم را دیدی! اکنون بیا و #توبه کن و به خدای ابراهیم ایمان بیاور تا نجات یابی! نمرود به نصایح مهرانگیز آن فرشته ناصح اعتنایی نکرد؛ تا این که روزی، یکی از همان پشه ها از روزنه ای به سوی نمرود پرید و لب پایین و بالای او را گزید، لبهای او ورم کرد و سرانجام همان پشه از راه بینی به مغز او راه یافت و همین موضوع به قدری باعث درد شدید و ناراحتی او شد که گماشتگان سر او را می کوبیدند تا آرام گیرد و طومار زندگی ننگینش بسته شد.
📚 منبع : حیوه القلوب، ج 1 ص 175
#تکبر
#عید_غدیر