به احترام انتخاب شما دانش آموزان عزیز
که انتخاب اول و آخر شما
#باغ_مدرسه_گام_دوم بوده است
پروژه ۳ ماهه آماده سازی و بروز رسانی فضا و امکانات مدرسه را آغاز کردیم و در مراحل پایانی آن هستیم.
انشاءالله شرمنده اعتماد شما نخواهیم شد.
مدرسه خوب، معلمان عالی و سال تحصیلی جدید جهش نوینی را در دفتر افتخارات گام دوم رقم خواهد زد
همراه ما باشید تا پایان کار
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄
#پروژه_مهر
ورودی ساختمان هم چمن شد .
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄
#پروژه_مهر
سایبان حیاط جلویی نصب شد .
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄
#پروژه_مهر
وسایل ورزشی و دیوار سمت سرویس بهداشتی هم رنگ آمیزی شد .
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄
حیاطمون داره هر روز قشنگتر میشه 😍
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄
سال اول دبستان بود. کلاس بزرگ بود. یک اطاق پنجدری. آفتاب آمده بود تو. بیرون پاییز بود. دست ما به پاییز نمی رسید.
شکوه بیرون کلاس بر ما حرام بود. سرهای ما تو کتاب بود. معلم درس پرسیده بود و گفته بود دوره کنید. نمی شد سربلند کرد. تماشای آفتاب تخلف بود. دیدن کاج حیاط جریمه داشت. از نمره گرفته دو نمره کم می شد.
چقدر از شنبه ها بیزار بودم. خوشبختی من از صبح پنج شنبه آغاز می شد. عصر پنج شنبه تکه ای از بهشت بود.
شب که می شد در دورترین خواب هایم طعم صبح جمعه را می چشیدم.
من شاگرد خوبی بودم اما از مدرسه بیزار، مدرسه خراشی بود به رخسار خیالات رنگی خردسالی من. مدرسه خواب های من را قیچی کرده بود. نماز مرا شکسته بود. مدرسه عروسک مرا رنجانده بود. روز ورود یادم نخواهد رفت.
مرا از میان بازی "گرگم به هوا" ربودند، و به کابوس مدرسه سپردند. خودم را تنها دیدم و غریب. غم دور ماندگی از اصل با من بود. آدم پس از هبوط بودم. از آن پس و هر بار، دلهره بود که جای من راهی مدرسه می شد.
مدرسه را دوست نداشتم. خودم را به دل درد می زدم تا به مدرسه نروم. بادبادک را بیش از کتاب مدرسه دوست داشتم. صدای زنجره را به اندرز آقای معلم ترجیح میدادم.
جای من نزدیک معلم بود. پشت میزش نشسته بود و ذکر می کرد. وجودش بطلان ذکر بود. آدمی بی رویا بود. پیدا بود زنجره را نمی فهمد. می شد گفت هیچوقت پرپرچه نداشته است. در حضور او خیالات من چروک می خورد.
وقتی وارد کلاس می شد ما از اوج خیال می افتادیم. ترکه روی میز ادامه اخلاق او بود. بی ترکه شمایل او ناتمام می نمود.
داشتم یک تکه ابر می کشیدم. رسیده بودم به کوه که باران ضربه بر سرم فرود آمد. فریاد معلم بلند بود: "کودن، همه درسهایت خوب است. عیب تو این است که نقاشی می کنی". این نخستین پاداشی بود که برای نقاشی گرفتم. با این همه دیوارهای گچی و کاهگلی خانه را سیاه کرده بودم. کاش زنده بود و می دید هنوز این عیب را دارم. تازه، نقاشی هنر است. هنر نفی عیب است. و نمی توان به کسی گفت:"عیب تو این است که هنر داری".
... مدیر آمد کنار حوض (مدرسه) ایستاد، نفس ها بند آمد. وقتی می آمد صدا می مرد. مظهر علم و سواد می انگاشتیمش.
و از آدم با سواد ما را ترسانده بودند...
سرمشق "ادب" و "راستی" در محیط مدرسه نبود، در رسم الخط مدرسه بود. معلم در سخنرانی مدیر، "پدر
دلسوز" بود. در کلاس نه پدر بود نه دلسوز. هر چه بود از بر می کردیم. شاگرد، کیسه زباله بود. درس در او خالی
می شد. "منابع طبیعی ایران" در کتاب جغرافی بود، نه در خاک ایران. مولوی در کتاب سوم ابتدایی بود. مهم نبود که مولوی دور از فهم ما بود (دور از فهم دانشجوی ادبیات هم هست)، شعرش از رو هم درست خوانده نمی شد.
آموزش جدا بود از زندگی. کتاب تفاله واقعیت بود. و کتاب مخاطب نداشت. خود مخاطب خود بود.
👨🏫 بخشی از خاطرات مدرسه سهراب سپهری 👨🏫
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄
17.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیگه کم کم بریم سراغ کلاس جنگل حیواناتمون 🐶🐱🐭🐹🐰🦊🐻🐼🐻❄️🐨🐯🦁🐮
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄
دفتر خوشکلمون هم آماده شد ❤️
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄
26.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دفتر خوشکلمون هم آماده شد ❤️
اینجا همه چی رنگی رنگیه 😍
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄
وای نگم از این کلاسمون با وجود اینکه هنوز تکمیل نشده چقدر قشنگ شده 😍😍😍
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄
دانش آموز عزیز
جناب آقای سید حسن هاشمی زاده
قبولی شما را در آزمون تیزهوشان به
شما و خانواده محترمتان تبریک عرض می نماییم .
#باغ_مدرسه_گام_دوم
مدرسه ای به وسعت زندگی
🛤 @Gameedovom
┄┅═✧❁✧═┅┄