💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_صد_وپنجم(( برده))
💠✍🏻به زحمت، خودش رو ڪنترل ڪرد.
– نه من ڪه طبیعی بودم، ولی راست می گید شاید طراحش خورده بوده.و اشڪان ول ڪن نبود.احتمالا اولش حسابی خورده، پشت سرش هم حسابی خورده. آخه اونجا هر ڪی یه اشتباه ڪوچیڪ ڪنه، به شڪر خوردن می اندازنش.
💠✍🏻آره احتمالا تو هم اونجا بودے، داشتی ڪنار طرف، شڪر می خوردے تا یه چی میشه اونجا این طورے، اونجا اینطورے. تو تا حالا پات رو از حوزه استحفاضیه استان بیرون گذاشتی ڪنترل اوضاع، حسابی داشت از دستش خارج می شد. دو بار با خودڪار زد روے میز.
– بسه دیگه، ساڪت، تا مودبانه ازتون می خوام حواستون جمع باشه.و بعد رو ڪرد به من و خندید.
💠✍🏻تو هم مخی هستی ها، اشتباهی ایران به دنیا اومدے. باید * به دنیا می اومدے.محڪم زل زدم توے چشماش.شما رو نمی دونم، ولی من از نسل اون ایرانی هایی هستم ڪه وقتی صدام، #دڪل_نفتی * رو زد و همه دنیا گفتن فقط بزرگ ترین مهندس هاے آمریڪایی می تونن اون فاجعه رو مهار ڪنن، یه گروه ڪارگر ایرانی رفتن جمعش ڪردن.
💠✍🏻ایرانی اگر ایرانی باشه، یه موے ڪارگر بی سوادش شرف داره به هیڪل هر چی خارجیه. برده روحش آزاده، جسمش در بند. اما ما مثل احمق ها، درگیر بردگی فڪرےشدیم. برده فڪرے، دیر یا زود خودش با دست خودش، به دست و پاےخودش غل و زنجیر می بنده.ڪلاس یه لحظه ڪپ ڪرد. اون مهران آرام و مودب، ڪه حرمت بداخلاق ترین دبیرها رو حفظ می ڪرد، جلوے اون ایستاده بود.سڪوت ڪلاس شڪست. صداے سوت و تشویق بچه ها بلند شد و ورق برگشت.
💠✍🏻از اون به بعد هر بار ڪه حرفی می زد، چشم بچه ها برمی گشت روے من، تایید می ڪنم یا رد می ڪنم یا سڪوت می ڪنم، و سڪوت به معناے این بود ڪه رد شد. اما دلیلی نمی بینم حرفی بزنم. جاے ما با هم عوض شده بود و من هم صادقانه، اگر نقدےڪه می ڪرد، صحیح بود می پذیرفتم و اگر درباره موضوع، اطلاعاتم ڪم بود، با صراحت می گفتم.
ـ باید در موردشد #تحقیق ڪنم.
.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_صد_وپنجم(( برده))
💠✍🏻به زحمت، خودش رو ڪنترل ڪرد.
– نه من ڪه طبیعی بودم، ولی راست می گید شاید طراحش خورده بوده.و اشڪان ول ڪن نبود.احتمالا اولش حسابی خورده، پشت سرش هم حسابی خورده. آخه اونجا هر ڪی یه اشتباه ڪوچیڪ ڪنه، به شڪر خوردن می اندازنش.
💠✍🏻آره احتمالا تو هم اونجا بودے، داشتی ڪنار طرف، شڪر می خوردے تا یه چی میشه اونجا این طورے، اونجا اینطورے. تو تا حالا پات رو از حوزه استحفاضیه استان بیرون گذاشتی ڪنترل اوضاع، حسابی داشت از دستش خارج می شد. دو بار با خودڪار زد روے میز.
– بسه دیگه، ساڪت، تا مودبانه ازتون می خوام حواستون جمع باشه.و بعد رو ڪرد به من و خندید.
💠✍🏻تو هم مخی هستی ها، اشتباهی ایران به دنیا اومدے. باید * به دنیا می اومدے.محڪم زل زدم توے چشماش.شما رو نمی دونم، ولی من از نسل اون ایرانی هایی هستم ڪه وقتی صدام، #دڪل_نفتی * رو زد و همه دنیا گفتن فقط بزرگ ترین مهندس هاے آمریڪایی می تونن اون فاجعه رو مهار ڪنن، یه گروه ڪارگر ایرانی رفتن جمعش ڪردن.
💠✍🏻ایرانی اگر ایرانی باشه، یه موے ڪارگر بی سوادش شرف داره به هیڪل هر چی خارجیه. برده روحش آزاده، جسمش در بند. اما ما مثل احمق ها، درگیر بردگی فڪرےشدیم. برده فڪرے، دیر یا زود خودش با دست خودش، به دست و پاےخودش غل و زنجیر می بنده.ڪلاس یه لحظه ڪپ ڪرد. اون مهران آرام و مودب، ڪه حرمت بداخلاق ترین دبیرها رو حفظ می ڪرد، جلوے اون ایستاده بود.سڪوت ڪلاس شڪست. صداے سوت و تشویق بچه ها بلند شد و ورق برگشت.
💠✍🏻از اون به بعد هر بار ڪه حرفی می زد، چشم بچه ها برمی گشت روے من، تایید می ڪنم یا رد می ڪنم یا سڪوت می ڪنم، و سڪوت به معناے این بود ڪه رد شد. اما دلیلی نمی بینم حرفی بزنم. جاے ما با هم عوض شده بود و من هم صادقانه، اگر نقدےڪه می ڪرد، صحیح بود می پذیرفتم و اگر درباره موضوع، اطلاعاتم ڪم بود، با صراحت می گفتم.
ـ باید در موردشد #تحقیق ڪنم.
.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃