💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_۱۶۳((آشیل))
💠✍🏻توےراه برگشت، شب توے قطار، علیمرادے یه نامه بهم داد. #توصیه_نامه است براے *مرتضوے گفت: تو حیفی با این روحیه و این همه استعداد، توی مجتمع ما بمونی. برات توصیه نامه نوشت. گفت از تهران هم زنگ میزنم سفارش می ڪنم میگم ڪدوم قسمت بگذارنت. نامه توے دستم خشڪ شد.– آقای علمیرادے. – نترس #بند_پ نیست، اینجا افراد فقط گزینش شده میرن، این به حساب گزینشه. حاجی مرتضوےاز اون بچه هاےخالص جنگه ڪه هنوزم اون طورے مونده. خیلی هم از این طرف و اون طرف، اذیتش می ڪنن، الڪی ڪارے نمی ڪنه.
💠✍🏻انتخاب بازم با خودته، فقط حواست باشه با گزینش مرتضوے و تایید اون برے، هم اونهایی ڪه از مرتضوے خوش شون نمیاد سر به جونت می ڪنن و سنگ می اندازن، هم باید خیلی مراقب باشی #پاشنه_آشیل مرتضوے نشی.هنوز توصیه نامه توے دستم بود. بین زمین و آسمون و غوغایی توے قلبم به پا شد. – پس چرا واسم توصیه نوشت؟ اینطورےبیشتر روش حساس نمیشن، سر به سرش بزارن؟تڪیه داد به پشتی– گفتم که از بچه هاےقدیم جنگه. اون موقع، بچه ها صاف و صادق و پاڪ بودن و نترس. ڪار ڪه باید انجام می شد؛ مرده و زنده شون انجام می داد. هر ڪی توانایی داشت، ڪسی نمی گفت ڪی هستی؟
💠✍🏻قد و قواره ات چقدره؟ میومد وسط، محڪم پاے ڪار، براساس تواناییش، ڪم نمی گذاشت. به هر قیمتی شده، نمی گذاشتن ڪار روے زمین بمونه و الا ملت تازه انقلاب ڪرده و حڪومت نوپا.مرتضوے هنوز همون آدمه، تنهایی یا با همراه،محڪم می ایسته میگه این ڪار درسته باید انجام بشه.انتخاب تو هم تو همون راستاست. ولی دست خودت بازه. از تو هم خوشش اومد گفت: این بچه اخلاق بچه هاےاون موقع رو داره، اهل ناله و الڪی ڪارےنیست. می فهمه حق الناس و بیت المال چیه. مثل بچه هاے اون موقع ڪه مشڪل رو می دیدن، می رفتن پاے ڪار، نمیشینه یه گوشه بقیه شرایط رو مهیا ڪنن. این از دور ڪف بزنه.
💠✍🏻تمام مدت سرم پایین بود و به اون نامه فڪر می ڪردم. انتخاب سختی بود. ورود به محیطی ڪه روے حساب گزینش ڪننده ات، هنوز نیومده، یه عده شمشیر به دست، آماده له ڪردن و خورد ڪردنت باشن.از طرفی، اگر اشتباهی می ڪردم، به قیمت زمین خوردن مرتضوے تموم می شد. ریسڪ بزرگی بود، بیشتر از من، براے مرتضوے.غرق فڪر بودم.
– نظر شما چیه؟ برم یا نه؟
و در نهایت تمام اون حرف ها و فڪرها،تصمیم قاطع من، به رفتن بود.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_۱۶۳((آشیل))
💠✍🏻توےراه برگشت، شب توے قطار، علیمرادے یه نامه بهم داد. #توصیه_نامه است براے *مرتضوے گفت: تو حیفی با این روحیه و این همه استعداد، توی مجتمع ما بمونی. برات توصیه نامه نوشت. گفت از تهران هم زنگ میزنم سفارش می ڪنم میگم ڪدوم قسمت بگذارنت. نامه توے دستم خشڪ شد.– آقای علمیرادے. – نترس #بند_پ نیست، اینجا افراد فقط گزینش شده میرن، این به حساب گزینشه. حاجی مرتضوےاز اون بچه هاےخالص جنگه ڪه هنوزم اون طورے مونده. خیلی هم از این طرف و اون طرف، اذیتش می ڪنن، الڪی ڪارے نمی ڪنه.
💠✍🏻انتخاب بازم با خودته، فقط حواست باشه با گزینش مرتضوے و تایید اون برے، هم اونهایی ڪه از مرتضوے خوش شون نمیاد سر به جونت می ڪنن و سنگ می اندازن، هم باید خیلی مراقب باشی #پاشنه_آشیل مرتضوے نشی.هنوز توصیه نامه توے دستم بود. بین زمین و آسمون و غوغایی توے قلبم به پا شد. – پس چرا واسم توصیه نوشت؟ اینطورےبیشتر روش حساس نمیشن، سر به سرش بزارن؟تڪیه داد به پشتی– گفتم که از بچه هاےقدیم جنگه. اون موقع، بچه ها صاف و صادق و پاڪ بودن و نترس. ڪار ڪه باید انجام می شد؛ مرده و زنده شون انجام می داد. هر ڪی توانایی داشت، ڪسی نمی گفت ڪی هستی؟
💠✍🏻قد و قواره ات چقدره؟ میومد وسط، محڪم پاے ڪار، براساس تواناییش، ڪم نمی گذاشت. به هر قیمتی شده، نمی گذاشتن ڪار روے زمین بمونه و الا ملت تازه انقلاب ڪرده و حڪومت نوپا.مرتضوے هنوز همون آدمه، تنهایی یا با همراه،محڪم می ایسته میگه این ڪار درسته باید انجام بشه.انتخاب تو هم تو همون راستاست. ولی دست خودت بازه. از تو هم خوشش اومد گفت: این بچه اخلاق بچه هاےاون موقع رو داره، اهل ناله و الڪی ڪارےنیست. می فهمه حق الناس و بیت المال چیه. مثل بچه هاے اون موقع ڪه مشڪل رو می دیدن، می رفتن پاے ڪار، نمیشینه یه گوشه بقیه شرایط رو مهیا ڪنن. این از دور ڪف بزنه.
💠✍🏻تمام مدت سرم پایین بود و به اون نامه فڪر می ڪردم. انتخاب سختی بود. ورود به محیطی ڪه روے حساب گزینش ڪننده ات، هنوز نیومده، یه عده شمشیر به دست، آماده له ڪردن و خورد ڪردنت باشن.از طرفی، اگر اشتباهی می ڪردم، به قیمت زمین خوردن مرتضوے تموم می شد. ریسڪ بزرگی بود، بیشتر از من، براے مرتضوے.غرق فڪر بودم.
– نظر شما چیه؟ برم یا نه؟
و در نهایت تمام اون حرف ها و فڪرها،تصمیم قاطع من، به رفتن بود.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃