💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_شصت_وچهار
👈((عیدے بدون بی بی))
◆✍نمی دونم مادرم چطور پدرم رو راضی ڪرده بود، اما ازش اجازه رو گرفت. بعد از ظهر هم خودش باهام اومد و محیط اونجا رو دید، و حضورش هم اجازه رسمی براے حضور من شد. و از همون روز، ڪارم رو شروع ڪردم.از مدرسه ڪه می اومدم، سریع یه چیزے می خوردم، می نشستم سر درس هام و بعد از ظهر راس ساعت ۴ توے #ڪارگاه بودم. اشتیاق عجیبی داشتم و حس می ڪردم دیگه واقعا مرد شدم.شب هم حدود هشت و نیم، نه می رسیدم خونه، تقریبا همزمان پدرم.
◆✍سریع دوش می گرفتم و لباسم رو عوض می ڪردم و بلافاصله بعد از غذا، می نشستم سر درس، هر چی ڪه از ظهر باقی مونده بود.من توے اون مدت ڪه از بی بی نگهدارے می ڪردم، به ڪار و نخوابیدن، عادت ڪرده بودم. و همین سبڪ جدید زندگی، من رو وارد فضاے اون ایام می ڪرد.
◆✍تنها اشڪال ڪار یه چیز بود، سعید، خیلی دیر ساعت ۱۰ یا ۱۰:۳۰ می خوابید و دیگه نمی شد توے اتاق، چراغ روشن ڪنم. ساعت ۱۱ چراغ مطالعه رو برمی داشتم و میومدم توے حال، گاهی هم همون طورے خوابم می برد. ڪنار وسایلم، روے زمین.عید نوروز نزدیڪ می شد، اما امسال، برعڪس بقیه، من اصلا دلم نمی خواست برم #مشهد. یڪی دو بارےهم جاهاے دیگه رو پیشنهاد دادم.
◆✍اما هر بار رد شد، علی الخصوص ڪه سعید و الهام هم خیلی دوست داشتن برن مشهد. همه اونجا دور هم جمع می شدن. یه عالمه بچه، دور هم بازی می ڪردن. پسر خاله ها، دختر دایی ها، پسر دایی ها، عالمی بود برای خودش.اما براےمن، غیر از #زیارت #امام_رضا، خونه مادربزرگ پر از دلگیرے و غصه بود.علی الخصوص، عید اول، اولین عید نوروزے ڪه مادربزرگ نبود.بین دلخورے و غصه، معلق می زدم ڪه محمد مهدے زنگ زد، پسر خاله مادرم. .
.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃
🍃🍁
#حــدیث
💞صادق آلِ مُحَمَّدٍ ص
⚫همه شيعيان من با شفاعت او (فاطمه #معصومه عليها السلام) وارد بهشت خواهند شد. ❤
کامل الزیارات، ص ۲۲۸ 📚
___🍁
💞امام رئوف، سلطان رضا (ع):
⚫هر كس (حضرت #فاطمه_معصومه عليها السلام) را در قم زيارت كند، چنان است كه مرا #زیارت كرده است. ❤
كامل الزيارات، ص ۵۳۶ 📚
⚫ سالروز وفات #حضرت_معصومه (س) رو محضر آقا و مولایمون #امام_زمان (عج) و همه شیعیان و محبانشون تسلیت عرض میکنیم 😢💔
أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
☑️پرسش:
برای اینکه زیارت بهتری داشته باشیم چه باید بکنیم؟
قسمت دوم:
🔘پاسخ:
4-📌 آمادگي روحي و عاطفي
علاوه بر طهارت جسمي و معنوي، برخي از اعمال، زمينه روحي زائر را براي زيارت آماده مي سازد، از آن جمله است کمک به نيازمندان و ياري رساندن به ديگر زائرين. يکي از راه هاي ايجاد آمادگي روحي و معنوي براي کساني که به صورت گروهي و کارواني به زيارت مي آيند، ياري رساندن به همراهان و فراهم آوردن زمينه آسايش و زيارت براي آنان است.
▪️در حالات امام خميني (ره) نوشته اند که وقتي در دوره جواني همراه دوستان خود به زيارت حضرت رضا (علیه السلام) مشرف شده بودند، وقتي همه با هم به زيارت مي رفتند، امام زودتر از ديگران به اتاق محل سکونت باز مي گشت، اتاق را تميز مي کرد و امکانات پذيرايي را فراهم مي آورد تا وقتي همراهرن از راه مي رسند، با نوشيدن چاي و استراحت، خستگي از تن آنان بيرون رود. خدمت به زائرين و دوستان حضرت رضا (علیه السلام) به معناي خدمت به خود آن حضرت است و راه خوبي براي جلب توجه و عنايت خاص آن حضرت است.
5- 📌زيارت و عرض سلام و ارادت
حساس ترين مرحله زيارت، همين مرحله است که زائر پس از رعايت آداب زيارت و کسب طهارت ظاهري و باطني، با نيتي خالص و به هدف اطاعت از خداوند، به اظهار موّدت و دوستي با اهل بيت پرداخته و در برابر ضريح آن بزرگوار با ادب و احترام ايستاده يا زانو زده است.
☘️دعا، هم مي تواند به فارسي باشد و هم به عربي و بهترين دعا، دعاهايي است که از امامان معصوم (علیهم السلام) و بزرگان روايت شده اشت
6-📌 نماز به درگاه الهي
پس از قرائت دعا و زيارت امام (علیه السلام) ، دو رکعت نماز همانند نماز صبح توصيه شده است. نماز، تنها براي عبادت خداوند و تقرب به سوي اوست، امّا ثواب آن به پيشگاه امام (علیه السلام) هديه مي گردد.
ادامه دارد....
#اخلاقی
#زیارت
🦋 ➣ @ganje_arsh ❤️
🍃🍁
💙🍃🦋
✨💙🍃🦋
🍃🍁
🦋
🕌 زیارت حضرت صاحب الزمان علیهالسلام
جمعه روز حضرت صاحب الزّمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و بنام آن حضرت است و همان روزى است كه ايشان در آن #روز_ظهور خواهد فرمود. إن شاءالله
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ
السَّلامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ
السَّلامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ أَنَا مَوْلاكَ عَارِفٌ بِأُولاكَ وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ، وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِي جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ
يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ
صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ وَ أَنَا يَا مَوْلايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ وَ أَنْتَ يَا مَوْلايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلادِ الْكِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ.
🖌سيّد بن طاووس ره فرمود:
من پس از اين زيارت به اين شعر تمثل می جويم و به آن حضرت اشاره نموده، می گويم:
نَزِيلُكَ حَيْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِكَابِي
وَ ضَيْفُكَ حَيْثُ كُنْتُ مِنَ الْبِلادِ
در هر كجا و بر سر هر خوان، من ميهمان توام اى صاحب الزّمان
🔸مفاتیحالجنان
#جمعه #زیارت #امام_زمان_علیهالسلام
🦋 ➣ @ganje_arsh
🍃🍁
💙🍃🦋
💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_شصت_وچهار
👈((عیدے بدون بی بی))
◆✍نمی دونم مادرم چطور پدرم رو راضی ڪرده بود، اما ازش اجازه رو گرفت. بعد از ظهر هم خودش باهام اومد و محیط اونجا رو دید، و حضورش هم اجازه رسمی براے حضور من شد. و از همون روز، ڪارم رو شروع ڪردم.از مدرسه ڪه می اومدم، سریع یه چیزے می خوردم، می نشستم سر درس هام و بعد از ظهر راس ساعت ۴ توے #ڪارگاه بودم. اشتیاق عجیبی داشتم و حس می ڪردم دیگه واقعا مرد شدم.شب هم حدود هشت و نیم، نه می رسیدم خونه، تقریبا همزمان پدرم.
◆✍سریع دوش می گرفتم و لباسم رو عوض می ڪردم و بلافاصله بعد از غذا، می نشستم سر درس، هر چی ڪه از ظهر باقی مونده بود.من توے اون مدت ڪه از بی بی نگهدارے می ڪردم، به ڪار و نخوابیدن، عادت ڪرده بودم. و همین سبڪ جدید زندگی، من رو وارد فضاے اون ایام می ڪرد.
◆✍تنها اشڪال ڪار یه چیز بود، سعید، خیلی دیر ساعت ۱۰ یا ۱۰:۳۰ می خوابید و دیگه نمی شد توے اتاق، چراغ روشن ڪنم. ساعت ۱۱ چراغ مطالعه رو برمی داشتم و میومدم توے حال، گاهی هم همون طورے خوابم می برد. ڪنار وسایلم، روے زمین.عید نوروز نزدیڪ می شد، اما امسال، برعڪس بقیه، من اصلا دلم نمی خواست برم #مشهد. یڪی دو بارےهم جاهاے دیگه رو پیشنهاد دادم.
◆✍اما هر بار رد شد، علی الخصوص ڪه سعید و الهام هم خیلی دوست داشتن برن مشهد. همه اونجا دور هم جمع می شدن. یه عالمه بچه، دور هم بازی می ڪردن. پسر خاله ها، دختر دایی ها، پسر دایی ها، عالمی بود برای خودش.اما براےمن، غیر از #زیارت #امام_رضا، خونه مادربزرگ پر از دلگیرے و غصه بود.علی الخصوص، عید اول، اولین عید نوروزے ڪه مادربزرگ نبود.بین دلخورے و غصه، معلق می زدم ڪه محمد مهدے زنگ زد، پسر خاله مادرم. .
.
✍ادامه دارد......
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃