💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_هفتاد_وهفتم((الفاتحه))
🔘✍🏻برق از سر جمع پرید.
ـ ڪجا هست؟
ـ یه جاے بڪر.
– تو از ڪجا بلدے؟
خندید
ـ من یه زمانی همه اینجاها رو مثل ڪف دستم می شناختم. یه نقشه الڪی می دادن دست مون برو و برگرد. حالا هستید یا نه؟
هر ڪی یه چیزے می گفت، دل توے دلم نبود. نتیجه چی میشه؟ همون طورے ایستاده بودم اونجا و خدا خدا می ڪردم.
ـ خدایا ! یعنی میشه؟ خدایا پارتی من میشی؟
بساط غذا ڪه جمع شد، دو گروه شدیم.
🔘✍🏻صاحب خونه آقا مهدے رفت توےیڪی دیگه از ماشین ها، اون دو تا ماشین برگشتن و ما زدیم به دل جاده، از شادے توےپوست خودم جا نمی شدم.
تا چشم ڪار می ڪرد بیابان بود. جاده آسفالت هم تموم شد و رفتیم توے خاڪی. حدود ظهر بود رسیدیم سر دو راهی، پیچید سمت چپ.
– باید مستقیم می رفتی
🔘✍🏻براے اینڪه بریم محل شهادت پدربزرگ مهران باید از منطقه * بریم.
اونجا رو چند بار شیمیایی زدن، یڪی دو بارے هم بین ما و عراق، دست به دست شد.
ممڪنه دوبله آلوده باشه.
آقا رسول، نگاه خاصی بهش ڪرد.
مهدے گم نشیم؟خیلی ساله از جنگ می گذره، بارون زمین رو شسته. باد، خاڪ رو جا به جا ڪرده. این خاڪ و زمین هزار بار جا به جا شده. نبرےمون مستقیم اون دنیا،
🔘✍🏻آقا مهدےخندید – مسافرین محترم، نیازے به بستن ڪمربندهاے ایمانی نمی باشد. لطفا پس از قرائت #شهادتین، جهت شادے روح خودتان و سایر خدمه پرواز، الفاتحه مع الصلوات
پ.ن: در بخش هایی ڪه راوے، اسم مڪان یا اسم خاصی را فراموش ڪرده؛ از علامت * استفاده شده است. .
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃
💙🍃
🍃🍁
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝نسل سوختــه
#قسمت_هفتاد_وهفتم((الفاتحه))
🔘✍🏻برق از سر جمع پرید.
ـ ڪجا هست؟
ـ یه جاے بڪر.
– تو از ڪجا بلدے؟
خندید
ـ من یه زمانی همه اینجاها رو مثل ڪف دستم می شناختم. یه نقشه الڪی می دادن دست مون برو و برگرد. حالا هستید یا نه؟
هر ڪی یه چیزے می گفت، دل توے دلم نبود. نتیجه چی میشه؟ همون طورے ایستاده بودم اونجا و خدا خدا می ڪردم.
ـ خدایا ! یعنی میشه؟ خدایا پارتی من میشی؟
بساط غذا ڪه جمع شد، دو گروه شدیم.
🔘✍🏻صاحب خونه آقا مهدے رفت توےیڪی دیگه از ماشین ها، اون دو تا ماشین برگشتن و ما زدیم به دل جاده، از شادے توےپوست خودم جا نمی شدم.
تا چشم ڪار می ڪرد بیابان بود. جاده آسفالت هم تموم شد و رفتیم توے خاڪی. حدود ظهر بود رسیدیم سر دو راهی، پیچید سمت چپ.
– باید مستقیم می رفتی
🔘✍🏻براے اینڪه بریم محل شهادت پدربزرگ مهران باید از منطقه * بریم.
اونجا رو چند بار شیمیایی زدن، یڪی دو بارے هم بین ما و عراق، دست به دست شد.
ممڪنه دوبله آلوده باشه.
آقا رسول، نگاه خاصی بهش ڪرد.
مهدے گم نشیم؟خیلی ساله از جنگ می گذره، بارون زمین رو شسته. باد، خاڪ رو جا به جا ڪرده. این خاڪ و زمین هزار بار جا به جا شده. نبرےمون مستقیم اون دنیا،
🔘✍🏻آقا مهدےخندید – مسافرین محترم، نیازے به بستن ڪمربندهاے ایمانی نمی باشد. لطفا پس از قرائت #شهادتین، جهت شادے روح خودتان و سایر خدمه پرواز، الفاتحه مع الصلوات
پ.ن: در بخش هایی ڪه راوے، اسم مڪان یا اسم خاصی را فراموش ڪرده؛ از علامت * استفاده شده است. .
➢ @Ganje_aarsh ❤️
🍃🍁
💙🍃