eitaa logo
💎گنجهای معنوی💎
2.5هزار دنبال‌کننده
23.2هزار عکس
14.7هزار ویدیو
78 فایل
☫ ﷽ ☫ ✋شامل مطالب قرآنی،روایات،علمی،حقوقی،اطلاعات عمومی،پزشکی،دانستنیها و مطالب متنوع که مورد نیاز شماست
مشاهده در ایتا
دانلود
💫🌼 شخصی از عالمی پرسید چه روزی برای عبادت کردن بهتر است؟ عالم فرمود یک روز قبل از مرگ! آن فرد حیران شد و پرسید: ولی هیچکس زمان مرگ خود را نمیداند! 💫عالم فرمود: پس هر روز فکر کن آخرین روز زندگی توست 🍃كُلُّ نَفْسٍ ذٰائِقَةُ اَلْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنٰا تُرْجَعُونَ 💫 هر نفسى چشندهء مرگ است، آن گاه به سوى ما بازگردانیده خواهید شد. 📙 " سوره عنکبوت آیه ۵۷ " 🆔@Ganjhayemanaviy 🍃 🌸 🍃
‍ ‍ 🔔 🌟هـــرگاه خواستـــی گنـــ💥ــــاه کنــی، باخـــود آرام حــرف بزن و بگــو: ۞قُلْ أَذَٰلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ ۚ كَانَتْ لَهُمْ جَزَاءً وَمَصِيرًا۵۱۝ 📖 ۞بگــــو آیا این(سرنوشت دردناڪ) بهتر است، یا بهشت جاویدانی ڪه به پرهیزگاران وعده داده شده است؟ (بهشتےڪه)هم پاداش (اعمال دنیوی) آنان است و هم جایگاه و قرارگاه ایشان۵۱۝ مــرو راهــی که با ریگــی بلغــزی مشــو بیـدی که با بـادی بلـرزی تــورا قدر و تــورا قـیمت گـران است مـکن کاری که یــک ارزن نیارزی 🆔@Ganjhayemanaviy ‌‌‌‌‌‌ ‌‌
هرگاه‌خواستےگناه‌کنے یکـ‌لحظہ‌بایسـت بھ‌نفست‌بگو: اگھ‌یک‌بار‌دیگھ‌ وسوسم‌کنے شکایتت‌رو‌بھ‌امام‌زمان‌میکنم☝️🏼 حـالااگـرتوانستے‌حُـرمـت‌آقاروبشکنے برو گناه‌کن. ⊱⋅💗📃⋅⊰ 🆔@Ganjhayemanaviy ‌‌‌‌‌‌ ‌‌
✍️ ‌حق الناس فقط زدن جیب مردم نیست!! حق الناس فقط کلاهبرداری و اختلاس نیست!! 🍂گرفتن آرامش روان 🍂گرفتن پاکی چشم و قلب مردان 🍂گرفتن آرامش خاطر زنان 🍂نابودی تعهد و عشق بین همسران 🍂سرد شدن گرمای خانه ها 🍂تنوع طلب کردن مردان 🍂افزایش نرخ طـــلاق و.... همه اینها، حق الناس هایی است که به واسطه بی حجابی و دلبری های خیابانی بر گردنِ ماست !!... خداوند هرگز حق الناس را نمی بخشد. 🔺فراموش نکنیم ┏━━🍃💞🍂━━┓ @Ganjhayemanaviy ┗━━🍂💞🍃━━┛
-🦋فرض کن «حضرت مهدی» به تو مهمان گردد‼️ -🦋«ظاهرت» هست چنانی که خجالت نکشی⁉️ -🦋«باطنت» هست پسندیده صاحب نظری⁉️ -🦋«خانه‌ات» لایق او هست که مهمان گردد...⁉️ -🦋«لقمه‌ات» در خور او هست که نزدش ببری...⁉️ -🦋حاضری «گوشی همراه» تو را چک بکند...⁉️ -🦋( با چنان شرط که در حافظه دستی نبری...‼️) -🦋واقفی بر «عمل خویش» تو بیش از دگران...⁉️ -🦋میتوان گفت تو را « شیعه اثنیٰ عشری» ...⁉️ (: 🌱 ╭━⊰🍃🌸🍃⊱═╮ @Ganjhayemanaviy ╰━⊰🍃🌸🍃⊱═╯
6.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎯راه شیطان برای بی نماز کردن.. حتما ببینید :دکتر رفیعی🎤 در کمین است مواظب باشیم👌 🆔@Ganjhayemanaviy
نوع جارو كردنش كمى ناشيانه بود؛ تا حالا، در طى صدها روز دهها پاكبان را ديدم و حاليم بود كه اين يارو اين كاره نيست؛ بنا بر شمّ پليسيم، رفتم تو نخش؛ كم كم اين مشكوك بودنش رفت روی مخم. در كيوسك رو باز كردم و صداش كردم «عزيز، خوبى؟ يک لحظه تشريف بيار». خيلى شق و رق، آمد جلو و از پشت عينك ظريف و نيم فريمش، خيلى شسته رفته جواب داد: «سلام. در خدمتم سركار. مشكلى پيش آمده؟» از لحن و نوع برخوردش جا خوردم. نفسهاش تو سرماى سحرگاه ابر مي‌شد؛ به ذهنم رسيد دعوتش كنم داخل. لحن خودم را كمى دوستانه‌تر كردم: «خسته نباشى، بيا داخل يه چايى با هم بزنيم». بعد تكه پاره كردن چند تا تعارف، آمد داخل و نشست. آن يكى هدفون را هم از گوشش درآورد. دنباله سيم هدفون را با نگاهم دنبال كردم كه مي‌رفت تو يقه‌اش و زير لباس نارنجى شهرداريش محو مي‌شد. پرسيدم «چى گوش مي‌دهى؟». گفت: «يک كتاب صوتى به زبان انگليسي». كنجكاوتر شدم: «انگليسى؟! موضوعش چيه؟» گردنش را كج كرد و گفت: «در زمينه اقتصادسنجى». شكّم ديگر داشت سر ريز مي‌شد! «فضولى نباشه؛ واسه چى يک همچی چيزى را مى‌خوانید؟». با يک حالت نيم خنده تو چهره‌اش گفت: «چيه؟ به يک پاكبان نمياد كه مطالعه داشته باشه؟... به خاطر شغلمه» استكانى را كه داشتم بالا مى‌بردم وسط راه متوقف كردم و با حالت متعجب‌تر پرسيدم: «متوجه نمي‌شوم، اين اقتصاد و سنجش و اين داستانها چه ربطي به كار شما دارد؟» نگاهش يک لحظه برگرداند و بعد دوباره به سمت من نگاه كرد و گفت: «من استاد هستم تو دانشگاه.» قبل از اينكه بخواهم چيزي بپرسم انگار خودش فهميد گيج شدم و ادامه داد: «من پدرم پاكبان اين منطقه است. آقاى عزيزى. در مورد شما و دو تا دختر باهوش شما هم براى ما خيلى تعريف كرده جناب حيدرى پور. من دكتراى اقتصاد دارم و دو تا داداشم يكي مهندس است و آن يكى هم دارد دكترايش را مي گيرد. هرچى به پدرم مي‌گويم زير بار نمى‌رود که خودش را بازخريد کند؛ ما هم هر ماه روزهايي را به جاى پدرمان مي‌آيم كار مى‌كنيم كه استراحت كند. هم كمكش كرده باشيم هم يادمان نرود با چه زحمتى و چطورى پدرمان ما را به اينجا رساند.» چند لحظه سكوت فضاى كيوسك را گرفت و نگاه‌مان تو هم قفل بود. استكان را گذاشتم روی ميز و بلند شدم رفتم سمتش. بغلش كردم و گفتم «درود به شرفت مرد. قدر باباتم بدان. خيلى آدم درست و مهربان و شریفی است... ===== ✍️ بر اساس داستانى واقعى، به قلم على رضوى‌پور، روانشناس و مربى زندگى 🆔@Ganjhayemanaviy
👇🏻✨ میگفت : میدونی‌کِی از‌چشم‌ِخدا‌میوفتی؟! زمانی‌که‌آقا‌امام‌‌زمان‌ سرشو‌بندازه‌پایین‌و از‌گناه‌کردن‌توخجالت‌بکشه 🤲 🆔@Ganjhayemanaviy