#روایت_شامات
سهل بن سعد میگوید:
خَرَجتُ إلى بَیتِ المَقدِسِ حَتّى تَوَسَّطتُ الشّامَ، فَإِذا أنَا بِمَدینَةٍ مُطَّرِدَةِ الأَنهارِ کَثیرَةِ الأَشجارِ، قَد عَلَّقُوا السُّتورَ وَالحُجُبَ وَالدّیباجَ ، وهُم فَرِحونَ مُستَبشِرونَ، وعِندَهُم نِساءٌ یَلعَبنَ بِالدُّفوفِ وَالطُّبولِ، فَقُلتُ فی نَفسی:
لَعَلِّ لِأَهلِ الشّامِ عَیدَاً لا نَعرِفُهُ نَحنُ؟
فَرَأَیتُ قَوما یَتَحَدَّثونَ!
به سوىِ بیتالمقدّس، روانه شدم و به شهرهاىِ شام رفتم.
در شهرى پُر آب و درخت دیدم که پارچه و پرده و دیبا آویختهاند و شاد و خوشحالاند و زنانى هم پیشِ آنان، دف و طبل مىزنند.
با خود گفت: شاید شامیان، عیدى دارند که آن را نمىشناسیم.
دیدم مردمى سخن مىگویند.
فَقُلتُ: یَا هَؤُلَاءِ! ألَکُم بِالشَّامِ عَیدٌ لَانَعرِفُهُ نَحنُ؟!
قَالُوا: یَا شَیخُ! نَراکَ غَریبَاً!
فَقُلتُ: أنَا سَهلُ بنُ سَعدٍ، قَد رَأَیتُ رَسولَ اللّهِ "ص" وحَمَلتُ حَدیثَهُ!
فَقالوا: یَا سَهلُ! ما أعجَبَکَ السَّماءُ لا تَمطُرُ دَماً! وَالأَرضُ لا تَخسِفُ بِأَهلِها!
قُلتُ: ولِمَ ذاکَ؟
گفتم: اى مردم! آیا شما در شام، عیدى دارید که ما آن را نمىشناسیم؟!
گفتند: اى پیرمرد! تو را غریبه مىبینیم؟
گفتم: من سهل بن سعد هستم.
پیامبر خدا "ص" را دیدهام و از او حدیث شنیدهام.
گفتند: اى سهل! آیا تعجّب نمىکنى که آسمان، خون نمىبارد و زمین، ساکنانش را فرو نمىبرد؟
گفتم: چرا این گونه شود؟
👈👈👈#ادامه_دارد.......
👈عضویت درگنجینه دفاع
┏━━━━🇮🇷🌺🍃━┓
@Ganjineh_defa
┗━━🇮🇷🌺🍃━━━┛