eitaa logo
قهرمان من
811 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
707 ویدیو
0 فایل
🇮🇷یه کانال خاص با اعضای خاصتر ✅هدف معرفی شهدا، سبک زندگیشان، کرامات خاص و.. ✅سرگرمی مذهبی، تربیتی و پرورشی اجرای پویش های مذهبی و اهدا جوایز لینک کانال🤝👇 https://eitaa.com/joinchat/2889941063Cdb10755b04
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی پیکر ش ه ی د مرتضی عطایی در واکنش به همسرش از هر دو چشمش اشک میریزد + عکس این هشتگ ها مربوط به این پست نیست   -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅 @ghahremane_man3 لینک گروه شهدایی ما https://eitaa.com/joinchat/2941255791Gc20d436cc3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لحظات از شهید سید مصطفی صادقی بخدا اون دسته افرادی که با گفتارشون، رفتارشون، عدم مسئولیت پذیریشون، عدم کارائیشون در سیستم دولتی، بی حجابی، بی حیایی، چشم چرونی و غیره به این نظام ضربه میزنن ولله به قطره قطره خون این شهدا به لحظه لحظه احساسات فرزندان این شهدا به غم تنهایی همسران، مادران و پدران این شهدا مدیون هستند. این هشتگ ها مربوط به این پست نیست   -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅 @ghahremane_man3 لینک گروه شهدایی ما https://eitaa.com/joinchat/2941255791Gc20d436cc3
ادامه پست قبلی *** او در روز هفدهم بهمن سال سی و پنج در شهرستان رفسنجان در محله قطب‌آباد دیده به جهان گشود. از مهم‌ترین فعالیت‌ها و مأموریت‌ها سیدحمید به همراه دیگر نیروهای اطلاعات ـ عملیات، شناسایی منطقه "هورالعظیم" بود، که حاصل آن در عملیات "خبیر" به بار نشست. عوارض جسمی این مأموریت حساس و دراز مدت، که مستلزم حضوری چندین ساعته و مستمر و شبانه‌روزی در آب‌های سرد هور بود، به شکل پا درد شدید بروز می‌کرد، اما کمتر کسی از بستگان و دوستان و نزدیکان سید حمید از این دردهای آزاردهنده اطلاع داشت. آری. او با یک پیکر برادر شهیدش متحول شد. توبه کرد. در مناطق جنگی بزرگی خون شهدا رو درک کرد و در آخر شهید شد. شادی روحش صلوات @ghahremane.Man3 این هشتگ ها مربوط به پست نمیباشد   -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅 @ghahremane_man3 لینک گروه شهدایی ما https://eitaa.com/joinchat/2941255791Gc20d436cc3
عنایت (س) به 🌹 پانزده نفری در محاصره گیر کرده بودیم. از فشار ، بی حال و خواب مان برد. بیدار که شدیم محمد حسن گفت: توی خواب حضرت زهرا (س) را دیدم. به من دادند و یکی از را پرکردند.😍 فوری رفتیم سر وقت قمقمه های شهدا. یکی شان پر بود از آب خنک. انگار همین الان داخلش انداخته بودند. همه سیراب شدیم از مهریه حضرت زهرا (س).❤️ راوی: غلام علی ابراهیمی کتاب خط عاشقی ۲ (خاطرات عشق شهدا به حضرت زهرا س) 🌹🥀 -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅 @ghahremane_man3 لینک گروه شهدایی ما https://eitaa.com/joinchat/2941255791Gc20d436cc3
همرزم می‌گوید هر روز می‌دیدم یوسف گوشه‌ای نشسته و می‌نویسد با خودم می‌گفتم یوسف که کسی را ندارد برای چه کسی نامه می‌نویسد؟ آن هم هر روز. یک روز گفتم یوسف نامه‌ات را نمی‌کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار اروند برد نامه را از جیبش در آورد، پاره کرد و داخل ریخت چشمانش پر از شد و آرام گفت: من برای آب نامه می‌نویسم کسی را ندارم که !!!! « » در خانواده‌ای مستضعف در متولد شد. یوسف در شش ماهگی خود را از دست داد. در سن شش سالگی  یوسف در اثر حادثه‌ای از دنیا رفت و یوسف و برادرش را با همه دردها و رنج‌هایشان تنها گذاشت تا آنها آبدیده‌تر شوند و طعم تلخ و مصیبت را به طور کامل احساس نمایند و خود را برای یک زندگی پر فراز و نشیب آماده سازند. یوسف به همراه برادرش در کنار در خانه‌ای محقر سال‌های اول دبستان را پشت سر می‌گذاشتند که تنها پناهگاه آنها نیز از دنیا رفت. بعد از سه سال زمانی که یوسف سال چهارم ابتدایی را می‌خواند، همراه برادرش به رفت. برادر یوسف ی فقیر بود و بر روی و آجر، و می‌کرد و همه او را به این لقب می‌شناختند و  هیچ کس نمی‌دانست که در این هنر او چه چیزی نهفته است. ادامه در پست بعدی -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅 @ghahremane_man3 لینک گروه شهدایی ما https://eitaa.com/joinchat/2941255791Gc20d436cc3
هدایت شده از قهرمان من
این عکس مربوط است به عملیات کربلای یک است. «سنگرسازان بی سنگر جهاد تهران به فرماندهی شهید ملاآقایی و شهید مهدی عاصی تهرانی اومدند کمک رزمندگان لشکر حضرت رسول(ص). لودر و بلدوزرها جلوتر از نیروها برای زدن خاکریز حرکت می‌کردند. هوا روشن و پاتک دشمن شروع شده بود. فاصله تانک‌ها با دستگاه‌های مهندسی شاید صد متر بیشتر نبود که باد شدید هم شروع شد و تانک ها هم مستقیم به سمت لودر و بلدوزرها شلیک می‌کردند. با هر جابجایی خاک گرد و غبار بلندی ایجاد می‌شد. شهید خسرو صبوری روی لودر سینه به سینه تانک‌ها خاکریز می‌زد که ناگهان گلوله مستقیم تانک، لودر او رو نشانه رفت و به لودر اصابت و همزمان ترکشی، لوله هیدرولیک بازوهای لودر را پاره کرد و روغن داغ با حرارت مرگبار روی لودر ریخت. لودر شد یک پارچه آتش. خسرو هم پشت فرمان لودر؛ روضه رو باز نکنم . تا بچه ها رسیدند خسرو دیگر پشت فرمان نبود. فقط پاهای خسرو بود که روی پدالها قرار داشت. دو همسنگر بهت زده به باقی مانده رفیقشون نگاه می‌کنند. از سنگرساز بی سنگر شهید صبوری دو تا پای سوخته ماند که در گلزار شهدای امام زاده عقیل(ع) اسلامشهر به خاک سپرده شد.» این هشتگ ها مربوط به این پست نیست   -------------------------------------------------- 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی👇😅 @ghahremane_man3 لینک گروه شهدایی ما https://eitaa.com/joinchat/2941255791Gc20d436cc3