eitaa logo
قهرمان من
794 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
707 ویدیو
0 فایل
🇮🇷یه کانال خاص با اعضای خاصتر ✅هدف معرفی شهدا، سبک زندگیشان، کرامات خاص و.. ✅سرگرمی مذهبی، تربیتی و پرورشی اجرای پویش های مذهبی و اهدا جوایز لینک کانال🤝👇 https://eitaa.com/joinchat/2889941063Cdb10755b04
مشاهده در ایتا
دانلود
بنا به اظهار تنها خواهر ، مدتی قبل از تدفین در بوستان ، هنگامی که ایشان به زیارت قبور مطهر در (سلام الله علیها) رفته بودند، بر سر مزار شهید « » حاضر شده و عکس برادرش را به همراه این شهید و چند رزمنده دیگر مشاهده می‌کند. را به جده‌اش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) قسم می‌دهد که عنایت بفرمایند خبری از برادر مفقودش برسانند تا خانواده از چشم‎انتظاری درآیند. چند شب بعد از این توسل، خواهر شهید در مشاهده می‌کند که شهید حمیدرضا در منطقه با جمعیت زیادی در حال حرکت است، وقتی علت را از ایشان جویا می‌شود، می‌گوید: «اینها برای تشییع من آمده‌اند و بنده هم به اذن خداوند همه آنها را شفاعت می کنم». شهید بزرگوار پس از آرمیدن در این نقطه، مجدداً طی چند مرحله در رؤیای صادقه به بستگان نسبی(برادر) و سببی(یکی از اقوام) اعلام کرد: «من همان شهید قبر وسطی بوستان نهج البلاغه هستم». به این ترتیب صحت تعلق قبر مطهر به شهید بزرگوار «حمیدرضا ملاحسنی» بر اساس تطبیق رویاهای صادقه با اسناد و شواهد موجود اثبات شد. در روز جمعه 12 آذر 89 این مکان مقدس به قدوم مبارک ولی امر مسلمین متبرک شد و معظم له در جریان کرامت و اعلام هویت اين شهید قرار گرفتند. اگر میخای با کرامات شهدا آشنا بشی اسم کانالمون رو لمس کن ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🏵️🏵️🏵️ قهرمان من 🏵️🏵️🏵️ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
از روز سرد و بارانی بود. وارد محل کار شدم، سرمون شلوغ بود، مرتب متوفا وارد سالن تطهیر می شد. من هم ناظر سالن بودم. ازدحام جمعیت بسیار زیاد بود. کارگرها، هم خسته و هم سردشون بود اما با این حل کار خودشون را انجام می دادن. وقتی در سالن قدم می زدم متوجه نسیم خوشبویی شدم. معمولا هوای سالن تطهیر هوای خفه ای است که بوی متوفاهایی که از بیمارستان اعزام شده اند به شدت می پیچد. در میان این همه بو، این نسیم خوشبو برایم جای سئوال بود. ابتدا فکر کردم به کفن یکی از این جنازه ها عطر زده شده اما وقتی بیشتر کنجکاوی کرم دیدم خیر اینگونه نیست. رفتم نزدیک آخرین سنگ شستشو که جنازه ای را برای شستن داشتند آماده می کردند. متوجه شدم این بوی خوب از این متوفاست، باز هم تصور کردم لباس تن مرحوم را با گلاب یا عطر معطر کرده اند. وقتی غسال لباس ها را از تن متوفا جدا کرد و در کیسه زباله قرار داد باز هم بوی عطر می آمد. دیگر مطمئن شده بودم این بوی خوش و عطر دل انگیز، از خود متوفاست. وقتی نگاه به اسم مرحوم کردم دیدم ایشان از سادات هستند؛ جالب تر اینکه در موقع غسل دادن ایشان آوای خوش اذان ظهر جمعه در سالن طنین انداز شد. تازه یادم آمد که امروز جمعه است و ایشان از فرندان حضرت زهرا(س) هستند. به قدری راحت و آسوده آرمیده بود که تصویرش تا همیشه در ذهنم حک شد. برایش فاتحه ای قرائت کردم و از ایشان خواستم برای همه کارکنان سازمان بهشت زهرا(س) و مخصوصا سالن تطهیر دعا کنند. ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ 🏵️🏵️🏵️ قهرمان من 🏵️🏵️🏵️ ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐
هم اکنون در بهشتِ بهشت زهرا دعا گوی شما هستم