✳️ اولین درجه ی ربوبیّت: تسلط بر نفس
اوّلین درجه ی ربوبیّت و خداوندگاری كه در نتیجه ی عبودیت پیدا می شود این است كه انسان ربّ و مالك نفس خودش می شود، تسلط بر نفس خودش پیدا می كند. یكی از بیچارگیهای ما كه كاملاً احساس می كنیم این است: زمام نفس خودمان دراختیار ما نیست، اختیار خودمان را نداریم؛ اختیار زبان خودمان را نداریم، اختیار شهوات خودمان را نداریم، اختیار شكم خودمان را نداریم، اختیار دامن خودمان را نداریم، اختیار چشم خودمان را نداریم، اختیار گوش خودمان را نداریم، اختیار دست خودمان را نداریم، اختیار پای خودمان را نداریم؛ و این نهایت بدبختی است. ما می رویم در این خیابانها ولی این چشم دراختیار ما نیست، ما در اختیار این چشم هستیم؛ یعنی این ما هستیم كه این چشم دلش می خواهد چشم چرانی كند، دلش می خواهد به نوامیس مردم نظر شهوت بكند، دل ما هم تابع این چشم است.
ما مالك زبان خودمان نیستیم، اختیار زبان خودمان را نداریم. وقتی كه گرم می شویم به حرف زدن، به اصطلاح چانه مان گرم می شود، نمی فهمیم كه چه
می گوییم... نه راز خودمان را می توانیم نگه داریم نه راز مردم را؛ نمی توانیم عیب پوش مردم باشیم، نمی توانیم از مردم غیبت نكنیم...اختیار گوش خودمان را نداریم. هرچه كه گوشمان از آن خوشش بیاید، مثلاً از غیبت خوشش می آید ما هم تسلیم هستیم، از لهو و لعب خوشش می آید ما هم تسلیمش هستیم. اختیار دستمان را نداریم. اختیار پای خودمان را نداریم. اختیار غضب خودمان را نداریم. می گوییم (خود من یكی از آن اشخاص هستم) آقا دیگر عصبانی شدم، هرچه به دهانم آمد گفتم. عصبانی شدم یعنی چه؟ ! عصبانی شدم یعنی من یك آدمی هستم كه مالك نفس خودم نیستم، همین قدر كه عصبانی شدم اختیار من دیگر دست اوست، هرچه كه به دهانم می آید چون عصبانی هستم می گویم. آن دیگری مالك شهوت خودش نیست. آیا نباید انسان مالك نفس خودش باشد؟ اصلاً تا ما مالك نفس خودمان نباشیم آیا می توانیم مسلمان باشیم؟ نه، مسلمان باید مالك نفس خودش باشد.
✳️ دومین درجه: مالك خاطرات نفس بودن
تازه من تا این درجه گفتم. یك درجه برویم بالاتر، مالك خاطرات نفس خودمان، خاطرات ضمیر خودمان [باشیم. ] این مسئله را كاملاً توجه بفرمایید. همانهایی از ما كه مالك چشم خودمان هستیم، مالك زبان خودمان هستیم، اراده مان قوی است، مالك دست خودمان هستیم، مالك پای خودمان هستیم، مالك شهوت خودمان هستیم، مالك عصبانیت خودمان هستیم، مالك یك موضوعی نیستیم؛ هیچ كدام از همین افرادی كه اینجا نشسته ایم (شاید در اینجا اولیاء اللّه باشند، من نمی دانم) مالك خاطرات ذهنی و خاطرات نفسانی خودمان نیستیم. یعنی چه؟ یعنی این تداعی معانی ای كه در ذهن ما رخ می دهد بدون اینكه اختیارش دست ما باشد . . . قوه ی خیال ما حكم یك گنجشك را دارد. گنجشك را بالای درخت دیده اید، می رود روی این شاخه، فوراً می رود روی شاخه ی دیگر و باز می پرد روی شاخه ی دیگر. قوه ی خیال ما دائماً از این شاخه به آن شاخه می پرد. به ما می گویند خواهش می كنم ده دقیقه تمركز ذهن برای خودت ایجاد كن كه فقط درباره ی یك موضوع بیندیشی. اگر توانستیم؟ ! به ما و شما می گویند نماز كه می خوانی تمركز ذهن و حضور قلب داشته باش. لا صَلوةَ اِلاّ بِحُضُورِ الْقَلْب نماز بدون حضور قلب قبول نیست؛ صحیح است، یعنی به تو نمی گویند چرا نماز نخواندی، اما قبول نیست یعنی تو را به جایی نمی برد، خاصیتی برای تو ندارد. تا گفتیم اللّه اكبر، اگر فرض كنید مغازه دار هستیم مثل این است كه قفل درِ مغازه مان را باز كردیم، حمد و سوره را می خوانیم اما دلمان در مغازه است، دلمان در اداره است، دلمان در فلان مِلكمان است، دلمان دنبال فلان شهوت است، یك وقت متوجه می شویم كه گفتیم السلام علیكم و رحمة اللّه و بركاته. از بس هم زیاد نماز خوانده ایم قهراً عادت شده است، اشتباه نمی كنیم، به طور خودكار از اللّه اكبر تا السلام علیكم می رویم و تمام می كنیم بدون اینكه هیچ بفهمیم؛ و حال آنكه در نماز باید حضور قلب و تمركز ذهن باشد. نگویید نشدنی است. خیر، شدنی است، خیلی هم شدنی است، با عبودیت (اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ) . اگر شما كوشش كنید در راه عبودیت قدم بردارید واقعاً می توانید نمازی بخوانید كه اگر پنج دقیقه طول می كشد در تمام این پنج دقیقه فقط متوجه خدا باشید، ده دقیقه نماز می خوانید متوجه خدا باشید، اصلاً ذهنتان از غیر خدا به هیچ چیزی منصرف نشود؛ نیم ساعت، یك ساعت [به همین حال باشید، ] بعد مثل بعضی از اولیاء اللّه باشید كه از اول شب تا صبح یكسره عبادت كنید و ذهنتان به هیچ چیزی غیر از خدا التفات پیدا نكند، آنچنان غرق بشوید كه حتی اگر بیایند بیخ گوش شما داد و فریاد هم بكنند شما نشنوید و نفهمید و متوجه نشوید، اینقدر ذهن شما متمركز بشود.
📘 آزادی معنوی
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
📝 گزارش
💢 حلقۀ شهید جابری
📚 سیر مطالعاتی
🗓 جمعه 23مهر
🌷 پایگاه شهید چمران
🌴 حوزۀ شهید ورزنده
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی 🗓 جمعه 23مهر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهید ورزنده @Ghara
سیدحسین عالم زاده.mp3
1.75M
🎧🎧
🔹درخت خرما
📘 داستان راستان
👤 سیدحسین عالم زاده
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی 🗓 جمعه 23مهر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهید ورزنده @Ghara
سیدحسن مهرحسینی.mp3
721K
🎧🎧
🔹مزد نامعیّن
📘 داستان راستان
👤 سیدحسن مهرحسینی
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📝 گزارش 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی 🗓 جمعه 23مهر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهید ورزنده @Ghara
📸
💢 حلقۀ شهید جابری
📚 سیر مطالعاتی
🗓 جمعه 23مهر
🌷 پایگاه شهید چمران
🌴 حوزۀ شهید ورزنده
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
🎧🎧 🔹درخت خرما 📘 داستان راستان 👤 سیدحسین عالم زاده @Gharargah_mehshekan
🍀 ورقی از کتاب
🌴درخت خرما
سمرة بن جندب یك اصله درخت خرما در باغ یكی از انصار داشت. خانه ی مسكونی مرد انصاری كه زن و بچه اش در آنجا به سر می بردند همان دم در باغ بود.
سمره گاهی می آمد و از نخله ی خود خبر می گرفت یا از آن خرما می چید. و البته طبق قانون اسلام «حق» داشت كه در آن خانه رفت و آمد نماید و به درخت خود رسیدگی كند.
سمره هر وقت كه می خواست برود از درخت خود خبر بگیرد، بی اعتنا و سرزده داخل خانه می شد و ضمنا چشم چرانی می كرد.
صاحبخانه از او خواهش كرد كه هر وقت می خواهد داخل شود، سرزده وارد نشود. او قبول نكرد. ناچار صاحبخانه به رسول اكرم شكایت كرد و گفت: «این مرد سرزده داخل خانه ی من می شود. شما به او بگویید بدون اطلاع و سرزده وارد نشود، تا خانواده ی من قبلا مطلع باشند و خود را از چشم چرانی او حفظ كنند. » .
رسول اكرم سمره را خواست و به او فرمود: «فلانی از تو شكایت دارد، می گوید تو بدون اطلاع وارد خانه ی او می شوی، و قهرا خانواده ی او را در حالی می بینی كه او دوست ندارد. بعد از این اجازه بگیر و بدون اطلاع و اجازه داخل نشو. » سمره تمكین نكرد.
فرمود: «پس درخت را بفروش. » سمره حاضر نشد. رسول اكرم قیمت را بالا برد، باز هم حاضر نشد. بالاتر برد، باز هم حاضر نشد. فرمود: «اگر این كار را بكنی، در بهشت برای تو درختی خواهد بود. » باز هم تسلیم نشد. پاها را به یك كفش كرده بود كه نه از درخت خودم صرف نظر می كنم و نه حاضرم هنگام ورود به باغ از صاحب باغ اجازه بگیرم.
در این وقت رسول اكرم فرمود: «تو مردی زیان رسان و سختگیری، و در دین اسلام زیان رساندن و تنگ گرفتن وجود ندارد. » [انك رجل مضار و لاضرر ولاضرار.]
بعد رو كرد به مرد انصاری و فرمود: «برو درخت خرما را از زمین درآور و بینداز جلو سمره. » .
رفتند و این كار را كردند. آنگاه رسول اكرم به سمره فرمود: «حالا برو درختت را هر جا كه دلت می خواهد بكار. »
📘 داستان راستان
🌷 #شهید_مطهری
@Gharargah_mehshekan
قرارگاه فرهنگی مه شکن
📸 💢 حلقۀ شهید جابری 📚 سیر مطالعاتی 🗓 جمعه 23مهر 🌷 پایگاه شهید چمران 🌴 حوزۀ شهید ورزنده @Gharargah_m
چرا باید همیشه از همه چیز زجر بکشیم؟! _استاد نامدار .mp3
3.91M
🎧🎧
🔴 چرا باید همیشه از همه چیز زجر بکشیم؟!
📙 نوجوانان می پرسند
👤 #استاد_نامدار
@Gharargah_mehshekan