❀ ⃟ ⃟ 🏴هم نوا با محرم🏴 ⃟ ⃟ ❀
آه آبـت کـرد نـامِ آب آور داشتن
چونکهمحکوماستهرساقیبهساغرداشتن
العطش از عمق جانِ نیزهها برخاست تا
کثرت زخم تو شد منجر به کوثر داشتن
در نزاع تیرها تیر سه شعبه برد کرد
بود دعوا بر سر سهـم برابر داشتن
قامتم تا شد عبا هم نیست یاری ام کند
سختشد جسمتورا از خاکها برداشتن
در تقلایی کهچندین دفعهپایم جان دهی
باز داری آرزوی جـان دیگـر داشتن
دخترانم را بیا زیر پر و بالت بگیر
نعمتخوبیاستجایدستها پر برداشتن
روی نیزه در کنار محمل زینب بمان
تاکه باشد دلخوشیاش سایهی سرداشتن
«محسن حنیفی»
『🏴
•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•
-
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه ادبیات آیینی
⇢https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
#تاسوعا
#حضرت_ابوالفضل
50.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من تشنهی دیدار تو هستم...
『🏴
•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•
-
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه ادبیات آیینی
⇢https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
#تاسوعا
#حضرت_ابوالفضل
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ الْمُطِيعُ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَ سَلَّمَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ مَغْفِرَتُهُ وَ رِضْوَانُهُ وَ عَلَى رُوحِكَ وَ بَدَنِكَ أَشْهَدُ وَ أُشْهِدُ اللَّهَ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَى مَا مَضَى بِهِ الْبَدْرِيُّونَ وَ الْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الْمُنَاصِحُونَ لَهُ فِي جِهَادِ أَعْدَائِهِ الْمُبَالِغُونَ فِي نُصْرَةِ أَوْلِيَائِهِ الذَّابُّونَ عَنْ أَحِبَّائِهِ فَجَزَاكَ اللَّهُ أَفْضَلَ الْجَزَاءِ وَ أَكْثَرَ الْجَزَاءِ وَ أَوْفَرَ الْجَزَاءِ وَ أَوْفَى جَزَاءِ أَحَدٍ مِمَّنْ وَفَى بِبَيْعَتِهِ وَ اسْتَجَابَ لَهُ دَعْوَتَهُ وَ أَطَاعَ وُلاةَ أَمْرِهِ
『🏴
•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•
-
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه ادبیات آیینی
⇢https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
#امام_حسین
#حضرت_ابوالفضل
❀ ⃟ ⃟ 🏴شعـرِ عاشـورایی🏴 ⃟ ⃟ ❀
بازم اندر مهد دل طفل جنون
دست از قنداقه میآرد برون
مادر طبـع مــرا از روی ذوق
خوشدرآرد شیر، در پستانشوق
جمله اطفـال قلوب از انبساط
وقت شد کآیند بیرون از قماط
عشـرتی از آن هوای نو کنند
از طرب، نشو و نمای نو کنند
واگذارند امهات طبع را
باز آباء کــرام سبع را
باز وقـت کیسـه پردازی بود
ای حریف این آخرین بازی بود
ششجهت در نرد عشق آن پری
میکند با مهــره ی دل ششدری
همتی میدارم از ساقی مراد
وز در میخانه میجویم گشاد
همچنین از کعبتین عشق داو
تا دراین بازی نمایم کنجکاو
بازی ای تا اندرین دفتر کنم
شرح شاه پاکبازان، سر کنم
لاجرم چون آن حریف سرفراز
در قمــار عاشـقی شد پاکباز
شـد برون با کیـسهی پرداخته
مایهیی از جزو و از کل باخته
رقص رقصان، از نشاط باختن
منبسـط، از کیـسه را پرداختن
انقباضی دید در خود اندکی
در دل حق الیقین آمد شکی
کاین کسالت بعد حالت از چه زاد
حالت کل را کسالت از چه زاد؟
پس ز روی پاکـبازی ، جهـد کرد
تا فشاند هست اگر در کیسه گرد
چون فشاند آن پاکبازان را، امیر
گوهـری افـتاد در دستش، صغیر
درة الـتاج گـرامی گـوهران
آن سبک در وزن و در قیمت گران
ارفـع المـقدار من کل الرفیع
الشفیع بن الشفیع بن الشفیع
گرمی آتش، هوای خاک ازو
آب کار انجم و افلاک ازو
کودکی در دامن مهرش به خواب
سه ولد با چار مام و هفت باب
مایهی ایجـاد ، کـز پر مایگی
کرده مهرش، طفل دین را دایگی
وه چه طفلی! ممکنات او راطفیل
دست یکسـر کاینات او را به ذیل
گشته ارشاد از ره صدق و صفا
زیر دامـان ولایش ، اولیا
شمه ای، خلد از رخ زیبندهاش
آیتـی، کوثـر ز شکــر خندهاش
اشــرف اولاد آدم را، پسر
لیکن اندر رتبه آدم را پدر
از علی اکبر به صورت اصغرست
لیـک در معـنی علــیِ اکبرست
ظاهـراً از تشنگی بیتاب بود
باطناً سر چشمهی هر آب بود
یافت کاندر بزم آن سلطان ناز
نیست لایق تر ازین گوهر، نیاز
خوش ره آوردی بداندر وقت برد
بر سـر دستش به پیش شاه برد
کای شه این گوهر به استسقای تست
خواهــش آبش ز خاک پای تست
لطف بر این گوهــر نایاب کن
از قبول حضرتش سیراب کن
این گهــر از جـزع هـای تابناک
ای بسا گوهر فروریزد به خاک
این گهر از اشکهای پر ز خون
میکند المـاس ها را لعلگون
آبی ای لب تشنه باز آری به جو
بو که آب رفـته باز آری به جو
شرط این آبت، بزاری جستنست
ورنداری، دست از وی شستنست
«عمان سامانی»
『🏴
•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•
-❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺•-
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه ادبیات آیینی
⇢https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
#محرم
#حضرت_علی_اصغر
☀حدیث روز •ꕥ◍⃟◍ꕥ•
امام صادق علیه السلام:
نفس کسی که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش به خاطر ما، عبادت حساب میشود.
📚امالی صدوق،ص۱۱۲
『🏴
•🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•
-❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺•-
•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه ادبیات آیینی
⇢https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
#حدیث
#ماه_محرم
🏴
آیت الله حائری شیرازی: امام حسین علیه السلام در شب عاشورا یک جور سخن گفت و در روز عاشورا یک جور دیگر. شب عاشورا، سخن از «نمیخواهم، احتیاج ندارم، بروید، بیعتم را برداشتم» بود.
روز عاشورا میگوید: «بیائید به من کمک کنید، آیا یاور و مددکاری هست؟
#هل_من_ناصر_ینصرنی؟»
شب صحبت میکند تا مبادا خبیثی در بین طیّبها باشد، و روز سخن میگوید تا مبادا طیّبی در بین خبیثها مانده باشد.
شب غربال میکند تا فقط #صالحان بمانند و روز غربال میکند تا فقط «اشقیاء» در مقابل او ایستاده باشند.