eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
110 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
655 ویدیو
231 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
2.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 ای به فدای کفش‌های خاک و گلی تو... 🌷 رهبر انقلاب: اگر میماند مشکلات اقتصادی را حل می‌کرد... 🗓 ۲۳ آذر، سالروز تولد دومین امیرکبیر ایران سرافراز مبارک باد. 🌷 شادی روح بلندش صلوات
گریه گریه دلم پُر از درد است ناله ناله لبم چه دَم‌سرد است مویه مویه ز دردِ تنهـــــایی کوچه کوچه غزل چه شبگرد است زخمه زخمه به چنگِ سازِ فراق ذرّه ذرّه وجودِ من گَـرد است جرعه جرعه به قصدِ لعلِ نگار قطره قطره غمی ره‌آورد است رفـته رفـته به شــوقِ دیدارش لحظه لحظه طلب چه نامرد است ۱۴٠۳/٠۸/۱۴ -❀✍️رشوند ﴿
📌اطلاعیه‌ ثبت‌نام‌ آزمون اختصاصی پذیرش دانشجو – معلم در دانشگاه‌های فرهنگیان و تربیت‌دبیر شهید رجائی 💠 به ‌اطلاع‌ متقاضیان ثبت‌نام‌ و شركت‌ در آزمون‌ اختصاصي پذیرش دانشجو – معلم در دانشگاه‌های فرهنگیان و تربیت‌دبیر شهید رجائی می‌رساند، ثبت‌نام از روز یک‌شنبه به تاریخ 1403/09/25منحصراً از طريق درگاه اطلاع‌رسانی اين سازمان آغاز و در روز شنبه به تاریخ 1403/10/01پايان می‌پذيرد. 🔸️🔹️ لذا متقاضيان واجد شرایط مي‌توانند در مهلت مقرر برای شركت در اين آزمون ثبت‌نام نمايند. 💻لینک ثبت نام 👇👇👇 https://www.sanjesh.org/fa-IR/sanjesh/4936/news/view/14591/11712/Staging
من به سوی باغ و گلشن می‌روم تو نمـی‌آیـی مـیا مـن می‌روم روز، تاریک است بی‌رویش مرا من برای شمعِ روشن می روم جان مرا هشته‌ست و پیشین می‌رود جان همـی‌ گوید که بی‌تن می‌روم بوی سـیب آمـد مـرا از باغ جــان مست گشتم سیب خوردن می‌روم عیش باقی شد مرا آن جا که من از برای عـیش کـردن می‌روم من به هر بادی نگردم زانک من در رهش چون کوه آهن می‌روم من گریبان را دریدم از فِراق در پی او همچو دامن می‌روم آتشــم گرچه به صورت روغنم و اندر آتش همچو روغن می‌روم همچو کوهی می‌نمایم لیک من ذرّه ذرّه ســوی روزن می‌روم 🍎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
alireza.ghorbanialireza.ghorbani.raze.del(320).mp3
زمان: حجم: 17.84M
🎵ترنّم مهــر🎼 ‌ «راز دل...» 🎵آهنگساز: همایون خرّم 🎙خواننده (بازخوانی): علیرضا قربانی 📜ترانه سرا: بهادر یگانه مایه‌ی اصفهان✓ ‌‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه‌ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini
زیر پایت را نگاهی کن که دل بشْکُفد همچون گُلی از جانِ گِل پایِ سیمـینت دل‌افروزِ من است شعله‌ی آه است و جانسوز من است جانِ شیداییِ من در پای تو از تمــنّای تو شد رسوای تو زیر لب با ذکرِ وصلت هرنفس پا به پایت می‌دود شـورِ هوس پایِ عهدت عمرِ من بر باد رفت بر وجودِ لحـظه‌هـا بیـداد رفت از لطیفی‌ات چه‌گویم؟ هرچه‌هست پای ســـرو بوســتانی را شکســت پای رفتن نیست در سروِ سهی ور نه افتد در پیِ مهـرِ مهـی در خمارین چشمکِ آهوی تو کِـی ز پا افتد؟ تبِ جادوی تو خلقِ عالم واله‌ی حالِ تواند پایمـردانِ پر و بالِ تواند دل نمـانده که نبرده موی تو پای درسِ عشقِ مهرِ روی تو روی تو چون موی تو آشفته است در سراپایت هوس‌ها خفـته است تا هوس بیدار گردد یک زمان شور برپا می‌کند شوقِ نهان کی به پایت می‌رسد پایِ غزال رقـص آهـویِ جمـالت در خیال شعرِ من از رقصِ گیسو پا گرفت تا سراغـی از دلِ شــیدا گرفت چون نسیمی در سحرگاهی دمَد دل به پا دارد که وی آهی دمَد ۱۴٠۳/٠۸/۱۶ -❀✍️رشوند ﴿
گویا نفست نسیمِ صبح است زلفِ سیهت حریمِ صبح است صبح است و دلم فدای رویت رویت شـده مبتـلای مویت مویت به کمندِ آسمانی دارد چه اســیرِ بی‌زبانی با نغمه‌ی خوش به چنگ دارد جـانـی کـه دلِ ترنگ دارد با خنجــرِ ابروانت ای مسـت زخمی بنشان به غافل از دست هـر تار ز زلـفِ خوشـنوازت شرحی بدهد ز سوزِ سازت شوری که به قصدِ دلربایی آغشته شده به هر نوایی از گرمـیِ هـر نوازشِ شعر باریده هوس ز خواهشِ شعر از رامـشِ دل به هر ترانه صد شعله ز جان کشد زبانه دل، واله‌ی رویِ لاله زارت اشکی شده رویِ گلعذارت از بی‌خبـری دلم به جـان است چشمم به ره و تنم خزان است عمری است که دل ز جان رمیده جانم ز پی‌اش چه خوش خزیده امّـیــدِ وصـالِ تو خــیالی است بوسیدنِ لعلِ تو چه حالی است روز و شبِ عاشقانِ مدهوش فرقـی نکـند ز شـوقِ آغـوش الطافِ نهـــان و آشـــکارا شوری بدمد ز دور ما را ۱۴٠۳/٠۸/۱۸ -❀✍️رشوند ﴿
مست است نسیم صبحگاهی در زلف تو از شـــرارِ آهــی لطفت نشود نصیب هر مست زلفـت برهــان ز هر نگاهـی سرگشته دلی که بی‌پناه است در زلـفِ خودت بده پناهـی ای شور و طرب، قرینِ رویت از زلف، فشـان غـبارِ راهـی آویخــته از کمـــانِ زلفــت صیدی که نشسته در تباهی کِی فکر رهایی‌اش به سر هست؟ کـز زلـف تو می‌دمــد پگاهــی امّیــدِ وصــالِ صبـحِ رویت در شامِ سـیاهِ زلف، ماهــی ای روی تو نورِ چشمِ شاعر شعری بجهد ز زلف، گاهی ۱۴٠۳/٠۸/۱۸ -❀✍️رشوند ﴿
ای چشمِ تو چشمه‌سار شعرم بی چشمِ تو شـرمـســار شعرم چشمت چو شرابِ ناب دارد من تشنه لب و خمارِ شعرم در چشمِ تو حرفِ دل عیان است مــن یارِ تو و نگارِ شعــرم در چشمِ خوشت خروشِ شعر است مــن مــوجِ تو و کــنارِ شعــــرم پلکی بزن و ز چشمِ گویا بنگر که من از تبارِ شعرم چشمت چو خیالِ خواب دارد بی‌خوابم و بیقــرارِ شعـــرم چشمت که لطافتِ کلام است چون لعلِ تو در حصارِ شعـرم چشمت طرب است و مژدگانی با هــر مــژه در شمــارِ شعــرم ۱۴٠۳/٠۸/۱۸ -❀✍️رشوند ﴿
ای غایتِ عشقِ عاشقان، مست بنمای جمالِ خود از این دست تا دستِ بشر رسد به زلفت از پرده برون شو ای زبردست همـدسـتِ تو، وهــــمِ شــاعـــرانه هر لحظه به قلبِ عشق، بنْشست از دستِ تو ای صفایِ سرشار شوری به دلِ شراب پیوست تو جـامِ شـــراب عارفـانـی در دستی و عارفان چه پابست ای شـــــادیِ عاشـقــان ز رویت دستی بفشان که غم دگر جَست هر دست که می‌دهی همان دست گـیرد به از آنچه از کفَـت رَسـت ۱۴٠۳/٠۸/۱۸ -❀✍️رشوند ﴿
در ضمیرِ ناخودآگاهم تویی آهی و ماهی و دلخواهم تویی من نگویم کز دلم دوری مکن رهروی و رهبری راهم تویی ذرّه ذرّه جـــانِ شــیدایـیِ مــن محوِ مهرت گشته چون ماهم تویی ناله‌های جانگدازی در شـبم هستی و آهِ سحرگاهم تویی سلسله گیسوی جان‌پرور به بر داری و پیوسته جانکاهم تویی ۱۴٠۳/٠۸/۱۸ -❀✍️رشوند ﴿