🎵ترنّم مهــر🎼 «آرام جان» پیش درآمد افشاری همنوازان گروه آوا داریوش پیرنیاکان: تار محمد فیروزی: بربط سعید فرج‌پوری: کمانچه بهزاد فروهری: نی جواد بطحایی: سنتور همایون شجریان: تمبک و کمانچه آلتو ‌‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه‌ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌｢‌• ‌‌‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣• - ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه_ادبیات_آیینی ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』 #فرهنگ #هنر

🎵ترنّم مهــر🎼 «آرام جان» ساز و آواز بشدی و دل ببردی و به دست غم سپردی شـب و روز در خـیالی و ندانمت كجـایی؟ #سعدی 🌱 همنوازان گروه آوا داریوش پیرنیاکان: تار بهزاد فروهری: نی آواز: محمدرضا شجریان ‌‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه‌ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌｢‌• ‌‌‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣• - ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال #قرارگاه_ادبیات_آیینی ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』 #فرهنگ #هنر

مرغ شَبخوان که با دلم میخواند؛ رفت و این آشیانه خالی ماند ... آهوان گم شده‌اند در شب دشت! آه از آن رفتگانِ بی برگشت . #امیرهوشنگ_ابتهاج ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈

جان به فدای باغِ همیشه سرسبزِ دلِ تو...💚🌱 رنگ‌آمیزیِ ایوانِ دلِ من، یک فروغ از جلوه‌ی خیالِ روی توست که آیینه‌وار، تجلّی‌گرِ الطافِ بی‌بدیلِ رخساره‌ است و بس... و دمنوشِ بهارنارنج شعرم، همیشه گرم از نگاهِ آتشین است... زیر چشمی به من بنگر و جرعه‌ای از این دمنوشِ تازه دم بنوش...☕ #حوصله‌ی_بحر

ای برآورده طــرب با نفــسِ خـرّم خویش قدمی نِه به دو چشمانِ ترِ همدمِ خویش ای مســــیحـا نفســـم آهِ عمـــیق از دل تو زندگی ساز شده چون نفحاتِ دم خویش 🌱💚 -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصله‌ی_بحر ﴾

دلپذیر است هوایِ نفسـت تا دمِ صبح بوسه بوسه ز لبت، آه دمد با دمِ صبح نی‌که‌محزون‌شده‌ی‌ناله‌ی‌جانکاهِ‌من‌است زخمه افکنده به چنگِ دلِ شیدا دمِ صبح رازِ دل را که کَس آگاه نبوده‌اسـت، چرا؟ هر نفس فاش کند همدمِ رسوا دمِ صبح این سـرای غـمِ تو ســینه‌ی صحــراییِ من هست‌لب‌تشنه‌ی‌آن‌چشمه‌ی‌لبها دمِ صبح جرعـه‌نوشـی ز لبِ باده فروشـت هر شـب موجی‌ازشوق،جَهَد چون دلِ‌دریا دمِ صبح تنِ تنهـــاییِ ما را به تمــنّایِ وصـــال می‌رسـاند به سـراپرده‌ی تن‌ها دمِ صبح ۱۴٠۴/٠۳/٠۴🌱 -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصله‌ی_بحر ﴾

💌 شوخی‌های عاشقانه‌ی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)

حُسن، پیدا می‌شود در لطفِ رویِ روشنت عشـق، رسـوا می‌شود در تاب مویِ رهـزنت قالبِ‌تن از صفای جان و دل لبریز و مست گوشه‌چشم اندر دلی شیدا کند جان و تنت از ورایِ فهـم و ادراک و تجسّـم، بیدلـی چون غمت غوغا کُنَد با پرتوی از روزنت با خیالِ خامِ خود خوابی به خطّ و خالِ رُخ خاطرش‌خوش‌ساخته‌چون‌عطرِزلفِ‌گُلشنت از لبت شوری برآرد شعـرِ شوریده سرم صبر و آرامم برآشفته ز زلفْ افشاندنت رشته‌ی‌مهرت که از عهدِ ازل بر گردن‌است تا ابد پیوســته چون گیســویِ تو بر گردنت ای دلت در سینه‌ام گرم از تپیدن‌های‌عشق جـان فـدایِ قـهــــرِ تو دل واله‌ی دل کَـندنت میلِ تو در دوری و امّیدِ ما در وصلِ تو میل و امّـیدی قرینِ رفـتنت یا ماندنت ۱۴٠۴/٠۳/٠۷🌱 -❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿ #حوصله‌ی_بحر ﴾