eitaa logo
۞قرارگاه ادبیات آیینی۞
110 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
655 ویدیو
231 فایل
‌‌ ✨﷽✨‌ ‌‌‌📜از ازل خیالِ حوصله‌ی بحر می‌پزیم تا شعر بتراود؛ زندگی در جریان باشد و عشق بر لحظه ها چیره گردد. آری... شعر، نبض زندگی است. ‌ 🍃🌺🍃
مشاهده در ایتا
دانلود
36.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
« شمع محفل بشریت‌ هستند.» از شما دعوت می‌گردد، در این مراسم تشریف بیاورید. https://virasty.com/r/4tv
ای روحِ شعر، از نفست گشته منجلی ای پادشـاهِ عالـم و آدم علـی علـی یک شمّـه از مقـامِ رفیعـت شـد آسمـان مهری دمید، عشــقِ تو در جانِ کهکشان سوری دمیده بر دل مستانِ نور تو شوری فکنده بر لب یاران سرور تو دستی فشانده در پیِ اسرار عالمی مستی چشانده بر نیِ هشیار آدمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❀ ⃟ ⃟ ۞سیر در یک آیه۞༺‌‌‌• ❤️ از وسوسه‌ها و فریب شیطان به خدا پناه ببر. مومنون آیه ۹۷
☀حدیث روز‌‌ •ꕥ◍⃟‌‌◍‌‌ꕥ• امام علی (ع) : نگاه کردن به شخص بخيل وخسيس قلب راسخت و انسان راسنگدل می‌کند و خوردن غذای او انسان را مريض می‌سازد. بحارالانوار ج ۷۸ ص ۵۳ https://virasty.com/r/4tv
✨💫شور ولایت💫✨ هم نظری هم خبـری هم قمران را قمری هم شکر اندر شکر اندر شکر اندر شکری ‌ «مولانا» 『シ ~🦋𝓙𝓸𝓲𝓷↷ -❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌•- ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
...🏔مروّت و مـردانگی🏔... درویشِ توانگر صفت آن است که به دیده همّت در مال و نعمت پادشاهان ننگرد و سلطانِ گداطبع آن که طمع در مال رعیّت درویش کند. مـروّت نباشـد بر افتاده زور برد مرغ دون دانه از پیش مور وقتی بازرگانی یک طبله جواهر داشت و سلطانِ آن دور، کس فرستاد و آن بازرگان را طلب کرد. چون بازرگان برفت، سلطان استدعای جواهر فرمود. بازرگان گفت ای سلطان مدت یک سال از خان و مان برون آمده‌ام از شهر خویش، کدبانوی خانه با من وصیت کرد که معاملت مکن الا با آن که او را ترس خدای و دیانت و امانت باشد. آورده اند که سلطان او را دلداری و تعهد فرمود و گفت برو تا وقتی که من ترس خدای و امانت و دیانت خود بینم و آنگه خریداری کنم. ✍️ «سعدی، رساله نصیحه الملوک» 『シ ~🦋𝓙𝓸𝓲𝓷↷ -❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌•- ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』
من کیستم؟ نَمی که فتاده به روی گل مسـتـم ولی نه قـدرِ خوش‌آیندِ بوی گل آن عشوه‌ای که چشم تو در یک نظر نمود کرد آن چه لازم است برای سبوی گل اغفـال خـار با دلِ مفتونِ گل چه کرد؟ زخمی نشـاند، دستِ مرا جستجوی گل با شوق وصل، حرف دلم جان به لب رساند خونِ جـگــر ببین چـکــد از آرزوی گل
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا