eitaa logo
قرارگاه منتظران
471 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
3هزار ویدیو
71 فایل
موکب قرارگاه منتظران (جمعی از خادمان صحن حضرت زهرا سلام الله علیها) که هرساله اربعین در نجف اشرف خدمت می‌کنند.😍 شمارا باحال وهوای آن بهشت برین وفعالیت هاو خدماتشان در ایران آشنا می‌کنند. ارتباط با ما جهت شنیدن نظرات شما 😇 @fadaye_hosein
مشاهده در ایتا
دانلود
10.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌕کمال همنشـین در من اثر کـرد... مسلمان شـدن سیچین از کشور چیـن که اسمـش را به علی آرش تغییـر داد.❗️ @gharargahemontazeran
😏👈مهرماه بود که با ذوق‌مرگی توییت می‌زدند، عمر جمهوری اسلامی آنقدری طول نمی‌کشد که اولین برف امسال را ببیند! 🌨🕌👈امروز زائران حضرت رضا بارش برف را در صحن رضوی با شادی سپری کردند. @gharargahemontazeran
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گفـت‌: آرام‌باش!چیزے‌نیست بہ‌گمانـم‌فقط‌ڪمی‌ڪمرم... دسـٺ‌من‌را‌بگیر‌،گریهـ‌نڪن! مرد‌ڪه‌گریــہ‌نمیڪند‌پسرم ..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تار و پود چادر تو_۲۰۲۲_۱۲_۰۵_۱۷_۱۶_۵۹_۱۶۱.mp3
8.88M
"تارو پود چادر تو تارو پود زندگیمه... کربلایی حسین طاهری دعامون کن مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی از حجله عروسی تا شهادت(۱) 🍂کمتر از هفت ماه از مراسم عروسی اش گذشته بود که اسیر شد. دخترش چهار ماه بعد اسارت پدر متولد شد و اسمش رو گذاشتن مهدیه. یلی نام آور از شهرستان جویبار مازندران از بسیجیهای گردان صاحب الزمان (عج) از لشکر ۲۵ کربلا که تنها ۱۹ بهار از عمرش سپری شده بود که روانه عملیات شد. 📌در آخرین مرحله عملیات کربلای ۵ در شلمچه به شدت مجروح شد. یه پاش سه تکه شده بود و سر و گردنش هم پر از ترکش ریز بود و کتفش هم گلوله خورده بود و خیلی از همرزماش شهید شده بودن. مهدی در حالیکه قدرت حرکت نداشت در دوازدهم اسفند سال ۶۵ به اسارت در اومد و شش روز بعد وارد اردوگاه تکریت ۱۱ شد. بهار بیستم رو با بدنی تکه پاره در اسارتگاه تکریت ۱۱ گذروند. حدود دوران پر محنت اسارت رو تحمل کرد و در اواخر مرداد ۶۶ زیر شکنجه بعثی ها به طرز فجیعی به رسید. 📍داستان غم انگیز اسارت و شهادت مهدی احسانیان(جویباری) از زبان همرزمش عابدین پور رمضان چنین روایت شده: در آسایشگاه پنج فقط با من و حاج عباس تقی پور دمخور بود. بعد از مدتی بعلت عدم مداوا و درمان، بدنش کِرم زد و روی سینه و کتفش کرم های سفید رنگی ریز بودن و درد و رنج او رو مضاعف می کرد. مهدی با چوب کبریت کرم ها را از روی زخماش جدا می کرد و در حال جدا کردن آنها ذکر هم می گفت و گریه هم می کرد. گاهی هم خیلی آرام صدام رو لعنت می کرد. روزها به سختی همراه با درد و رنج و ناملایمتی برای مهدی و به کندی سپری می شد. تا اینکه روزی اتفاقی ناگوار رخ داد و مهدی قربانی یه خیانت شد. 🔸️یکی از افراد واداده در اسارت به نام«ر.ر» برای خوش خدمتی به بعثیها جاسوسی می کرد، یه روز به بعثی ها گزارشی کذب و غیر واقعی داد. گفته بود بچه‌های اردوگاه نوک قاشقها رو تیز کرده و قصد شورش و فرار دارن. بعثیها هم که دنبال بهانه بودن تا بتونن ما را مورد آزار و اذیت قرار بدن، صبح بعد از آمار داخلی، دستور دادن که همه بشینن سرجای خودشون و هرکس هم قاشقش رو در دست خودش داشته باشه. اومدن و تک تک قاشق ها رو نگاه کردن و چهار قاشق پیدا کردن که نوکش کمی تیز بود. نه این که تیزش کرده باشن، بلکه ساختش اینطور بود. چرا که قاشق رویی سبک، مثل استیل نبود و همه اش کج و کوله بودن. ازین چهار قاشق یکی مال مهدی بود... @gharargahemontazeran